کوچه‌ی بن‌بست (ایرج جنتی عطایی)

پنج شنبه 01 دی 1401 - 19:29


اشعار عاشقانه ایرج جنتی عطایی

 

میون این همه کوچه که بهم پیوسته 

کوچه‌ی قدیمی ما کوچه‌ی بن‌بسته 

 

دیوار کاه‌گلی یه باغ خشک، که پر از شعرای یادگاریه 

مونده بین ما و اون رود بزرگ، که همیشه مثل موندن جاریه 

 

صدای رود بزرگ، همیشه تو گوش ماست 

این صدا لالاییِ خواب خوب بچه‌هاست 

 

کوچه اما هر چی هست، کوچه‌ی خاطره‌هاست 

اگه تشنه‌ست اگه خشک، مال ماست کوچه‌ی ماست 

 

توی این کوچه به دنیا اومدیم 

توی این کوچه داریم پا می‌گیریم 

 

یه روزم مثل پدربزرگ باید 

تو همین کوچه‌ی بن‌بست بمیریم 

 

اما ما عاشق رودیم مگه نه؟ 

نمی‌تونیم پشت دیوار بمونیم 

 

ما یه عمره تشنه بودیم مگه نه؟ 

نباید آیه‌ی حسرت بخونیم 

 

دست خسته‌مو بگیر تا دیوار گلی رو خراب کنیم 

یه روزی، هر روزی باشه دیر و زود 

 

می‌رسیم با هم به اون رود بزرگ 

تنای تشنه‌مونو می‌زنیم به پاکی زلال رود 

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

منبع خبر "بیتوته" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.