
به گزارش تابناک؛پرواز جنگنده، برخلاف تصور عامه، نه با قدرت موتور که با محدودیت سوخت تعریف میشود. هر چقدر هم که رانش موتور بالا باشد، هر چقدر هم که پسسوزها شعله بکشند، در نهایت این حجم سوخت داخلی و خارجی است که تعیین میکند هواپیما تا کجا میتواند پیش برود، چقدر در منطقه باقی بماند و آیا اصلاً شانسی برای بازگشت دارد یا نه. اینجاست که مفهوم سوختگیری هوایی از یک قابلیت لوکس به یک ضرورت حیاتی تبدیل میشود.
در جنگهای مدرن، بهویژه از دهه ۶۰ میلادی به بعد، دیگر مأموریتها محدود به مرزها نبودند. عمق خاک دشمن، اسکورت بمبافکنها، گشتهای طولانی CAP، مأموریتهای شناسایی و حتی پروازهای بازدارنده، همه نیازمند ماندگاری طولانی در آسمان بودند. هیچ جنگندهای، حتی فانتوم با آن مخازن عظیم و توان حمل تانکهای سوخت خارجی، نمیتوانست بدون پشتیبانی هوایی چنین مأموریتهایی را انجام دهد.
سوختگیری هوایی در سادهترین تعریف، انتقال سوخت از یک هواپیمای تانکر به یک هواپیمای گیرنده در حال پرواز است. اما این تعریف ساده، هیچچیز از پیچیدگیهای آیرودینامیکی، فشارهای روانی، هماهنگیهای میلیمتری و خطرات مرگبار آن را منتقل نمیکند. این فرآیند جایی است که هواپیماها باید با سرعتی نزدیک به واماندگی برای یکی و نزدیک به حداکثر پایدار برای دیگری، در فاصلهای کمتر از طول یک اتوبوس از هم پرواز کنند.
برای جنگندهای مثل F-4 Phantom II که طراحی آن متعلق به نسلی است که هنوز الکترونیک دیجیتال و کمکخلبانهای هوشمند در آن جایگاهی نداشتند، این کار بهمراتب دشوارتر بود. فانتوم سنگین است، بالهای بزرگ دارد، سطح مقطع راداری بالایی دارد و واکنش آن به اغتشاشات جریان هوا کاملاً محسوس است. نزدیک شدن چنین هواپیمایی به یک تانکر KC-135 یا KC-707، آن هم در ارتفاع بالا و گاهی شبانه، چیزی فراتر از یک مانور پروازی ساده است.

سیستم سوختگیری هوایی F-4 فانتوم از نوع Boom Receptacle است؛ یعنی فانتوم برای دریافت سوخت به یک بوم تلسکوپی هدایتشونده از سوی هواپیمای تانکر وابسته است. این بوم، که معمولاً توسط اپراتور سوختگیری (Boom Operator) کنترل میشود، باید با دقتی بالا وارد دریچه مخصوص سوختگیری در بالای بدنه فانتوم شود؛ درست پشت کابین خلبان.
اینجا یک سوءتفاهم رایج وجود دارد: بسیاری تصور میکنند این تانکر است که تمام کار را انجام میدهد. در حالی که در عمل، بار اصلی روی دوش خلبان جنگنده است. خلبان F-4 باید موقعیت خود را نسبت به تانکر با استفاده از نشانههای بصری، چراغهای راهنما و حس پروازیاش حفظ کند. هر نوسان کوچک، هر اصلاح بیش از حد با سکان یا تراتل، میتواند منجر به برخورد، قطع بوم یا حتی آتشسوزی شود.
فانتوم هنگام سوختگیری معمولاً در پیکربندی خاصی پرواز میکند:
سرعت حدود ۲۷۰ تا ۳۰۰ نات، فلپها در وضعیت مشخص، پسسوز خاموش، و موتورها در تنظیمی که حداقل اغتشاش جریان هوا را ایجاد کند. اما حتی در این شرایط هم، جریان هوای آشفتهای که از چهار موتور بزرگ تانکر خارج میشود، بدنه فانتوم را میلرزاند. این لرزشها، بهویژه در هوای متلاطم یا شب، به کابوس خلبان تبدیل میشود.
در F-4، نبود سیستمهای Fly-By-Wire مدرن یعنی هر اصلاح کوچک، مستقیماً به سطح کنترلی منتقل میشود. این یعنی خلبان باید با حداقل ورودی، بیشترین پایداری را ایجاد کند؛ کاری که تنها با ساعتها تمرین، پرواز واقعی و تجربه عملیاتی بهدست میآید. بسیاری از خلبانان فانتوم گفتهاند که سوختگیری هوایی، حتی از داگفایت هم استرسزاتر است؛ چون در داگفایت دستکم آزادی مانور داری، اما اینجا اسیر چند متر فاصلهای.
از نظر فنی، سوخت با فشار مشخصی از تانکر به مخازن داخلی جنگنده منتقل میشود. این فشار باید بهگونهای تنظیم شود که نه باعث سرریز شود و نه جریان ناپایدار ایجاد کند. سیستم سوخت فانتوم شامل پمپها، شیرهای کنترلی و مسیرهایی است که باید همزمان با دریافت سوخت، تعادل جرمی هواپیما را حفظ کنند. تغییر ناگهانی وزن، اگر بهدرستی مدیریت نشود، میتواند مرکز ثقل را جابهجا کند و پایداری را مختل سازد.

در جنگ ایران و عراق، سوختگیری هوایی برای فانتومها فقط یک قابلیت نبود؛ یک خط نجات واقعی بود. مأموریتهای عمیق در خاک عراق، اسکورت هواپیماهای تهاجمی، و حتی بازگشت امن از مأموریتهایی که با درگیری شدید همراه بودند، بدون تانکر عملاً غیرممکن میشد.
بارها پیش آمد که فانتومها با آسیب بدنه، نشتی سوخت یا مصرف بیش از حد بهدلیل درگیری، تنها با چند صد پوند سوخت به نقطه ملاقات با تانکر رسیدند. در چنین شرایطی، خلبان نه فقط باید هواپیما را پایدار نگه دارد، بلکه باید بر استرس ناشی از آلارمهای سوخت، کاهش رانش و خستگی مفرط هم غلبه کند.
شبهای تاریک خلیج فارس، پرواز در ارتفاع بالا، نور کم و سکوت رادیویی، همه اینها سوختگیری هوایی را به تجربهای مرزی میان مهارت و ایمان تبدیل میکرد. کوچکترین خطا، میتوانست به سقوط هر دو هواپیما منجر شود. با این حال، این عملیات بارها و بارها با موفقیت انجام شد؛ نه بهخاطر معجزه، بلکه بهخاطر تسلط فنی و انضباط پروازی.

سوختگیری هوایی تنها یک فرآیند مکانیکی نیست؛ یک زبان مشترک میان خلبانان است. علائم نوری، موقعیت بدنه، حتی نحوه نزدیک شدن، همه بخشی از این زبان هستند. در فانتوم، خلبان باید دائماً زاویه حمله، نرخ نزول، سرعت عمودی و افقی را در ذهن خود ترکیب کند تا تصویر پایداری بسازد که ابزارها همیشه قادر به نمایش دقیق آن نیستند.
از نظر آیرودینامیکی، نزدیکی دو هواپیما باعث تداخل جریانهای هوا میشود. پدیدههایی مثل Wake Turbulence و Bow Wave Effect میتوانند هواپیمای سبکتر یا حتی جنگنده سنگین را بهسمت تانکر یا دور از آن هل دهند. شناخت این پدیدهها برای خلبان فانتوم حیاتی است، چون واکنش اشتباه میتواند فاصله ایمن را به برخورد تبدیل کند.
سوختگیری هوایی، بهویژه برای جنگندهای مثل F-4 فانتوم، جایی است که فناوری، انسان و محدودیتهای فیزیکی بهطور عریان با هم روبهرو میشوند. اینجا نه جایی برای اغراق است و نه شعار. فقط مهارت است، تمرین است و اعصابی که باید در آرامترین حالت ممکن، در خطرناکترین شرایط عمل کنند.
فانتوم شاید امروز یک پرنده قدیمی بهحساب بیاید، اما در لحظهای که زیر شکم یک تانکر، در ارتفاع بالا، با سوختی که آرام آرام وارد رگهایش میشود پرواز میکند، هنوز همان جنگندهای است که مرزهای برد، ماندگاری و جسارت را جابهجا کرد.