همشهری آنلاین - گروه سیاسی: در یک میزگرد در تلویزیون همشهری، ۳ جوان فلسطینی مقیم ایران ـ رهف ابوطاها و احمد الحدیدی، دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران و محمد ستیتان، دانشجوی مهندسی برق دانشگاه امیرکبیر، روایتهای شخصی خود از زندگی زیر محاصره، جنگهای مکرر و مسیر پرزخم مهاجرت را بیان کردند. در این برنامه، آنها از تجربههایشان در غزه، سوءبرداشتهای رایج درباره فلسطین، واکنش همکلاسیهای ایرانی و تلاش مداومشان برای توضیح ۸۰ سال تاریخ اشغال گفتند؛ روایتی که همزمان هم از رنج میگوید و هم از ظرفیت همدلی.
مجری: خودتان را معرفی کنید.
رهف ابوطاها: متولد سوریه هستم. من اصالتا فلسطینی هستم ولی در سوریه به دنیا آمدم و در سوریه بزرگ شدم. برای خیلیها عجیب است که چطور یک نفر فلسطینی است ولی فلسطین را ندیده است و آنجا زندگی نکرده است. ولی از اولین روز که به دنیا آمدم، فلسطین در وجود من زنده بود. ما با شیر مادر عشق وطن دریافت میکنیم. من اینجا پزشکی میخوانم و برای همین ایران هستم.
احمد الحدیدی: من فلسطینی و اهل غزه هستم. من به ایران آمدم تا درسم را ادامه دهم. من در مقطع لیسانس پزشکی عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران تحصیل میکنم.
محمد ستیتان: من فلسطینی هستم و در شهر غزه متولد شدهام. من ۳ سال پیش برای درس خواندن به ایران آمدم و الآن در دانشگاه امیرکبیر مهندسی برق میخوانم.
وضعیت غزه در این سالها به چه صورتی بوده است؟
ستیتان: شهر غزه وسط غرب فلسطین قرار دارد. مساحت غزه خیلی کوچک و حدود ۳۶۵ کیلومتر مربع است، ولی جمعیت آن نسبت به مساحتش خیلی بزرگ است. ما نزدیک به ۲ و نیم میلیون نفر جمعیت داریم. برخی مردم فکر میکنند دردسر ما از ۷ اکتبر شروع شده است ولی ما قبل از جنگ هم در یکی از بزرگترین زندانهای جهان زندگی میکردیم. این نکته بسیار مهمی است که باید توضیحش دهم. برخی مردم فکر میکنند ما قبل از ۷ اکتبر زندگی خوبی داشتیم، ولی اینطور نبود. ما بیشتر از ۱۸ سال در محاصره بودیم. دور کل غزه دیواری است که ارتفاعش از سطح زمین ۸ متر است و از زیر زمین بیش از ۲۰ متر است. غرب غزه هم دریاست که ما فقط میتوانیم یک و نیم کیلومتر در آن جلو برویم، اگر جلوتر برویم آنها ما را میزنند. ما در محاصره بودیم.
از طرف مصر چطور؟
ستیتان: یک دیوار بود. آب، برق، اینترنت و همه چیز دست اسرائیل بود.
خانم رهف شما کجای سوریه متولد شدید؟
رهف: من در اردوگاه متولد شدم. البته پشت اینکه من در اردوگاه متولد شدم یک داستان خیلی طولانی است. این داستان پر از رنج، خون، تبعیض، ایستادگی و مقاومت است. پدربزرگ من یک اسیر بود. او آدم غیرتی و شجاع بود و در بیت لحم نزدیک قدس زندگی میکرد. اسرائیلیها آنجا خیلی به مردم ظلم کردند. پدربزرگ من راه مقاومت را انتخاب کرد و درباره این ظلم سکوت نکرد. پدربزرگ من یک بمب کنار جاده گذاشت و وقتی منفجر شد چندین سرباز اسرائیلی کشته شد. او آن زمان ۱۹ ساله بود. اسرائیلیها دنبالش رفتند و دستگیر شد و ۴ بار حکم ابد گرفت. پدربزرگم در زندان شکنجه شد. پدربزرگ من نه ناخن داشت و نه دندان. اسرائیلیها خیلی بیرحمانه با او برخورد کردند. او بعد از ۱۳ سال با اجرای تبادل اسرا آزاد شد. او بعدا حکم تبعید گرفت و اجازه پیدا نکرد به فلسطین برگردد. او به سوریه رفت ولی راه مقاومت را ترک نکرد. او در سوریه و جنوب لبنان هم مقاومت کرد.
آقای احمد شما درباره جنگهای اخیر غزه چه تجربهای دارید؟
الحدیدی: من در جنگ اخیر آنجا نبودم. خانواده من آنجا هستند، بخشی زنده هستند و بخشی احتمالا مجروح شدهاند.
از قبل جنگ خاطرهای دارید؟
الحدیدی: ما قبل از ۷ اکتبر چند جنگ از جمله در سالهای ۲۰۰۸، ۲۰۱۴، ۲۰۱۹ و ۲۰۲۲ داشتیم. توصیف من از ۷ اکتبر یک بمب است. این داستان ۸۰ سال است که ادامه داشته است و حداقل یک میلیون نفر شهید شدهاند.
شما روز ۷ اکتبر کجا بودید؟
الحدیدی: من مصر بودم.
چرا مصر بودید؟
الحدیدی: من به مصر رفتم و خواستم درسم را ادامه دهم. من در مصر پزشکی میخواندم. از همان ۷ اکتبر راهی نبوده است که بروم و بیایم. از ۵ اکتبر ۲۰۲۳ خانوادهام را ندیدهام.
آقای محمد شما چه تجربهای از این جنگ دارید؟
ستیتان: من ۲۰۰۱ به دنیا آمدم و در جنگ متولد شدم و بزرگ شدم. من چند جنگ دیدم. جنگ اول در سال ۲۰۰۸ در غزه بود. در ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ هم جنگهای دیگری داشتیم. ۲۰۱۴ برای من سختترین جنگ بود.
این همان جنگی است که ۵۱ روز طول کشید؟
ستیتان: بله. نزدیک به ۲ ماه طول کشید. در عید فطر آن سال دایی من به خانه ما آمد ولی در شب شرایط سخت شد و داییام نتوانست به خانهاش برگردد. او در خانه ما ماند و قبل از نماز صبح بمبی کنار خانه ما زدند که سقف ایرانیتی خانه روی ما افتاد. ما نزدیک به ۶ نفر در یک اتاق بودیم ولی خدا را شکر کسی به شهادت نرسید. ۲ روز بعد دوباره بمبی کنار خانه ما زدند. من به محل حادثه رفتم که ببینم چه شده است. ساعت ۶ صبح بود. برای اولین بار از نزدیک دیدم که کسی دستش قطع شده است و برایم خیلی سخت بود. حمله دیگری کردند و دوستم شهید شد. من نتوانستم به خانه برگردم و به خانه دوست پدرم رفتم. من تا ساعت ۹ صبح آنجا ماندم و وقتی میخواستم به خانه برگردم، یک نفر من را در خیابان دید و گفت کجا بودید؛ خانواده نگران هستند. من گفتم الآن سریع به خانه برمیگردم. گفتند نه، الآن آنجا کسی نیست. گفتم چرا؟ گفتند بمبی به خانه کنار شما زدند و خانواده شما هم از خانه رفتند بیرون؛ گفتند پیش عمهات رفتهاند. ما مردم عادی بودیم، سرباز نبودیم. من ۱۳ ساله بودم و خیلی سخت بود.
الآن وضعیت چطور است و مردم کجا زندگی میکنند؟
ستیتان: در این جنگ خانه ما را بهطور مستقیم زدند. الآن خانواده من در یک مدرسه زندگی میکنند. در این جنگ بیشتر از ۸۰ درصد غزه نابود شد. بیشتر مردم در چادر زندگی میکنند. بیشتر مردم در چادر زندگی میکنند. الآن باران میبارد و وارد چادر میشود.
آب خوردن وجود دارد؟
الحدیدی: از طرف خانوادهام تماسی داشتم و با آنها صحبت کردم. به آنها گفتم آنجا چکار میکنید؟ آنها گفتند هیچ راهی برای بیرون رفتن نداریم. هدف آنها جای درس و پیشرفت الآن این است که چطور غذایشان را تهیه کنند. غذا را تنها اشغالگران میتوانند دهند. ما ۲۰ سال است که تحت محاصره هستیم. راه دیگری برای تهیه غذا وجود ندارد. مردم زیر چادر زندگی میکنند و باران به آنها آسیب میزند.
آقای محمد آخرین تماس شما با مادرتان چه زمانی بوده است؟ خیلیها میگویند با وجود اینترنت دور از هم نیستیم. اینطور نیست؟
ستیتان: من در این ۲ سال جنگ ۴ بار توانستم با پدرم ارتباط بگیرم. اینترنت ضعیف است و برخی وقتها قطع است. بیمارستان اینترنت دارد ولی ضعیف است. در خانه اینترنت نیست. به همین خاطر نتوانستم بیشتر ارتباط بگیرم. با مادرم هم ۶ بار توانستم ارتباط بگیرم. آخرین بار ۲ هفته پیش بود. اینترنت خیلی ضعیف بود و نمیتوانیم حرف بزنیم.
الحدیدی: در این حد میتوانند صحبت کنند که بگویند زنده هستند. از آنها درباره چادر محل اسکانشان میپرسیم. آنها از حملات سنگین میگویند.
ستیتان: برخی مردم فکر میکنند جنگ تمام شده است؛ نه، آتشبس هست ولی هر وقت که بخواهند ما را میزنند. من میگویم جنگ الآن شروع شده است. مردم الآن در چادر زندگی میکنند و چادرها غرق در آب شده است. مردم غزه در خیابانها زندگی میکنند. زمستان است و بچهها نمیتوانند تحمل کنند. الآن غزه خیلی سرد است، چون نزدیک دریاست. غذا خیلی کم است.
شما دانشجوهای دانشگاه تهران و شهید بهشتی هستید. از موقعی که آمدید رفتار همکلاسیها با شما چطور بوده است؟ نمیگویند چطور شد که به ایران آمدید؟ خیلی از ایرانیها برای تحصیل به خارج میروند، شما اینجا چکار میکنید؟
رهف: البته خیلی از دوستان همکلاسم درباره فلسطین اطلاع ندارند. همکلاسیهایم میپرسند اوضاع فلسطین چطور است. برخی فکر میکنند داستان ما از ۷ اکتبر شروع شده است. برخی هم میپرسند زمینتان را فروختید؟ من خیلی تعجب میکنم که چنین سوالی میپرسند.
الحدیدی: بله از من هم میپرسند. یکی از دوستان پروژهای درست کرد و ما جواب دادیم که داستان از ۸۰ سال قبل است و چطور حق دارید که چنین سوالی بپرسید؟
ستیتان: من برای این سوال یک بروشور نوشتم و در دانشگاه پخش کردم.
تاثیری هم داشت؟ چه کمکی به تو کرد؟ برخورد همکلاسیها با شما چطور بود؟
ستیتان: بله. برخی متوجه شدند که اینطور نبوده است که ما زمین خودمان را فروخته باشیم. برخی قبول کردند.
علت این تصور چیست؟
رهف: من برایشان توضیح میدهم که چطور از وطنمان خارج شدهایم و برخی نشان میدهند که ما درک میکنیم و کنار هم هستیم. برخی نیز قبلا متنفر بودند و بعدا متوجه مسئله شدند.
شاید ما با رسانههایی مواجه هستیم که هر جور که دوست دارند اطلاعات را به دست مردم میرسانند. ما به مهماننوازی معروف بودهایم. هستیم یا نیستیم؟
الحدیدی: بچههای ایران در داخل کلاس مهربان هستند. این واقعیت است. ولی همه انگشتان دست یکی نیستند. برخی ممکن است اطلاعات نادرست داشته باشند.
توانستهاید در ایران دوستان خوبی پیدا کنید؟
رهف: برای من چند اتفاق خوب در ارتباط با دوستان ایرانی افتاده است. برای برخی که توضیح دادیم چطور هستیم، گفتند ما در کنار تو هستیم و اصلا حس تنهایی نداشته باش. اهل غزه مثل خانواده من هستند. من وقتی میخواهم درس بخوانم فکرم درگیر میشود. به این فکر میکنم که خیلی از بچهها حق درس خواندن ندارند. وقتی میخواهم غذا بخورم به این فکر میکنم که خیلیها غذا ندارند. حین خواب هم چنین است. فکر من درگیر غزه است. خیلی از بچههای ایران همدلی نشان دادند. به برخی که میگویم فلسطینی هستم از فلسطین حمایت میکنند.
ستیتان: ارتباط من با بچههای ایران خیلی عالی است. من چندین دوست در ایران دارم که با آنها بازی میکنیم و بیرون میرویم. بعضی وقتها خانه آنها میروم و صحبت میکنیم، جاهای تفریحی هم میرویم. اما برخی مردم اینطور نیستند و سوالهایی میپرسند که نشان میدهد از داستان فلسطین متنفر هستند ولی اذیت نمیکنند؛ یا قبول میکنند یا قبول نمیکنند، اگر قبول نکردند اذیتت نمیکنند.
تصاویری که از غزه منتشر میشود همه واقعیت است؟
رهف: البته همه چیز در رسانه نشان داده نمیشود. خیلی جاهای غزه، کرانه باختری و اردوگاههای فلسطینی خارج از فلسطین بازتاب داده نمیشود. جمعیت اردوگاههای فلسطینی خارج از فلسطین خیلی بیشتر است. این اردوگاهها در لبنان، سوریه و اردن هستند. اما همه این رنج مردم در رسانه دیده نمیشود. اسرائیلیها تلاش میکنند تا ما را خفه کنند. البته جنگ ۷ اکتبر خیلی چیزها را مشخص کرد. خبرنگاران زیادی شهید شدند. نقش خبرنگاران مهمتر از پزشک، مهندس و کارهای دیگر است، چون دارند حقیقت را نشان میدهند، اما الآن اسرائیلیها نمیخواهند کسی به حقیقت برسد. ما چیزی درباره کرانه باختری نمیدانیم. اسرائیلیها هر روز آن را تکه تکه میکنند و اشغالش میکنند. ما نمیدانیم مردم در قدس چقدر اذیت میشوند.
تجربهای از دوستان خودتان در کرانه باختری دارید؟
رهف: من دوستان زیادی در آنجا دارم. من دوستانی در قدس و بیت لحم دارم. ما یک جاده داریم و آنهایی که سر جاده زندگی میکنند نمیتوانند همسایهشان را در کرانه باختری ببینند، حتی نمیتوانند از خانهشان بیرون بروند و غذا بیاورند، چون نزدیک شهرکنشینان هستند. شهرکنشینان خیلی اذیت میکنند. فلسطینیها اگر حرکتی کنند خیلی زود بازداشت میشوند.
آیا میتوانستید برای نماز به مسجد الاقصی بروید؟
ستیتان: اصلا نمیتوانستیم. ما هیچکدام تجربه رفتن به آنجا را نداریم. من نتوانستم هیچ جای دیگر فلسطین را ببینم. من علاقه داشتم که به آنجا بروم ولی نمیتوانیم. خانواده مادری من در کرانه باختری زندگی میکنند ولی تا حالا نتوانستهام آنجا بروم و آنها را ببینم.
یعنی شاید مادربزرگتان را نشناسید؟
ستیتان: بله. او را نمیشناسم چون آنجا نرفتهام.
رهف: ما دسترسی به خیلی از جاهای غزه نداریم.
وقتی جایی بمباران میشود، اسرائیل اجازه میدهد آنجا حاضر شوید و فیلم بگیرید؟
الحدیدی: اگر اجازه میدهند پس چطور تا الآن نزدیک به ۳۰۰ خبرنگار شهید شدهاند.
رهف: همه مردم اینترنت ندارند تا فیلم پخش کنند. وقتی مردم جایی میروند تهدید میشوند. ما نمیتوانیم همه چیز را نشان دهیم.
ستیتان: آنچه در رسانهها میبینیم تنها یک بخش از حقیقت است.
مسئولیت شما چیست؟
الحدیدی: درسمان را تمام کنیم. و خوب درس بخوانیم با درجه خوب تا غزه راه بیفتد و به آنجا برگردیم و کشورمان را بسازیم.
رهف: ما بار سنگینی بر دوش داریم. ما باید این حقیقت را نشان دهیم که مردم ما با چه چالشهایی مواجه هستند. من بهعنوان کسی که پزشکی میخوانم باید موفق باشم تا بتوانم به مردم مجروح وطنم کمک کنم.
هرکدام برنامه و رویایتان برای فلسطین چیست؟
ستیتان: من سعی میکنم ولی آنجا خیلی سخت است که چیزی را بسازیم. من مهندسی برق میخوانم چون کشورم به من نیاز دارد. من میخواهم حتی اگر شده کمی کمک کنم و چیزی بسازم که به کشورم کمک کنم.
الحدیدی: من درسم را میخواهم خوب بخوانم و حق شما را به جای بیاوریم که به ما اجازه دادید اینجا بیاییم. من میخواهم کشورم را تعمیر کنم و هیچ راه دیگری نداریم. ما ۸۰ سال است که مقاومت میکنیم. امیدوارم بهتر از قبل آنجا را بسازیم.
تفاوت بین زنان فلسطینی با سرزمینهای دیگر چیست؟ به نظر میآید اتفاقات غزه از طرف مادرها خیلی خوب ادامه پیدا میکند.
رهف: البته زن فلسطینی از قویترین زنان دنیاست. زن فلسطینی باید دختر باشد، مادر باشد و همسر باشد. البته نقش زن فلسطینی در ساختن این نسل مقاومت برای آزادی فلسطین مهم است. زن فلسطینی که شاید در هر لحظه بچههایش را از دست میدهد و شوهرش را از دست میدهد باید مثل ۱۰ مرد باشد تا مسئولیت بچههایش را بپذیرد. زن فلسطینی واقعا بار یک کشور را بر دوش دارد. او چطور باید به بچههایش آموزش دهد؟ مادر خودم عشق فلسطین را با شیر به ما داده است. مادرم همیشه میگفت که ما اینجا میخواهیم به مردم فلسطین خارج از اینجا این پیام را برسانیم که باید فعال باشند. ما همیشه میگوییم ما باید نسل آزادی فلسطین را بسازیم، نسلی که آنچنان قوی باشد که جلوی اشغالگر مقاومت کند. زن فلسطینی باید از عزت، دین، خانواده و کشور دفاع کند.













