خبرگزاری مهر - گروه استانها - فاطمه کول *: کتاب «اگر مرد بودم» در روزگاری به پایان رسید که زن بودن، در میانهٔ رقابتی فرساینده بین سنت و مدرنیته، میان سوژگی و ابژگی در تقلاست؛ روزگاری که درست در بیمارستان، وقتی دستم از زور زدن زیاد روی سرم نیملیتری رینگر فلج شده بود، برگ آخرش را ورق زدم.
من یکی از زنان این سرزمینم؛ زنی که باید خود را از دل تعریف شرقی، که او را عنصری حاشیهای و بی نقش در تاریخسازی میداند و از تعریف غربی، که جنسیت را بر انسانیت میچرباند و او را ابزاری در خدمت سرمایهداری نوین میخواند، بیرون بیاورد و نقش خویش را بیابد.
نقشم را باید درست در روزگاری بیابم که هنوز خاطرهٔ پاییز ۱۴۰۱ از حافظهام پاک نشده؛ روزگاری که در گوشهٔ صندلیهای مجلس، به نام خانواده، قانون مرگ خانواده رقم میخورد و فریاد «ایجان» شنیده میشود. در چنین جامعهای است که بدیهیترین حقوق زن در خانواده را از زبان عالیترین مقام کشور میشنوم و تشویق حضار مجلس را میبینم و از غفلت از نخستین حقوق زنانه به خروش میآیم.
به جرأت میتوان گفت در تمام سالهای پس از انقلاب، رهبر انقلاب آیتالله خامنهای موضعی لطیف و استدلالی درست در بیان جایگاه زن داشتهاند و حیات اجتماعی جامعه را در گرو تنفس زنانه دیدهاند و گشودن بسیاری گرهها را با سرانگشت لطیف زنانگی ممکن دانستهاند. ایشان زن را در مقابل مرد قرار نمیدهند. زن بودن را نه یک کلمه بیشتر و نه کمتر، ارزشی والا و اصلی بنیادین میدانند و شباهت به مردان را باارزش نمیشمارند.
چرا که زنان بازیگران اصلی ساختن حیات اجتماعی و فرهنگی هستند. زن با نقاط قوت زنانهاش، همراه با ایمانی عمیق، استقراری برآمده از اتکا به خدا و عفت و پاکدامنی، میتواند نقشی استثنایی در جامعه ایفا کند؛ نقشی که گاه هیچ مردی از عهدهاش برنمیآید.
زن، کوهی استوار از ایمان است و همزمان چشمهای جوشان از عاطفه و محبت. تشنگان نوازش را از سرچشمهٔ صبر و حوصله و مهر خود سیراب میکند. انسانها در آغوش پربرکت چنین زنی تربیت میشوند. اگر زن با این ویژگیها نبود، انسانیت معنا پیدا نمیکرد.
در تاریخ این سرزمین، زنان همواره در صحنه بودهاند: در جریان انقلاب اسلامی، در دفاع مقدس، در مقابله با سیاستهای رضاخان دربارهٔ حجاب. روزگاری که زنان با دستانی خالی ولی قلبی سرشار از ایمان، در برابر ظلم فریاد برآوردند؛ تا دوران دفاع مقدس که دختران و مادران ایرانی، ستونهای پنهان مقاومت شدند. همواره ردپای زنانی دیده میشود که حماسه را نه در کتابها، که بر صفحهٔ زندگی نوشتند.
در سالهای دفاع مقدس، زنانی با شجاعت و صلابت فاطمی، روح مقاومت را در رگهای جامعه جاری ساختند: زنانی چون مرضیه حدیدچی که در تبعید و مبارزه، قامتش خم نشد؛ شهیده معصومه آباد که در اسارت، نماد آزادگی شد؛ شهیده طاهره هاشمی که در نوجوانی، چون زهرا (س)، نور را در ظلمت جنگ تاباند؛ و فرنگیس حیدرپور که با داسی ساده، هیبت دشمن را درهم شکست و نماد غیرت زنانه شد. اینها تنها چند نام از هزاران زنی هستند که بیهیاهو اما عظیم، بار سنگین مقاومت را بر دوش کشیدند.
داستان زن ایرانی اما تنها به دفاع مقدس محدود نمیشود. پیشتر در تاریخ کهنمان، زنانی چون تُختیناز، گردآفرید، پوراندخت و آزرمیدخت، شعلهٔ شجاعت و امید را در تاریکی روزگار خود روشن نگاه داشتند. در هر فصل از تاریخ این سرزمین، هر جا سخن از پایداری و روشندلی بوده، ردپای استوار زنانی دیده میشود که برای ماندن و ماندگار کردن ارزشها نفس کشیدهاند.
زن بودن در نگاه اسلامی و در کالبد جمهوری اسلامی، نه نقصان است و نه محدودیت؛ بلکه عرصهای برای شکوفایی است. عرصهای که اگر با آگاهی و اراده، با ایمان و صلابت واردش شویم، میتوانیم تاریخ را از نو پیریزی کنیم.
پس من و هر زن ایرانی باید برخیزیم؛ نه از روی تقلید از مردان، بلکه بهعنوان زنی با شأن و هویت. زنی که جایگاه و مسئولیت خود را میداند.
*فعال رسانهای













