خبرآنلاین - رسول سلیمی: ترور یاسر ابوشباب، رهبر ۳۱ ساله شبهنظامیان موسوم به «نیروهای مردمی» در رفح، در چهارم دسامبر ۲۰۲۵، فراتر از یک نزاع قبیلهای خونین است. این حادثه، نقطه تلاقی گرههای کور سیاسی، شکافهای عمیق فلسطینی، و رقابتهای ژئوپلیتیک منطقهای است.
ابوشباب که در سالهای اخیر به عنوان یک مخالف سرسخت حماس و متحد پنهانی اسرائیل و حامی طرح صلح ترامپ ظاهر شده بود، با مرگ خود، نه تنها یک گروه شبهنظامی را به بحران رهبری کشاند، بلکه ضربهای جدی به معماری شکننده طرح موسوم به "معامله قرن قرن" وارد کرد. این گزارش، با مرور گزارشهای رسانههای بینالمللی و تحلیل مراکز پژوهشی، به واکاوی ابعاد مختلف این ترور و پیامدهای گسترده آن میپردازد.
نقش ابوشباب؛ از جنگنده ضد حماس تا بازوی اجرایی طرح ترامپ
یاسر ابوشباب، چهرهای برخاسته از بافت قبیلهای پیچیده رفح بود که مسیر خود را از یک جنگجو در نبرد ۲۰۱۴ غزه به سمت رهبری یک نیروی مستقل ضد حماس تغییر داد. در سال ۲۰۲۳، او با تشکیل "نیروهای مردمی" متشکل از حدود ۵۰۰ جنگجو، به طور علنی به مقابله با سلطه حماس در این شهر پرداخت. الجزیره گزارش داد که وی پایگاههای حماس را هدف قرار میداد و تلاش میکرد اقتدار این گروه در رفح را تضعیف کند. اما آنچه به نقش او بعدی راهبردی بخشید، همکاری پنهان با اسرائیل بود. طبق گزارش نیویورک تایمز، این همکاری بخشی از استراتژی تلآویو برای ایجاد یک نیروی متقابل درون غزه بود تا هم از نفوذ حماس بکاهد و هم بستری برای اجرای فازهای بعدی طرح صلح فراهم کند.
طرح صلح ترامپ، با محوریت خلع سلاح گروهها و اداره موقت غزه توسط یک هیئت تکنوکرات تحت نظارت بینالمللی، نیازمند بازیگران محلی همسو بود. ابوشباب، با مواضع آشکار خود مبنی بر لزوم اولویتدهی به بازسازی اقتصادی بر "مقاومت بیحاصل"، به چنین بازیگری تبدیل شد. نیویورک تایمز به نقل از مقامات اسرائیلی نوشت که او قرار بود در "فاز دوم" طرح، نقشی کلیدی در ایجاد ثبات و اداره منطقه رفح ایفا کند. ترور او، بنابراین، تنها یک حذف فیزیکی نبود، بلکه حذف یک حلقه ارتباطی و یک مجری بالقوه از این پازل پیچیده بود.
شکاف ایدئولوژیک و استراتژیک؛ نبرد روایت صلح و مقاومت
ترور ابوشباب، نماد عینی شکاف عمیق در جامعه فلسطینی بود. این شکاف، فراتر از رقابت سیاسی، به مبانی ایدئولوژیک و راهبردی بازمیگشت. از یک سو، ابوشباب و "نیروهای مردمی" قرار داشتند که طرح ترامپ را نه یک "معامله خیانتکارانه"، بلکه یک "فرصت واقعبینانه اقتصادی" برای نجات غزه از بحران معیشتی میدیدند. او آشکارا از خلع سلاح حماس دفاع میکرد و آن را پیششرط "پایان تروریسم و آغاز بازسازی" میخواند. در گزارشی از CNN نقل شد که ابوشباب بازسازی ۵۰ میلیارد دلاری وعدهدادهشده در طرح را "راه نجات" توصیف کرده بود.
در سوی دیگر، حماس ایستاده بود که هسته اصلی هویت خود را بر "مقاومت مسلحانه" و نپذیرفتن حق موجودیت اسرائیل بنا نهاده بود. این گروه، طرح ترامپ را در کلیت خود "توطئهای برای رسمیسازی اشغال" و حذف آرمان فلسطین میدانست. حماس، فاز دوم طرح (عقبنشینی محدود اسرائیل از بخشهایی از غزه در ازای خلع سلاح کامل) را به شدت رد میکرد و آن را دامی برای انحلال کامل توان دفاعی فلسطینیها قلمداد مینمود. این تقابل، نبردی بر سر روح و آینده فلسطین بود: آیندهای مبتنی بر عادیسازی و اقتصاد، یا آیندهای قائم بر مبارزه و ایدئولوژی!
همنظری با واشنگتن و تلآویو؛ زمینهساز خیانتخوانی و ترور
همنظری آشکار ابوشباب با مواضع آمریکا و اسرائیل، او را در چشم بسیاری از فلسطینیها، به ویژه هواداران حماس، به یک "عامل" و "همدست دشمن" تبدیل کرده بود. نیویورک تایمز تأکید کرد که حمایت او از خلع سلاح حماس، عیناً بازتاب بیانیههای مقامات آمریکایی بود که "پایان حکومت تروریستی حماس" را شرط هر پیشرفتی میدانستند. این همنظری، در سطح عملیاتی نیز با همکاری امنیتی با اسرائیل تکمیل میشد. نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، در ژوئن ۲۰۲۵ به طور ضمنی به حمایت از گروههای محلی ضد حماس در غزه اشاره کرد. منابع اطلاعاتی غربی گزارش داده بودند که "نیروهای مردمی" تحت حمایت لجستیکی اسرائیل، کنترل امنیتی رفح را تقویت کردهاند.
این سطح از همکاری، خشم حماس را برانگیخت. رسانههای وابسته به این گروه، ابوشباب را به طور مکرر "خائن"، "عامل صهیونیست" و "مزدور" خطاب میکردند. فرانس۲۴ در پنجم دسامبر گزارش داد که سخنگوی حماس، ترور او را "سزای یک خائن" خواند. این گفتمان "خیانت"، نه تنها برای تحقیر ابوشباب، بلکه برای توجیه هرگونه اقدام تلافیجویانه در آینده و همچنین هشدار به دیگران در مورد عواقب همکاری با اسرائیل به کار میرفت. تحلیل مؤسسه بروکینگز اشاره داشت که این اتحاد آشکار، پشتیبانی محلی از طرح ترامپ را تقویت میکرد، اما به همان نسبت، خطر حذف فیزیکی متحدان محلی را افزایش میداد.
پیامدهای ژئوپلیتیک؛ از تلاطم در غزه تا بازی قدرتهای منطقهای
این در حالی است که ترور ابوشباب، تعادل شکننده قدرت درون غزه را برهم زد و امواج آن به سراسر خاورمیانه رسید.
- در سطح محلی: تضعیف شدید "نیروهای مردمی" و سردرگمی در صفوف آنان، ممکن است فضای رفح را به میدان رقابت قبیلهای دیگر یا بازگشت قدرت مطلق حماس تبدیل کند. این بیثباتی، اجرای هرگونه طرح اداری یا امنیتی را ناممکن میسازد.
- در سطح طرح صلح: این ترور یک شکست عملیاتی برای استراتژی اسرائیل و آمریکا در یافتن "شریک محلی" بود. ترامپ این حادثه را "ضربهای به روند صلح" خواند. از دست دادن ابوشباب، نه تنها یک متحد، بلکه نمادی از امکانپذیری جایگزینی برای حماس را از بین برد و مذاکرات پشتپرده برای فاز دوم طرح را با مشکل مواجه کرد.
- در سطح منطقهای: این رویداد، خطوط تقابل را دوباره فعال کرد. ایران و متحدانش، از جمله حزبالله، این ترور را بخشی از "توطئه صهیونیستی-آمریکایی" برای ایجاد تفرقه در صفوف فلسطین خواندند. در مقابل، کشورهای عربی حامی طرح ترامپ، مانند عربستان سعودی (که متعهد به مشارکت در بسته بازسازی ۲۰ میلیارد دلاری شده بود)، نگران افزایش بیثباتی و تقویت موقعیت حماس شدند. شورای روابط خارجی آمریکا هشدار داد که این ترور میتواند شکافهای داخلی فلسطینی را عمیقتر کند و فضای را برای مداخلات مخرب بیرونی باز نماید.
در مجموع ترور ابوشباب را میتوان از دو منظر کلان نظری در روابط بینالملل تحلیل کرد:
این حادثه، نبردی کلاسیک بر سر قدرت و منافع در چارچوب آنارشی سیستم بینالملل است. اسرائیل با انگیزه افزایش امنیت و تضعیف دشمن دیرینه خود (حماس)، به دنبال ایجاد یک موازنه قوای درونی در غزه بود. حمایت از ابوشباب، ابزاری کمهزینه برای پیشبرد این استراتژی محسوب میشد. ترور او نیز، از این منظر، یک اقدام ضد-موازنهسازی توسط حماس برای حذف یک تهدید داخلی و بازیابی انحصار قدرت مسلحانه در قلمرو خود بود. بازی مجموع-صفر بود: قدرت از دسترَفتی اسرائیل، به نفع حماس از دست رفت.
از سوی دیگر این ترور، نبردی بر سر ساخت هویت و معنابخشی است. حماس با برچسب زدن "خائن" و "عامل" به ابوشباب، در حال ساختن هویتی مطرود و غیرمشروع برای او و تقویت هویت "مقاومت اصیل" برای خود بود. از سوی دیگر، هواداران ابوشباب، او را "شهید راه آرامش و رفاه غزه" معرفی میکنند و هویت "واقعگرایانی که به دنبال نجات مردم از رنج بودند" را برای خود میسازند. این نبرد گفتمانی، به خشونت مشروعیت میبخشد یا آن را سلب میکند. ترور، در این چارچوب، تنها یک عمل فیزیکی نیست، بلکه لحظهای تعیینکننده در تقابل دو روایت رقیب از "وطنپرستی" و "نجات" است.
این نکته اهمیت دارد که ترور یاسر ابوشباب، پارادوکس مرکزی سیاست در غزه را عیان ساخت: همکاری با اسرائیل میتواند منابع قدرت و مشروعیت بینالمللی بیاورد، اما در همان حال، مشروعیت داخلی را نابود و هدف خشونت قرارگیری را شدیداً افزایش میدهد. ابوشباب با این همکاری، به بازیگری مهم در صفحه شطرنج منطقهای تبدیل شد، اما همین امر او را در چشم بخش بزرگی از جامعه فلسطینی منفور و در نهایت، به کام مرگ کشاند.
این مسئله باعث می شود که بیثباتی در رفح و تضعیف آلترناتیوهای حماس، میتواند به درگیریهای قبیلهای محدودتر اما مزمنتر بینجامد. همچنین از دست دادن یک مجری محلی کلیدی، اجرای فاز دوم طرح ترامپ را با مشکل مواجه کرده و ممکن است آن را به مذاکرات پیچیدهتر و طولانیتری با بازیگران سنتی مانند مصر و قطر سوق دهد. این در حالی است که اسرائیل احتمالاً برای جبران این شکست، بر نظارت سایبری، هوایی و اطلاعاتی خود در غزه خواهد افزود و ممکن است عملیاتهای هدفمند بیشتری را علیه حماس در پیش گیرد.
۲۱۳/۴۲













