خبرآنلاین - در پی تحرکات تازه در واشنگتن، «توماس مَسی» نماینده جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا اعلام کرده طرحی را برای خروج ایالات متحده از ناتو ارائه داده است. او در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس، ناتو را «یادگار دوران جنگ سرد» توصیف کرد و مدعی شد که آمریکا باید هزینههای خود را صرف دفاع از سرزمین خود کند، نه کشورهای «سوسیالیستی».
به گفته او، متن این طرح برای لغو عضویت آمریکا در پیمان آتلانتیک شمالی به کنگره تقدیم شده و در آن تأکید شده است که کشورهای اروپایی عضو ناتو از توان اقتصادی و نظامی کافی برای دفاع از خود برخوردارند. همچنین اشاره شده که با وجود از دست رفتن کارکردهای اصلی این ائتلاف، روند گسترش آن از سال ۱۹۹۹ تاکنون ادامه یافته و ناتو دیگر با منافع امنیت ملی آمریکا همسو نیست.
با این حال، هنوز مشخص نیست این طرح چه زمانی در مجلس نمایندگان بررسی خواهد شد، زیرا ابتدا باید مسیر ارزیابی در کمیتههای تخصصی را طی کند. همزمان، فضای سیاسی میان آمریکا و اروپا تحت تأثیر سخنان تند و کمسابقه دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، قرار گرفته است؛ سخنانی که در آن رهبران اروپایی را «ضعیف» و قاره اروپا را مجموعهای از ملتهای «در حال زوال» توصیف کرده است.
رسانههایی مانند پولیتیکو این اظهارات را «تندترین محکومیت ترامپ تا امروز» دانستهاند. افزون بر این، استراتژی امنیت ملی جدید دولت او که از نگاه بسیاری از مقامات اروپایی «تحریکآمیز» تلقی میشود، نشان میدهد که واشنگتن در حال فاصله گرفتن از نقش سنتی خود بهعنوان ستون نظم مبتنی بر اتحاد غربی است و حتی برخی معتقدند که آمریکا اکنون در مسیر تضعیف این نظم حرکت میکند.
در ادامه همین روند، سند تازه منتشرشده استراتژی امنیت ملی آمریکا نیز بر این تغییر رویکرد تأکید میکند و اعلام میدارد که «دورانی که آمریکا مسئولیت حفظ کل نظم جهانی را بر عهده داشت، به پایان رسیده است» و از این پس کشورهای ثروتمند و پیشرفته باید بار اصلی امنیت مناطق خود را به دوش بکشند.
در چارچوب همین نگاه، ترامپ در استراتژی جدید خود برخی اعضای اروپایی ناتو را متحدانی غیرقابل اتکا معرفی میکند و معتقد است باید از تصور گسترش بیپایان این ائتلاف دست برداشت. در چنین فضایی، خروج احتمالی آمریکا از ناتو دیگر یک بحث حاشیهای نیست و به مسئلهای جدی درباره آینده نظم جهانی بدل شده است. اکنون این پرسش اهمیت یافته که در صورت کنارهگیری واشنگتن از این ائتلاف، اروپا و جهان با چه چشماندازهایی روبهرو خواهند بود.
از منظر ژئوپلیتیک، نخستین و مهمترین پیامد خروج احتمالی آمریکا از ناتو در اروپا ظاهر میشود؛ جایی که بخش بزرگی از حاشیه حیاتی اوراسیا (ریملند)، یعنی همان منطقهای که نقش سپر امنیتی غرب را ایفا میکرد، ناگهان بدون پشتوانه قدرت نظامی آمریکا رها خواهد شد.
ناتو طی هفتاد سال گذشته ابزار اصلی واشنگتن برای مهار روسیه و حفظ موازنه قدرت در اروپا بوده است. حذف این ستون، بهسرعت توازن امنیتی قاره را برهم میزند و کشورهایی مانند لهستان و اعضای بالتیک را در موقعیتی قرار میدهد که کارشناسان آن را «خلأ بازدارندگی» مینامند؛ وضعیتی که میتواند موجی از نگرانی و مسابقه تسلیحاتی جدید در اروپا ایجاد کند.
در چنین شرایطی، اروپا ناچار است میان دو مسیر یکی را انتخاب کند: یا به سمت ایجاد یک ساختار دفاعی مستقل حرکت کند- آنچه برخی آن را «اروپای راهبردی» مینامند- که در آن فرانسه با توان هستهای خود نقش محوری خواهد داشت؛ یا اینکه زیر فشار اختلافات داخلی، نفوذ احزاب ملیگرا، مداخله روسیه و حمایت سیاسی ترامپ از جریانهای ضداتحادیه اروپا، دچار چنددستگی شود. چنین شکافهایی میتواند انسجام اروپا را در حساسترین مقطع تضعیف کند.
در کنار این، مسئله انرژی بار دیگر به یک نقطه حساس ژئوپلیتیکی تبدیل میشود. آمریکا سالها تلاش کرده وابستگی اروپا- بهویژه آلمان- به انرژی روسیه را کاهش دهد، زیرا از نگاه ژئوپلیتیک انرژی، چنین وابستگیای میتواند موازنه قدرت در اوراسیا را به نفع مسکو تغییر دهد. بحران اوکراین نیز تا حدی ریشه در همین نگرانی داشت. اگر آمریکا از ناتو کنار بکشد، روسیه با آزادی بیشتری میتواند از انرژی بهعنوان ابزار نفوذ استفاده کند و اروپا را در برابر انتخابهای دشوار قرار دهد؛ انتخابهایی که ممکن است قاره را به سمت چندپارگی سوق دهد.
پیامدهای خروج آمریکا از ناتو تنها به اروپا محدود نمیشود. در شرق آسیا، متحدان واشنگتن با دیدن کاهش تعهد آمریکا به امنیت اروپا، بهطور طبیعی نسبت به اعتبار تضمینهای امنیتی آمریکا دچار تردید خواهند شد. نظریه «زنجیره اعتبار» توضیح میدهد که کاهش تعهد در یک منطقه، بهسرعت به مناطق دیگر منتقل میشود. در نتیجه، کشورهایی مانند ژاپن، کره جنوبی و تایوان ممکن است به سمت تقویت توان نظامی مستقل، حتی در حوزه هستهای، حرکت کنند. این روند میتواند شرق آسیا را به یکی از پرتنشترین نقاط جهان تبدیل کند. در همین حال، چین از تضعیف انسجام غرب بهره خواهد برد و با اعتمادبهنفس بیشتری اهداف خود را در تایوان، دریای چین جنوبی و مسیرهای اقتصادی اوراسیا دنبال خواهد کرد.
در سطحی گستردهتر، خروج آمریکا از ناتو به معنای کنار گذاشتن مهمترین ابزار ژئوپلیتیکی واشنگتن برای کنترل اوراسیاست؛ همان منطقهای که نظریهپردازانی مانند مکیندر و اسپایکمن آن را کلید کنترل نظم جهانی میدانستند. بدون ناتو، آمریکا بخش مهمی از شبکه قدرت خود را از دست میدهد و نظم بینالمللی به سمت یک چندقطبیِ بیثبات حرکت میکند؛ نظمی که در آن اتحادهای موقت جایگزین پیمانهای پایدار میشوند و رقابت قدرتها شدت میگیرد. در چنین شرایطی، آمریکا از یک «هژمون مدیریتکننده» به بازیگری تبدیل میشود که بیشتر واکنش نشان میدهد تا اینکه جهتدهنده باشد؛ جایگاهی که با سنت ژئوپلیتیک این کشور همخوان نیست.
در نهایت، روشن است که خروج آمریکا از ناتو تنها یک اختلاف سیاسی یا تاکتیک انتخاباتی نیست، بلکه اقدامی است که میتواند موازنه قدرت در اوراسیا و جایگاه جهانی واشنگتن را بهطور اساسی تغییر دهد. ناتو برای آمریکا نه یک هزینه اضافی، بلکه ابزار اصلی مهار رقبای خشکیمحور و حفظ نفوذ در حاشیه اوراسیاست. کنار گذاشتن این ابزار، به معنای واگذاری بخشی از مهمترین عرصه رقابت ژئوپلیتیکی به روسیه و چین است.
از سوی دیگر، تضعیف شبکه اتحادهای آمریکا پیام بیاعتمادی به متحدان اروپا و آسیا ارسال میکند و آنها را به سمت موازنهسازی مستقل و حتی رقابت تسلیحاتی سوق میدهد. با این تفاسیر و با توجه به پیامدهای سنگین چنین تصمیمی، این پرسش اساسی مطرح میشود که آیا قصد ترامپ و دولتش برای خروج از ناتو واقعی است یا بیشتر یک تاکتیک برای فشار بر شرکای اروپایی و امتیازگیری از آنها است؟
* پژوهشگر ژئوپلیتیک
۳۱۲/۴۲













