به گزارش هشمهری آنلاین به نقل از هفت صبح، یک و نیم سال قبل خانواده یک دختر بچه ۱۲ساله افغان با مراجعه به مراجع انتظامی و قضایی خبر از ناپدید شدن ناگهانی دخترشان دادند. خانواده این دختر اعلام کردند دخترشان هر روز از کارگاه محل کارشان به خانهشان واقع در یکی از محلههای جنوب شهر باز میگشت، اما روز حادثه سر ساعت همیشگی به خانه نرسید و تاخیر او موجب نگرانی خانوادهاش شد.
این در حالی بود که پسربچه ۴ ساله این خانواده با گریه به خانوادهاش گفته بود که شاهد ربوده شدن خواهرش بوده است. همچنین یک کارگر ساختمانی نیز به پدر و مادر این دختر گفته بود که از بالای ساختمان دیده چند ناشناس دخترک را سوار یک خودرو پژو کردند و گریختند. به گفته این فرد، زمانی که او خودش را به کوچه رسانده بود دیگر نه اثری از دختر بود و نه از خودروی آدم ربایان.
- دام شیطان مجازی برای دختر نوجوان | به من گفت به باغ بیا و به کسی چیزی نگو!
- دستدرازی پسر جوان به ۲ زن | مادرم صدای جیغهایم را میشنید!
پیدا شدن دختربچه با حال وخیم ۱۷ روز بعد
به این ترتیب پدر و مادر دختر شروع به گشتن در مسیر تردد دخترشان کردند، اما اثری از این دختر نبود. با طرح این گزارش ردیابیهای پلیسی برای یافتن ردی از دختر ۱۲ ساله آغاز شد اما هیچ اثری از او یافت نشد تا اینکه ۱۷روز بعد این دختر در حاشیه شهر با دست و پای سوخته و حال وخیم توسط رهگذران دیده شد.
خانواده این دختر مدرسهای خیلی سریع در جریان پیدا شدن فرزندشان قرار گرفته و او را به بیمارستان منتقل کردند. همزمان تحقیقات پلیسی ادامه داشت و مشخص شد که این دختر تحت شکنجه و تجاوزهای پیدرپی بوده است.
۳ نفر بودند و نقاب داشتند
بعد از اینکه حال نسبی دختر رو به بهبود رفت، پرونده برای رسیدگی به شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد و دختر در شرح ماجرا گفت: روز حادثه در مسیر بازگشت از مدرسه بودم که ۳ ناشناس به سمت من حمله کردند و من را ربودند.
قربانی ادامه داد: آنها من را به خانهای بردند که نمیدانم کجای شهر بود. سپس دست و پایم را بستند و در اتاق کوچکی انداختند که به پنجرههایش کاغذ چسبانده بودند. آنها در این مدت شکنجهام میدادند و به من تجاوز میکردند، اما همیشه نقاب به صورت داشتند و من نمیتوانستم چهره آنها را ببینم. فقط شنیدم یکی از آنها دیگری را به نام فرزاد صدا زد و یکی از آنها هم ریش داشت.
پلاک خودرو جعلی بود
با دستور قضایی، دوربینهای مداربسته موجود در مسیر تردد دختربچه بازبینی شد، اما آدمربایی دقیقا در نقطه کور دوربینها رخ داده بود که این نشان میداد باند متجاوزان از پیش برنامهریزی درستی برای نقشه شوم خود کرده بودند تا دستشان رو نشود.
همچنین تردد خودروی مشکوک در محدوده آدمربایی که به ضبط دوربینهای مداربسته رسیده بود تحت نظر گرفته شد، اما پلاک خودروی مشکوک جعلی بود. رسیدگی به این شکایت تا یافتن ردی از متهمان ادامه پیدا کرد و اظهارات شاکی در شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ثبت رسید.
فکر کردم حتما از روی دشمنی بوده
در حالی که پدر دختربچه مدتی شکایت خود را پیگیری نکرده بود، بار دیگر به مراجع قضایی احضار شد و گفت: درست همان زمانی که ما پیگیر ماجرای دخترم بودیم، طرح جمعآوری افاغنه آغاز شد و من گمان میکردم کسی که این کار را با دخترم کرده، حتما از روی دشمنی با من بود و حالا در این اوضاع شاید فرصت بهتری برای ضربه زدنهای بیشتر به من پیدا کند، برای همین پیگیر شکایتم نشدم تا اینکه به دادگاه احضار شدم و به من گفتند پیگیری این موضوع برای حفظ امنیت جامعه ضروری است.
این مرد جوان ادامه داد: ما در رباطکریم در یک باغ زندگی میکنیم که من آنجا نگهبانم. همزمان در یک کارگاه عطر هم کار میکنیم که شیشه عطر پر کرده و میفروشیم. دختر و پسرم برای کمک به من شیشه را در فرغون ریخته و به کارگاه میبردند که روز حادثه در مسیر رسیدن به کارگاه چنین اتفاقی افتاد.
دست و پای دخترم با زغال سوزانده شده بود
وی افزود: وقتی دخترم پیدا شد، دست و پایش با چیزی شبیه زغال قلیان به طرز وحشتناکی سوخته بود. من فکر میکردم شاید کسی با صاحب باغ محل زندگی ما دشمنی داشته، اما هرچه بود تا به حال هیچ ردی از آنها در دست نیست.
قضات دادگاه بعد از شنیدن اظهارات شاکی دستورهای لازم برای پیگیری موضوع را صادر کردند.













