خبرگزاری مهر، گروه استانها: هاجر فرخ نژاد*: آنگاه که تمام درهای دنیا یکییکی بر چهرهات بسته میشود و راهها به تنگنای سنگ تبدیل میگردد، هنوز آغوشی هست که بیهیچ قید و شرطی بر رؤیت گشوده بماند؛ آغوش گرم مادر.
اوست که رنجت را میفهمد پیش از آنکه بر زبان بیاوری، و مرهم میشود بر زخمهایی که هیچکس خبرشان را ندارد. مادر، کوهی است که همه به آن پناه میبرند؛ از کودک ناتوان گرفته تا مردی که روزگار قامتش را خم کرده است. ستون استوار خانه و لنگری مطمئن که تا او هست، کشتی زندگی بر آرامترین آبها مینشیند.
اگر مادر نباشد، نه عشق میماند، نه آرامش و نه معنی زندگی. حضور اوست که هستی را روشن میکند و نبودنش، تاریکی مطلقی است که هیچ چراغی توان شکستن آن را ندارد. مادر یعنی زندگی، و زندگی یعنی مادر؛ پیوندی که از جنس طبیعت نیست، از جنس آفرینش است.
مادر، دنیای همه اهل خانه است؛ و حتی دنیای پدر نیز. آیا نشده فکر کنی اگر مادر نباشد، خانه چگونه خانه میماند؟ دنیا بدون مادر یعنی پایان همهی فصلهای زندگی، یعنی فروریختن سقفی که بر قامت مهر او استوار بوده است.
باید قدر این دنیای نازنین را دانست؛ دنیایی که تمام عمر خود را بیمزد و منت پای زندگی دیگران میگذارد. قدر دستهای پینهبستهاش را باید دانست؛ دستهایی که سالهاست رنج میکشند اما نوازشگریشان کم نمیشود.
قدر چهرهی چروکخوردهاش را باید دانست؛ چهرهای که هر چین آن قصهای است از بیخوابیها، اشکها، نگرانیها و فداکاریهایی که تنها او میفهمد. وای اگر قدر این همه عظمت را ندانیم؛ که زندگی بدون حرمت مادر، ارزش و معنا نمییابد.
تا به حال دقت کردهای چه جادویی در یک جمله مادر نهفته است؟
وقتی آرام و مطمئن میگوید: «غصه نخور، درست میشود»، گویی تمام عالم دستبهدست هم میدهند تا آرامشی شبیه نسیم صبحگاهی در دلت بنشیند. این جمله مادر، برابر است با هزاران داروی آرامبخش، زیرا از دل مادری برمیخیزد که رنج فرزند را رنج خود میداند.
اما مادر نیز گاهی نیاز دارد کسی برایش مادری کند؛
گاهی باید پیشانیاش را بوسید، دستانش را در دست گرفت و قربان صدقهاش رفت. گاهی باید گفت «تو خستهای، من کنار تو هستم» تا بداند مهری که سالها بیوقفه بخشیده، در قلب فرزندانش نیز جاری است.
روز مادر تنها یک روز از تقویم نیست؛ همه روزهای عمر، روز مادر است. همانطور که مادر برای فرزند، همواره مادر است؛ در کودکیاش، در جوانیاش، در کهنسالیاش و حتی پس از رفتن از این جهان. مادر را هیچ عطاری عطر نمیکند؛ او خود عطر است، عطری یگانه که رایحهاش در هیچ دکان و شیشهای یافت نمیشود.
تنها آنان که این نعمت را از دست دادهاند، قدر مادر را به تمام معنا میدانند. مادری که دیگر نیست، جای خالیاش در هر صبح و هر شب، در هر لبخند و هر اشک، به چشم مینشیند. آنجاست که انسان درمییابد مادر، میوهای کمیاب است؛ نعمتی که تا در کنار توست، باید هزار بار خدا را شاکر بود. و افسوس که بسیاری قدر این گوهر الهی را تنها وقتی میفهمند که دیر شده است.
پس تا مادرانمان هستند، قدرشان را بدانیم؛
بنشانیمشان میان محبت، احاطهشان کنیم با احترام، و بگذاریم بدانند که سایهشان بر سر ما، بزرگترین دارایی زندگی است. چون مادر که باشد، زندگی هست؛ و جهان، هنوز جای زیستن دارد.
*فعال رسانهای













