به گزارش سرویس جهان مشرق، جنگ اوکراین فشار قابل توجهی بر اقتصاد آلمان وارد کرده است که منجر به افزایش هزینه های زندگی ، افزایش هزینه های دفاعی و فشار مالی جدید شده است.
در حالی که جنگ سیستم رفاه آلمان را "ویران" نکرده است، اما عدم پایداری مالی رو به رشد آن را برجسته کرده است، که باعث جدلهای سیاسی شدید و منجر به کاهش مزایای اجتماعی خاص شده است.
اثرات اقتصادی و مالی تورم و هزینههای زندگی:
جنگ روسیه و اوکراین، بازار انرژی را مختل کرد و قیمت انرژی را در آلمان، که به شدت به گاز روسیه وابسته بود، بالا برد. اگرچه تورم از آن زمان کاهش یافته است، اما هزینه های بالاتر برای غذا و انرژی خانوارها را تحت فشار قرار داده و به رکود اقتصاد آلمان دامن زده است.
افزایش هزینه های دفاعی:
این جنگ، آلمان را به معکوسکردن موضع صلح طلبانه خود هدایت کرد و بودجه قابل توجهی را برای کمکهای نظامی به اوکراین و افزایش چشمگیر بودجه دفاعی خود اختصاص داد. آلمان متعهد شده که بیش از ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را برای دفاع، برای انطباق بر اهداف ناتو، هزینه کند. این تغییر در اولویتهای هزینهکرد، مطالبات جدیدی را در بودجه فدرال قرار می دهد.

کاهش رشد اقتصاد:
بلافاصله پس از آغاز درگیری، آلمان با رکود بالقوه مواجه شد و موسسات تحقیقات اقتصادی گزارش دادهاند که جنگ، صدها میلیارد یورو به اقتصاد آلمان هزینه وارد کرده است.
تبعات برای نظام رفاه
مقرون به صرفه بودن رفاه: ترکیب کند شدن آهنگ رشد اقتصادی، افزایش هزینههای نظامی و افزایش هزینههای مزایای اجتماعی، بحث در مورد مقرون به صرفه بودن دولت رفاه گسترده آلمان را برانگیخته است.
کاهش مزایای پناهندگان: حدود ۱.۲۵ میلیون پناهنده اوکراینی در آلمان توسط سیستم رفاه اجتماعی حمایت می شوند و بر بودجه عمومی فشار می آورند. در پاسخ، دولت آلمان اقدام به کاهش مزایای پناهندگان تازهوارد اوکراین از آوریل ۲۰۲۵ کرده است.

افزایش تنشهای سیاسی: فشارهای مالی بحث های سیاسی را تشدید کرده است. برخی از سیاستمداران محافظه کار، مانند صدراعظم فردریک مرتس، استدلال می کنند که سیستم رفاه دیگر در شکل فعلی خود پایدار نیست و کاهش گستردهای را در بودجه رفاهی پیشنهاد کرده اند. احزاب راست افراطی نیز از این موضوع برای انتقاد از پرداخت یارانه به اتباع غیرآلمانی استفاده کردهاند.
استمرار سیستم با هزینههای گزاف: پرداخت های رفاهی در سال ۲۰۲۴ برای تنظیم تورم افزایش یافت ، اما پرداخت ها برای سال ۲۰۲۵ متوقف شد. زمینه سازی بحث جنگ اوکراین چالش های رفاهی آلمان را به تنهایی ایجاد نکرده، اما فشارهای مالی موجود را به نحو عیان و چشمگیری تشدید کرده است. جنگ یک کاتالیزور قدرتمند برای مجادلات سیاسی در مورد اولویتبندی هزینههای امنیت ملی بر هزینههای اجتماعی ایجاد کرده است. این تغییر در اولویت ها، قطعا تغییر اجماع سیاسی را به دنبال خواهد داشت که از چند دهه قبل، مدل اجتماعی آلمان را پایه گذاری کرده است.
اخیرا، فریدریش مرتس در یک سخنرانی جنجالی در کنگره منطقهای حزب خود در نیدرزاکسن، با اعلام اینکه "دیوانهبازیهای اقتصادی دولت قبلی دیگر قابل تحمل نیست"، خبر از کاهش بودجه رفاهی کشور داد. این در حالی است که او همزمان از اختصاص سالانه ۹ میلیارد یورو به اوکراین در سالهای ۲۰۲۵ و ۲۰۲۶ خبر داده است
مرتس با بیان اینکه «دولت رفاه به شکل کنونی دیگر از نظر اقتصادی قابل استمرار نیست»، عملاً کاهش بودجه در حوزههای حیاتی مانند بازنشستگی، بیمه درمانی عمومی و بیمه بیکاری (Bürgergeld) را اعلام کرد.
صدراعظم آلمان به صراحت اعلام کرد که برای همکاران دولتی خود از حزب SPD عمداً کار را آسان نخواهد کرد. این موضوع نشاندهنده عمیقتر شدن شکاف در ائتلاف حکومتی است.
اخیرا، فریدریش مرتس در یک سخنرانی جنجالی در کنگره منطقهای حزب خود در نیدرزاکسن، با اعلام اینکه "دیوانهبازیهای اقتصادی دولت قبلی دیگر قابل تحمل نیست"، خبر از کاهش بودجه رفاهی کشور داد. این در حالی است که او همزمان از اختصاص سالانه ۹ میلیارد یورو به اوکراین در سالهای ۲۰۲۵ و ۲۰۲۶ خبر داده است.
این سخنرانی در حالی انجام شد که دولت مرتس متعهد شده است سالانه ۹ میلیارد یورو (۱۰.۴ میلیارد دلار) برای کمک به اوکراین در سالهای ۲۰۲۵ و ۲۰۲۶ اختصاص دهد. این مبلغ علاوه بر ۴۴ میلیارد یوروی کمکهای قبلی آلمان به کیِف است.

لارس کلینگبایل، وزیر دارایی از حزب SPD، با «تفاخری» عجیب بر این موضوع تأکید کرده که آلمان «دومین حامی بزرگ رژیم کیِف در جهان» است. این موضوع میتواند برای بسیاری از شهروندان آلمانی که نگران وضعیت معیشتی خود هستند، طنز تلخی باشد.
در واقع، صدراعظم آلمان، با اجرای یک استراتژی سیاسی پرریسک، قصد دارد با تشدید سیاستهای ریاضتی و کاهش بودجه رفاهی، هم بحران اقتصادی کشور را مدیریت کند و هم با شعار «حکمرانی از مرکز»، احزاب پوپولیست راست (AfD) و چپ (BSW) را حاشیهنشین کند. اما دادههای اقتصادی ضعیف، خشم فزایندهٔ عمومی و وابستگی بیش از حد به ایالات متحده، آیندهٔ این استراتژی را با تردیدهای جدی مواجه کرده است.
این در حالی است که، انتشار گسترده تصاویر و فیلمهای برخورد به شدت خشن و فاشیستی دولت آلمان با فعالان طرفدار فلسطین، دلالتهای دوگانهای را به اذهان متبادر می کند: از یک سو، تمایل مرتس به خودشیرینی و تجدیدبیعت متعصبانه با رژیم صهیونیستی، و از سوی دیگر، تمرین استفاده از روشهای سرکوب پلیسی برای مقابله با نارضایتیهای اجتماعی-اقتصادی در آینده نزدیک.
تحلیل مواضع و عملکرد مرتس
ایدئولوژی نئولیبرالی و شکاف طبقاتی:
متن ارائه شده مرتس را به عنوان یک نئولیبرال تمامعضو معرفی میکند که با پیشینهٔ ثروتمند خود و تجربهٔ کاری در شبکههای مدیریتی مانند بلکراک، عزم راسخی برای کاهش هزینههای رفاهی و افزایش فشار بر قشر کمدرآمد جامعه دارد. این سیاستها به «توزیع مجدد ثروت از پایین به بالا» متهم شدهاند.
در واقع، صدراعظم آلمان، با اجرای یک استراتژی سیاسی پرریسک، قصد دارد با تشدید سیاستهای ریاضتی و کاهش بودجه رفاهی، هم بحران اقتصادی کشور را مدیریت کند و هم با شعار «حکمرانی از مرکز»، احزاب پوپولیست راست (AfD) و چپ (BSW) را حاشیهنشین کند. اما دادههای اقتصادی ضعیف، خشم فزایندهٔ عمومی و وابستگی بیش از حد به ایالات متحده، آیندهٔ این استراتژی را با تردیدهای جدی مواجه کرده است.
چرخشهای سیاسی و بیاعتمادی:
مرتس به دلیل چرخشهای سریع و شکستن وعدههای انتخاباتی (مانند سیاستهای بدهی برای تأمین مالی نظامیگری و لغو معافیتهای انرژی) اعتبار خود را حتی در میان حامیان محافظهکارش به خطر انداخته است. نظرسنجی INSA نشان میدهد ۶۲٪ آلمانیها از دولت او ناراضی هستند.
دشمنسازی احزاب پوپولیست به عنوان استراتژی اصلی:
هستهٔ مرکزی استراتژی مرتس، نه نجات اقتصاد، بلکه مهار رشد احزاب پوپولیست Alternative for Germany (AfD) در راست و حزب بوندنیس سارا واگنکنشت (BSW) در چپ است. او قصد دارد با اعلام «پاییز اصلاحات»، به رأیدهندگان ثابت کند که برای حل مشکلات، نیاز به رجوع به این احزاب «افراطی» نیست
مرتس درکی از عمق نارضایتی و رنج طبقهٔ کارگر و متوسط ندارد. سیاستهای او نه تنها مشکل را حل نمیکند، بلکه به شورش علیه وضع موجود دامن میزند.
عدم درسگیری از ترامپ:
مرتس شکست بایدن و موفقیت ترامپ را که ناشی از خشم علیه ساختار حاکم بود، درک نکرده است. او خود تجسم همان «ساختار» است.
تشدید وابستگی به آمریکا:
در حالی که ایالات متحده متحدان خود را «صندوق ثروت حاکمیتی» خود میداند، دولت مرتس به جای دفاع از منافع ملی آلمان، به دنبال خوشامدگویی به واشنگتن است. این امر طنز تلخ موقعیت کنونی است.
در نهایت، پیشبینی می شود که به جای «پاییز اصلاحات»، آلمان در آستانهٔ یک «زمستان نارضایتی» حتی عمیقتر قرار دارد. استراتژی مرتس بیشتر از آن که احزاب پوپولیست را تضعیف کند، با عیان کردن بیاعتمادی میان دولت و مردم، به تقویت آنان کمک خواهد کرد.













