کتابخوانی یکی از بهترین سرگرمیهاست؛ بهار و آغاز سال جدید نیز فرصت مناسبی برای آغاز کتابخوانی به حساب میآید. شیوع ویروس کرونا سبب بروز تغییراتی در گذران اوقات فراغت مردم شده و باعث شده حضور در منزل افزایش پیدا کند و فرصت بیشتری برای مطالعه کتاب فراهم بیاید. با این حال انتخاب کتاب مناسب، گامی مهم و اساسی برای آغاز مطالعه است. از این رو در ادامه به معرفی رمانی هیجانانگیز میپردازیم که با لحنی طنزآمیز به ضدیت با جنگ و خشونت میپردازد.
رمان ضد جنگ «تبصره ۲۲» شاهکار رماننویس و نمایشنامهنویس آمریکایی، «جوزف هلر» است که در ژانر کمدی سیاه از خشونت جنگ و بیزاری از آن میگوید. این رمان که اولین بار در اکتبر ۱۹۶۰ میلادی منتشر شد، تفکرات جوزف هلر درباره جنگ را به خوبی بازتاب میدهد. هلر در جبهههای جنگ جهانی دوم حضور داشته، مأموریتهایی انجام داده و مرگ را با گوشت و پوست خود احساس کرده است. او فهمید که مرگ ابدا مفهومی انتزاعی نیست و اگر در مقابل دشمن قرار بگیری در کشتنت لحظهای تردید نخواهند کرد.
در قلب داستان «تبصره ۲۲»، شخصیتی بیهمتا به نام یوساریان قرار دارد. او که در نیروی ارتش، توپچی است و همیشه از زیر کارها شانه خالی میکند، قهرمانی زیرک است که برای نجات جانش از خطرات بیپایان جنگ، به هوشمندانهترین شکل ممکن از خلاقیت خود استفاده میکند. مشکل او، سرهنگی است که مدام، تعداد مأموریتهای مورد نیاز برای تکمیل دوره خدمت سربازان را افزایش میدهد.
یوساریان، حتی اگر بتواند به هر روشی از انجام این مأموریتهای مرگبار سر باز کند، از قانون «تبصره ۲۲» راه گریزی ندارد. در این قانون بیان میشود که اگر کسی با تمایل خود به شرکت در مأموریتهای خطرآفرین و مرگبار ادامه دهد، دیوانه و مجنون تلقی خواهد شد، پس میتواند درخواست معافیت دهد. با این حال اگر این شخص، درخواست رسمی و مورد نیاز برای معافیت از این مأموریتها را ارائه دهد، دقیقاً همین ارائه درخواست ثابت میکند که او دیوانه نیست و بنابراین، شرایط لازم برای معاف شدن از مأموریتها را ندارد!
شخصیتهای دیگری هم در این داستان وجود دارند که هر کدام به نوعی با هیولای جنگ درگیر بوده و داستان را روایت میکنند. «میلو میندر بندر» که کلاهبردار است نیازهای دو طرف جنگ را تأمین میکند، «سروان شایسکف» آرزوی ترتیب دادن یک رژه بینقص را دارد و «وینترگرین»، سرباز سابق و مسئول دفتر پست و در واقع گرداننده واقعی جنگ است.
یوساریان در پروسه معیوب جنگی که آن را بیهوده، پوچ و بیگانه میداند گرفتار شده است. او نمیتواند مطیع نباشد و از طرفی دیگر نمیتواند ارتش را ترک کند. وی هرچه بیشتر تلاش میکند، بیشتر در دام «تبصره ۲۲» گرفتار میشود. عدهای از منتقدان این رمان را در سطح بسیار بالایی و عده دیگری آن را در پایینترین درجه دانستهاند. البته هر دو گروه بر این موضوع که رمان «تبصره ۲۲» یکی از کتابهای مهم و پدیدهای در ادبیات قرن بیستم است، اتفاق نظر دارند. در نقد این کتاب بیان شده است که داستان آن بسیار طنزآمیز، بدیع و به شکل عجیبی تأثیرگذار است. همچنین صفات سوزان، هیجانانگیز، منقلبکننده و درخشان نیز به این کتاب نسبت داده شده است.
مطالعه «تبصره ۲۲»، باعث شکلگیری نگاهی متفاوت نسبت به جایگاه سیاستمداران و قدرتمندان امروزی میشود. هلر با تکیه بر پارادوکس «تبصره ۲۲» در رمان خود، پوچی جنگ و سلطهطلبی را به تصویر کشیده و لبخندی تلخ به نادانی بشر زده است. این رمان، چشماندازی کاملاً غیراحساسی از جنگ ارائه میدهد که تمام ظاهرسازیهای عاشقانه را از جنگ دور میکند و افتخار و شکوه را با کمدیهای کابوسواری از خشونت، بوروکراسی و جنونی متناقض جایگزین میکند.
«تبصره ۲۲» برخلاف دیگر رمانهای غیر عاشقانه جنگی به شدت برای انتقال جنون جنگ به طنز وابسته است و معنایی وحشتناک از درگیریهای مسلحانه را به وسیله ناامیدی و پوچی ارائه میدهد. در این داستان یوساریان که قهرمان رمان است، در نهایت از افراد مایوسشده نبوده و همچنان امیدوار است. او معتقد است که با انگیزهای مثبت به زندگی و آزادی، میتوان افراد را از گرو ماشینآلات غیر انسانی جنگ رها کرد. داستان این کتاب به صورت چند سری داستانهای موازی که با هم ارتباط اندکی دارند و بدون ترتیب زمانی خاصی تعریف میشود.
در ادامه قسمتهایی از کتاب «تبصره ۲۲» را میخوانیم:
«عشق در نگاه اول بود. اولین باری که یورسایان کشیش ارتش را دید، دیوانهوار عاشقش شد. یوساریان در بیمارستان بود، با مرض کبدی که هنوز یرقان نشده بود. دکترها از این که یرقان درست و حسابی نبود گیج شده بودند. اگر یرقان میشد میتوانستند درمانش کنند. اگر یرقان نمیشد و رفع میشد، میتوانستند یورسایان را مرخص کنند. اما این در آستانه یرقان بودن، مدام گیجشان میکرد. هر روز صبح سر و کلهشان پیدا میشد، سه مرد جدی و چابک با دهانهای کارآمد و چشمهای ناکارآمد، همراه پرستار داکت، چابک و جدی، یکی از پرستاران بخش که از یوساریان خوشش نمیآمد. جدول پایین تختش را میخواندند و بیصبرانه در مورد دردش میپرسیدند. وقتی بهشان میگفت که دقیقاً مثل قبل است به نظر دمغ میشدند.
دکتر دانیکا فریاد کشید: «عجب دروغگوی کثیف نابه کاری! نباید به کسی میگفت. بهت گفت چه جوری میتونم بهت مرخصی بدم؟» «فقط کافیه یه تیکه کاغذ رو پر کنی و بگی که من در آستانه فروپاشی عصبیام، بعد هم کاغذ رو بفرستی به لشکر. دکتر استابز تمام مدت داره توی گردان خودش به سربازها مرخصی میده، چرا تو نتونی؟» دکتر دانیکا با پوزخند جواب داد «و بعد از اینکه استابز بهشون مرخصی میده چی میشه؟ بلافاصله برمیگردن به وضعیت جنگی، مگه نه؟ و دوباره روز از نو روزی از نو. مسلمه که میتونم یه برگه رو پر کنم و بنویسم که برای پرواز مناسب نیستی. ولی یه تبصره داره.»، «تبصره ۲۲» «دقیقاً؛ اگه از وضعیت جنگی معلقت کنم لشکر باید کارم رو تایید کنه که نمیکنه. یک راست برت میگردونن سر وضعیت جنگی، اون وقت چی به سر من میآد؟ احتمالاً میفرستندم اقیانوس آرام. نه، ممنون. حاضر نیستم سر تو خطر کنم».
سرتاسر دنیا، پسران تمام طرفهای درگیر بر سر چیزی جان میدادند که به آنها گفته شده بود، وطنشان است و به نظر نمیرسید برای کسی هم مهم باشد، دست کم برای خود این پسرانی که جان جوانشان را از کف میدادند».
انتهای پیام