رمزگشایی از زندگی زنی نابینا و ناشنوا که اسطوره ثبات‌قدم بود

یکشنبه 15 تیر 1399 - 15:14
در این مطلب با نویسنده ۱۲ کتاب که نابینا، ناشنوا و حتی ناتوان در صحبت کردن بود و نحوه مقابله‌اش با موانع زندگی آشنا خواهید شد.

رمزگشایی از زندگی اسطوره ثبات‌قدم /درباره هلن کلر؛ نویسنده ۱۲ کتاب که نابینا، ناشنوا و حتی ناتوان در صحبت کردن بود

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، یک لحظه تصور کنید که برای چند دقیقه همه جا تاریک شده است و هیچ صدایی به گوش‌تان نمی‌رسد. اگر قبول دارید که قرار گرفتن در چنین شرایطی با ترس همراه است، باید بدانید که نه تنها برای چند دقیقه که هلن کلر از ۱۸ ماهگی تا آخرعمر در چنین شرایطی قرار گرفته است. اما آیا او از زندگی ناامید شد؟ آیا هیچ تلاشی برای موفق شدن نکرد؟ یا به زمین و زمان، بد و بیراه گفت؟ پاسخ مشخص است؛ او بر خلاف کاری که بسیاری از افراد ممکن است در چنین شرایطی انجام دهند، مسیری متفاوت را در پیش گرفت و به یکی از تاثیرگذارترین آدم‌های قرن ۲۱ تبدیل شد.

در پرونده امروز  و در سالروز تولد «هلن کلر» که ۲۷ ژوئن است، بیشتر از او و نحوه مقابله‌اش با موانع زندگی خواهیم گفت. موانعی که هر کدام‌شان برای منصرف کردن یک انسان از تلاش در مسیر رسیدن به آرزوها، کافی است، اما هلن، همه آن‌ها را کنار زد تا سرانجام بهتری برای خودش رقم بزند. همچنین و به همین بهانه از مهم‌ترین عامل موفقیت طبق مطالعات یکی از روان‌شناسان بنام این حوزه، صحبت خواهیم کرد. در آخر هم به این موضوع خواهیم پرداخت که چطور می‌توانیم ویژگی ثبات‌قدم را در خود تشخیص دهیم و این ویژگی سرنوشت‌ساز را در خود تقویت کنیم.

زندگی در سکوت و تاریکی
نکاتی الهام‌بخش درباره زندگی پرفراز و نشیب «هلن» که هم ناشنوا بوده، هم نابینا و هم ناتوان در صحبت کردن

هلن کلر ۱۴۰ سال پیش، در چنین روزی در تابستان سال ۱۸۸۰ به دنیا آمد. در یک سال و نیم ابتدای زندگی‌اش، زندگی آرام و خوبی، مشابه بقیه هم سالان خود داشته است. قبل از یک سالگی اولین کلمات را به زبان آورد و چند روز بعد از جشن تولد یک سالگی اش شروع به راه رفتن کرد. همه چیز در بهترین حالت در حال پیشرفت بود تا این‌که در زمستان ۱۸۸۲، به سختی تب کرد. هرچند بعد از این همه سال هنوز بیماری دقیق هلن کلر مشخص نشده است، اما متخصصان احتمال می‌دهند این بیماری سرخجه بود که داستان زندگی هلن کلر را برای همیشه تغییر داد.


بیشتر بخوانید


آغاز یک زندگی متفاوت و دشوار

بعد از بیماری، مادر هلن کلر متوجه تغییراتی در رفتار دخترش شد. توجه مادر به این تغییرات، باعث شد تا پیش از این که پزشکان تشخیص دهند، مادر متوجه نابینایی و ناشنوایی فرزندش شود. هلن تا قبل از آن بیماری شروع به صحبت کرده بوده، اما بعد از ناشنوا شدن آرام آرام بیانش هم ضعیف شد و بعد از مدتی تبدیل به دختربچه‌ای شد که نه چیزی می‌دید، نه چیزی می‌شنید و نه توان بیان خواسته‌ها و افکارش را داشت.

وضعیت دشواری که هم او و هم خانواده را مستاصل کرد. در این مدت او با کمک حرکات محدود دست و بدن با اطرافیان خود ارتباط برقرار می‌کرد. هلن کلر شش ساله بود که والدین او شنیدند روش درمانی جدیدی برای افراد نابینا پیدا شده است. به امید این که این روش به هلن کمکی کند، راهی سفر شدند. پزشکی که این کار را انجام می‌داد به آن‌ها جواب رد داد، اما در عوض مسیر جدیدی را جلوی پای آن‌ها گذاشت. آن‌ها به دکتر گراهام‌بل (همان مخترع تلفن) معرفی شدند که در زمینه کمک به نابینایان فعال بود. دکتر بل هم آنه سالیوان را به عنوان معلم به خانواده کلر معرفی کرد.

وقتی معلم و امید از راه رسیدند

در انتهای زمستان ۱۸۸۷، معلم هلن کلر از راه می‌رسد. روزی که هلن کلر آن را مهم‌ترین روز زندگی خود توصیف می‌کند. روش آموزشی سالیوان، قرار دادن وسایل در دست هلن برای لمس و شناسایی و سپس نوشتن اسم هر وسیله در کف دست او بود. اولین کلمه (doll) یا عروسک بود، سپس لیوان آب و .... اشتیاق شدید هلن کلر برای یادگیری، باعث می‌شود او به سرعت شروع به یادگیری کلمات کند؛ هر روز چندین کلمه را یاد می‌گرفته و مشتاقانه منتظر روز‌های دیگر بوده است. بعد از یادگیری کلمات، نوبت به خواندن می‌رسد. هلن کلر خط بریل را می‌آموزد و مشتاقانه شروع به خواندن کتاب‌های مختلفی می‌کند.

نویسنده و سخنرانی تاثیرگذار

هلن کلر در مجموع ۱۲ کتاب نوشته و در کنار آن تعدادی مقاله هم تالیف کرده است. علاوه بر آن از ۳۳ سالگی، شروع به سخنرانی می‌کند. البته سخنرانی‌های او با کمک یک مترجم انجام می‌شده چرا که او خود به زبان اشاره صحبت می‌کرده است.

بعد از پایان جنگ جهانی اول، هلن کلر موسسه‌ای را تاسیس کرد که هدفش کمک به سربازانی بود که در جنگ بینایی خود را از دست داده بودند. این موسسه طی سال‌ها فعالیت خود را به منظور کمک به افراد نابینا در ۲۰ کشور گسترش داده و تا به امروز مشغول خدمت‌رسانی است. هلن کلر در کنار این فعالیت‌ها، فعال حقوق نابینایان هم بوده و فعالیت‌های زیادی برای احقاق حقوق افراد دارای معلولیت به صورت کلی و به صورت خاص، نابینایان داشته است. هلن در نهایت بعد از تحمل دوره‌ه‍‌ای متعدد بیماری در سال ۱۹۶۸ و در ۸۷ سالگی درگذشت.

داشتن ثبات قدم، رمز رسیدن به رویا‌ها

هلن کلر، مادر او و معلم سرخانه‌اش، ۳ زنی که نمونه بارزثابت قدم بودن هستند و در کنار هم توانستند کاری غیرممکن را ممکن سازند

زمانی که زندگی‌نامه هلن کلر را می‌خوانید؛ چه آن چه او در کتاب «داستان زندگی من» روایت کرده و چه آن چه دیگران درباره او نوشته‌اند؛ سه شخصیت در طول زندگی او برجسته هستند؛ مادر هلن کلر، خود او و مربی‌اش آنه سالیوان. تعیین سهم هر یک در موفقیت هلن کلر، کاری بسیار دشوار و حتی محال است، اما شاید بتوانیم بگوییم، اگر هر یک از این سه، شخصیتی متفاوت داشت، قطعا هلن کلر، چنین موفقیت‌هایی را کسب نمی‌کرد. اما مگر این سه نفر چه ویژگی‌هایی داشتند؟

کیت آدامز؛ زنی با رویایی بزرگ

کیت آدامز، مادر هلن کلر، زنی خانه‌دار و معمولی بود، اما او ایده‌های بزرگی برای اولین فرزندش یعنی هلن، در سر داشت. بعد از این‌که مشخص شد بیماری باعث نابینایی و ناشنوایی هلن شده است، او در پی برقراری رابطه با فرزندش با کمک حرکات دست برآمد. مادر هلن، داستان زندگی فردی مشابه هلن را خوانده بود؛ فردی که به‌رغم نابینایی و ناشنوایی توانسته بود موفقیت‌هایی کسب کند و این داستان باعث شده بود، رویا‌های بزرگی برای هلن داشته باشد. داشتن فرزندی، چون هلن، کار آسانی نبود. درواقع بسیاری از اطرافیان تصور می‌کردند والدین هلن به زودی او را به آسایشگاه خواهند فرستاد، اما مادر او همه دشواری‌ها را تحمل کرد.

آنه سالیوان؛ زنی که با درد آشنا بود

درباره آنه سالیوان بیشتر ما کمتر شنیده‌ایم. او در هشت سالگی مادرش را از دست داد و وقتی تنها ۱۰ سال داشت، پدرش سه فرزند خود را رها کرد و رفت. آنه به دلیل بیماری، بینایی بسیار ضعیفی داشت و تنها بعد از عمل جراحی، توانست تا حدی ببیند. او در موسسه آموزشی ویژه افراد نابینا آموزش دیده بود و بعد‌ها به عنوان معلم سرخانه هلن کلر، به خانواده او معرفی شد. از همان ابتدای حضور تا آخر عمر (یعنی از ۱۸۸۷ تا ۱۹۳۶) آنه، همراه هلن بود و به شکلی خستگی‌ناپذیر زندگی خود را وقف او کرده بود. روش مورد استفاده آنه، روش ابداعی خودش نبود، اما قطعا پشتکار و پیگیری هدف، چیزی نبود که او در مدرسه آموخته باشد.

هلن، مشتاق برای مواجه شدن با چالش‌های متعدد

هلن کلر از همان سنین پایین و حتی پیش از حضور معلم، اشتیاق زیادی به لمس کردن اشیا، در دست گرفتن آن‌ها و درک کاربرد آن‌ها داشت. در کنار این اشتیاق، اما پشتکار او هم چشمگیر بود. خود او در فصل سوم کتاب زندگی‌نامه‌اش از پشتکار و ثبات قدمش در یادگیری صحبت می‌کند. بعد از حضور معلم و تنها بعد از گذشت یکی دو روز، وقتی هلن کلر با روش معلم ارتباط برقرار می‌کند، به سرعت شروع به یادگیری کلمات می‌کند و هر روز چندین کلمه را یاد می‌گیرد.

بعد از گذشت چند روز، اما هلن کلر به یادگیری کلمات ساده بسنده نمی‌کند و شروع به پرسش درباره کلمات دشوارتر و انتزاعی می‌کند. نامه‌های هلن کلر در انتهای کتاب زندگی‌نامه‌اش به خوبی روند پیشرفت او را نشان می‌دهد. نامه‌هایی که ابتدا با جملاتی بسیار ساده و واژگانی محدود نوشته شده‌اند، اما آرام آرام بیان هلن کلر پیشرفت می‌کند. قطعا اگر هلن کلر بعد از نوشتن چند نامه ساده و محدود، احساس رضایت و تصور می‌کرد که همین میزان کافی است، هیچ وقت شاهد موفقیت‌های او نبودیم.

داشتن هدفی مشخص، تلاش بسیاربرای تحقق آن هدف، ثبات قدم و تاب آوری در برابر مشکلات، توصیفاتی هستند که هر چند در نظریه آنجلا داک‌ورث (مطلب ستون سمت چپ) در حدود ۴۰ سال بعد از فوت هلن کلر مطرح شدند، اما به صورت مشخصی قابل ردیابی و شناسایی در زندگی هلن کلر و البته مادر و معلم سرخانه او هستند.

موفقیت شما ربطی به هوش‌تان ندارد!

نگاهی به سخنرانی «داک‌ورث» که یکی از پربازدیدترین تدتاک‌های دنیاست و «ثبات‌قدم» را مهم‌ترین عامل موفقیت معرفی می‌کند

برای بسیاری از ما، موفقیت آدم‌هایی مثل هلن کلر، شبیه یک معمای بزرگ است. آدم‌هایی که با کم توانی‌های جدی در شرایط سخت، موفقیت‌های بزرگ رقم زدند. مطالعات آنجلا داک ورث به ما در درک موضوع کمک می‌کند. داستان مطالعات آنجلا داک‌ورث به واسطه مواجهه با موضوع آشنا برای بسیاری از معلمان شروع شده است. او که در دبیرستان ریاضی تدریس می‌کرد، توجهش به موضوعی تکراری جلب شد؛ این‌که تفاوت نمرات دانش‌آموزانش ارتباطی با هوش آن‌ها ندارد. او می‌دید که برخی دانش‌آموزان با ضریب هوشی متوسط، بالاترین نمرات را کسب می‌کنند، در حالی که برخی از باهوش‌ترین دانش‌آموزان کلاس، نمراتی پایین می‌گیرند. این اتفاق که البته در همه مدارس و در همه جای دنیا روی می‌دهد، خانم داک‌ورث را به فکر فرو برد و باعث شد او بعد از چند سال تدریس در دبیرستان به این نتیجه برسد که باید مطالعات بیشتری روی انگیزش دانش‌آموزان و وضعیت روانی آن‌ها انجام شود.

چه کسانی شانس بیشتری برای موفق شدن دارند؟

آنجلا تدریس را رها کرد و برای درس خواندن در رشته روان‌شناسی به دانشگاه بازگشت. او مطالعات متعددی بر روی گروه‌های سنی مختلف، از کودکی تا جوانی و بزرگ سالی انجام داد. در هر یک از این مطالعات، سوالی که آنجلا به دنبال پاسخ به آن بود این بود که چه کسی در این موقعیت، موفقیت بیشتری کسب می‌کند و چرا؟ در تمامی این مطالعات او متوجه شد نه ضریب هوشی، نه مهارت‌های اجتماعی و هوش هیجانی، نه سلامت جسمی و نه ظاهر زیبا، هیچ کدام نمی‌توانند موفقیت افراد را با دقت بالایی پیش‌بینی کنند. بلکه معتبرترین عامل در پیش‌بینی احتمال موفق شدن افراد، عاملی است که داک‌ورث آن را «ثبات قدم» نامید و در افرادی مثل هلن کلر که موفقیت‌های بزرگ را به رغم معلولیت یا محرومیت رقم زدند، نمود دارد، اما منظور او از این عبارت چیست؟

ثبات‌قدم یعنی‌چه؟

ثبات قدم در دیدگاه این روان‌شناس، شامل چند مولفه است. از دید او ثبات قدم، اشتیاق و پشتکار برای اهداف بلندمدت است. افرادی که این ویژگی را دارند، در برابر مشکلات تاب‌آوری بالایی دارند و برای هدف خود در آینده نه یک هفته و یک ماه که ماه‌ها سخت تلاش می‌کنند. به قول داک‌ورث در همین سخنرانی تد، این ویژگی باعث می‌شود تا فرد نه مانند یک دونده دو سرعت که مانند دونده ماراتن عمل کند؛ آرام و پیوسته جلو برود و دست از تلاش برندارد. اما شاید با خود فکر کنید که چطور می‌توانید این ویژگی را در خود تشخیص دهید و با چه روشی می‌توانید این ویژگی را که مهم‌ترین عامل در کسب موفقیت در ابعاد مختلف زندگی است، در فرزندان خود تقویت کنید؟ برای پاسخ به این سوالات، این پرونده را از دست ندهید.

چطور ثابت قدم شویم؟
روشی معتبر برای سنجش این ویژگی

ثبات قدم که در نظریه آنجلا داک‌ورث معرفی می‌شود، مفهوم پیچیده‌ای ندارد. ارزیابی آن هم کار وقت‌گیری نیست. اما هر چقدر شناسایی آن ساده است و در چند دقیقه می‌توانیم درباره وضعیت خودمان در این ویژگی دیدی به نسبت دقیق پیدا کنیم، روش‌های تقویت آن هنوز در هاله‌ای از ابهام است، اما ناامید نشوید، متخصصان توصیه‌هایی در این زمینه دارند و امیدوارند با توجه به این توصیه‌ها بتوانیم خود را در این ویژگی تقویت کنیم.

پرسش‌نامه‌ای معتبر برای سنجش ثبات قدم

پرسش‌نامه زیر، پرسش‌نامه سنجش ثابت قدمی است که براساس مطالعات آنجلا داک‌ورث و همکارانش به دست آمده است. برای محاسبه نمره خود، لازم است گزینه‌مدنظر خودتان درباره هر عبارت را انتخاب کنید. توجه داشته باشید که گزینه درست و غلطی در این باره وجود ندارد، پس صادقانه و با خیال راحت پاسخ دهید.

محاسبه نمره

برای محاسبه نمره خود در این مقیاس به ترتیب زیر عمل کنید. برای عبارات فرد به گزینه «تا حد زیادی در باره من صدق می‌کند» نمره یک و به بقیه گزینه‌ها به ترتیب ۲، ۳، ۴ و ۵ بدهید. در مقابل برای عبارات زوج به گزینه «تا حد زیادی درباره من صدق می‌کند» نمره ۵ و به بقیه گزینه‌ها به ترتیب ۴، ۳، ۲ و ۱ اختصاص دهید. در انتها نمره خود را جمع و میانگین را محاسبه کنید. نمره به دست آمده هر چه به ۵ نزدیک‌تر باشد، نشان‌دهنده ثبات قدم بالاتر شماست. اگر نمره شما زیر ۲ است، بهتر است برای تقویت این ویژگی زودتر دست به کار شوید. البته توجه داشته باشید که نمرات بالای ۲ هم هر چقدر بتواند به ۵ نزدیک‌تر شود، موفقیت شما را در زندگی افزایش می‌دهد.

۳ پیشنهاد برای تقویت ثبات قدم

حالا که می‌دانیم این ویژگی اهمیت فراوانی دارد، چطور می‌توانیم آن را در خود و فرزندان خود تقویت کنیم؟ واقعیت این است که پاسخ قطعی و روشنی برای این سوال وجود ندارد، اما موارد زیر، نکاتی است که برخی متخصصان در این زمینه توصیه کرده‌اند.
علایق خود را به درستی بشناسید و اهداف خود را از موضوعات مورد علاقه انتخاب کنید. یادتان باشد با نشستن و فکر کردن، شما متوجه علایق واقعی خود نخواهید شد، پس دست به کار شوید و تجربه کنید.

تمرین کردن را جدی بگیرید. به کم راضی نشوید و سریع کنار نکشید. خود را مجبور به قرار گرفتن در موقعیت‌های کمی دشوار کنید. اگر قرار باشد همیشه کار‌های آسان انجام دهید، این ویژگی در شما تقویت نخواهد شد.

امید داشتن را جدی بگیرید. توجه کنید که امید داشتن، نیازمند تمرین و اصلاح برخی باورهاست. این تصور که اتفاقات بیرون از ما قرار است در میزان امید ما حرف نهایی را بزنند، نادرست است. مفهوم امید را به درستی بشناسید و برای امیدوار بودن به جنگ باور‌های نادرست خود بروید.

نکته ویژه برای کودکان: درباره کودکان، جدای از موارد بالا، آشنایی آن‌ها با برخی مفاهیم می‌تواند کمک‌کننده باشد. به عنوان مثال مشخص شده است کودکانی که در سنین پایین درباره عملکرد مغز و نوع واکنش مغز به چالش‌ها اطلاعات کسب می‌کنند، کمتر از شکست می‌ترسند و شکست را موقعیتی غیرقابل تغییر در زندگی در نظر نمی‌گیرند. این کودکان بعد از هر بار شکست توان بیشتری برای تلاش دوباره خواهند داشت.

منبع: خراسان

انتهای پیام/

منبع خبر "باشگاه خبرنگاران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.