برترینها: شاید پیش از بررسی فیلم «انفرادی» بهتر باشد نگاهی به اظهار نظر یکی از عوامل فیلم بندازیم که گفته بود این اثر میتواند رکورد 100 میلیارد تومان فروش در سینمای ایران را کسب کند. این اظهار نظر کافی است تا نگاهی به کلیت فیلم «انفرادی» بیندازیم تا ببینیم که تمام فاکتورهای لازم برای فروش در سینمای ایران را در خود دارد. فاکتورهایی که نه براساس قواعد سینما و هنر، بلکه به دلیل مشکلات اجتماعی خارج از سالن های سینما میتواند به فروش فیلم منجر شود.

سازندگان فیلم به خوبی میدانند که شهروندان ایرانی در حال حاضر وضعیت روحی خوبی ندارند و غرق در مشکلات مختلف هستند. از این جهت دست به هرکاری زدهاند تا بتوانند آنها را مجاب به تماشای فیلم کنند تا لبخند به لبانشان بیاید. به نظر میرسد که تماشاگر ایرانی هم که به تماشای فیلم میرود چیزی جز این نمیخواهد و نتیجه این معامله، فروش و موفقیت فیلمی مانند «انفرادی» میشود که الهام بخش فیلمسازان دیگر برای ساخت آثار مشابه خواهد شد.
فیلم «انفرادی» مانند ساختههای قبلی مسعود اطیابی، یک فرمول تکراری دارد که برگ برنده این فیلمساز در سالهای اخیر بوده و آن لوده بازی حداکثری در طول فیلم است تا تماشاگر به هر قیمتی بخندد. در این جا البته فیلمساز سعی کرده با اشاره به برخی از تجربیات تلخ اجتماعی مانند آب بازی در پارک و دستگیری عوامل آن، از آب گلآلود ماهی بگیرد و خود را منتقد این جریان معرفی کند اما مانند تمام کمدیهای سطحی چند سال اخیر، صرفاً از یک اشاره (که آن هم با تعارف کامل و رعایت ریزترین حساسیت های نهادهای دولتی و غیردولتی لحاظ شده) فراتر نمی رود و به بیخاصیتترین شکل ممکن مطرح میشود.

رضا عطاران، احمد مهرانفر و مهدی هاشمی سه نفر هستند که پولهایشان را یک موسسه اعتباری خورده و حالا آه در بساط ندارند. آنها تصمیم میگیرند خلاف کنند تا به زندان بیفتند بلکه در آنجا نان و آبی گیرشان بیاید و هر کاری میکنند، کسی آنها را دستگیر نمیکند.
این دو خط بالا فیلمنامه فیلم انفرادی را تشکیل میدهد، البته اگر بتوان نام فیلمنامه روی آن گذاشت چرا که پایههای این فیلمنامه کاملا روی آب چیده شده است. ما سه شخصیت داریم که یکی از یکی مسخرهتر هستند و قرار است آنها را طی خلافهایی که میکنند تا بلکه به زندان بیفتند، پیگیری کنیم. آنها پارتی میروند، دزدی میکنند، آب بازی در پارک میکنند و بانک هم میزنند و چند کار دیگر. در این صحنههای مثلا ممنوعه هم قرار است که ما به لوده بازی سه شخصیت اول اصلی فیلم بخندیم. وقتی از واژه «لوده بازی» استفاده میکنم واقعا معنایش «لوده بازی» است.
زمانی عطاران کار طنز انجام میداد و جنس کمدیاش را میشد با اندکی اغماض ستایش کرد. عطاران اندک اندک به مسیر لوده بازی کشیده شد و در کنار عطاران مهدی هاشمی را داریم که بدترین بازی عمر کارنامه هنری خودش را ارائه میدهد، او حتی از نقش آفرینیاش در تگزاس ۲ که یک عقبگرد حسابی بود فراتر رفته و حالا رسما جلوی دوربین مسخره بازی در میآورد. احمد مهرانفر سعی کرده کمی متفاوت بازی کند و در نهایت گیر منجلاب فیلمی افتاده که به زور دنبال خنداندن تماشاگر است.

کارگردان فیلم انفرادی تصور میکند ساخت یک سکانس دزدی بانک که روی آن آهنگ بالاتر از خطر گذاشته شود و همه چیز به طور صحنه آهسته به نمایش در بیاید و بازیگران در آن به هم برخورد کنند، خنده دار است. این جنس کمدی برای بچههای پنج شش ساله هم دیگر جواب نمیدهد. استفاده از دوربین در این سکانس و بقیه لحظات فیلم به بدترین شکل ممکن است، صداگذاری در این سکانس و دیگر سکانسها آنچنان آماتور است که انگار دست یک دانش آموز دبستانی داده شده تا کار صداگذاری را انجام دهد.
در واقع فیلم انفرادی خواسته یک کمدی اکشن باشد، چیزی که مثلا رامبد جوان با قانون مورفی دنبال آن رفت و باز توانست در خلق صحنههای اکشن راضی کننده باشد. فیلم انفرادی اما سکانسهای اکشنی دارد که با جلوههای ویژه بسیار مضحک و طراحی صحنه بسیار بدی همراه است. تک تک سکانسهای اکشن فیلم بیشتر شبیه به آبروریزی است تا یک صحنه نفس گیر و تلاشی که برای خلق این صحنهها انجام شده کاملا هدر رفته است.

به جز صحنههای اکشن فیلم انفرادی که رسما با آثار خلق شده در فضای مجازی توسط کاربران آماتور برابری میکند، سکانسهای کمدی فیلم هم مایه آبروریزی است تا خنده دار بودن! مثلا سکانسی را داریم که در آن بازیگران مرد زنانه حرف میزنند و بازیگران زن زنانه، با گریمی مسخره و اگزجره و صداگذاری بازهم افتضاح و موسیقی کاملا بچهگانه که این صحنهها را همراهی میکند. بازیگران دنبال بازی میکنند و لابد قرار است تماشاگر از دیدن دنبال بازی این بازیگران بخندد.
انفرادی میخواهد یک کمدی اجتماعی باشد و به مسائلی چون روحانیت، موسسات اعتباری و مالی، وضعیت قوانین قضایی کشور و سیستم فاسد در نیروهای پلیس و…. هم ورود پیدا میکند اما مساله اینجاست که نمایش این موارد فقط برای ژست آن است. کارگردان مثل مسافران تاکسی خطی میماند که شروع به تفسیر وضعیت سیاسی اجتماعی روز میکنند، مواردی را میگوید که مثل روز روشن است (و البته برخی مثل آب بازی جوانان در پارکها به شدت کهنه و قدیمی است) و میخواهد از این موضوعات مثلا انتقاد کند. طنز انتقادی فیلم انفرادی بیشتر شبیه به یک جوک بیمزه است که واقعا نمیتوان به آن به عنوان یک طنز عمیق نگاه کرد.

این فیلم حتی در شوخیهای جنسی و همان به اصطلاح غیر پاستوریزهای هم هیچ حرفی برای گفتن ندارد و نمیتواند درست روی خط قرمز راه برود تا هم خندهدار باشد و هم شوخی بالای هجده سال! فیلم در هیچ کاری موفق نشده به جز فروختن در گیشه که دلیل کافی برای گروه سازنده فیلم به حساب میآید.
در نهایت پیشنهاد میکنم اگر لااقل قرار است یک کمدی سخیف ببینید و بخندید، پولتان را خرج یک جنگ شبانه و تئاترهای شبانه کنید که لااقل در آن میتوانید با شوخیهای مبتذل و جوی که حاکم است، واقعا بخندید نه اینکه در مواجهه با سکانسهای انفرادی، پوکرفیس باشید!