به گزارش رکنا ، بخشی از کتاب "پابرهنه‌ها" را برایتان آورده ایم.
رئیس: چرا می‌خواهید از این زن جدا بشوید؟
فلوره آ: خیلی زشت است جناب رئیس.
رئیس: سی و پنج سال وقت لازم بود تا این را متوجه بشی؟
فلوره آ: همان روز اول متوجه شده بودم جناب رئیس، منتها تازه همین چندوقت پیش توانسته‌ام یکی دیگر، یک خوشگلش را پیدا کنم.
رئیس: و لابد خیلی هم جوان‌تر از این یکی است.
فلوره آ: البته، جناب رئیس، البته. خیلی خیلی جوان تر از این یکی است.
و برقی در نگاهش می‌درخشد. لبخندی می‌زند و بی اراده نوک سیبیلش را می‌تابد.
در بازگشت به ده، از این که نتوانسته قال زنش را بکند برج زهرمار است. پایش که به خانه می‌رسد زنش را به قصد کشت کتک می‌زند و دوهفته بعد دفنش می‌کند.
پابرهنه‌ها شرحی‌ست مفصل از فلاکت کشاورزان رومانیایی در اوایل قرن بیستم. فلاکت مردمانی که در هر شرایطی یک پیراهن چرک و پوسیده بر تن دارند و همین که بویی از بهار به مشام‌شان برسد ده را پابرهنه گز می‌کنند، مبادا تنها کفش‌شان پاره‌تر از آن شود که بود.
"گل‌های خاک" فصل آخر پابرهنه‌ها در کتابی جداگانه توسط محمدعلی صوتی از رومانیایی به فارسی ترجمه شده و در نشر کاوش به چاپ رسیده است.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.
