کسانی که روندهای بینالمللی را دنبال می کنند، به خوبی از تأثیر استفاده از کارت های مختلف در عرصه روابط خارجی آگاهند و میدانند که شکل گیری هر توافق مهم سیاسی و اقتصادی تأثیری ورای دو کشور طرف توافق ایجاد و معادلات جدیدی را طرح میکند و صفحات جدیدی در عرصه روابط بینالملل میگشاید.
همزمانی امضای سند همکاری جامع ۲۵ ساله میان ایران و چین و تحرکات جدید در احیای برجام را در چنین چارچوبی میتوان تحلیل کرد. برای تقریب ذهن مخاطبان عزیز نسبت به موضوع، بیمناسبت نیست تا کمی به عقب برگردیم و به معافیت چابهار از تحریمهای ترامپ هم بپردازیم.
ایران در دوره ترامپ موفق شد فشار حداکثری و یکی از شدیدترین تحریمهای تاریخ را از سر بگذراند و ایدههای متوهمانه سیاسیون بذلهگویی همچون جان بولتون را نقش برآب کند. شدیدترین فشارهای اقتصادی و سیاسی و عجیبترین فشارهای رسانهای و حتی تروریسم دولتی در دوره ترامپ نسبت به ایران اعمال شد که نهایتاً ایران با تحمل فشارهایی که میتوانست هر ملت و دولتی را از پا بیندازد، سرپا ایستاد.
ترامپ در نقش «مرد دیوانه» که نقاب مشابهی را بر صورت مایک پومپئو و برایان هوک هم نشانده بود، هر سیاست غیرممکنی در عرصه بینالملل را علیه ایران اجرا میکرد و از اعمال هیچ تحریم نامتعارف و ناجوانمردانهای علیه ایران فروگذار نمیکرد.
با وجود این همه کار عجیب، یک معافیت ویژه برای هند، در برابر تمام آن تضییقات و فشارها خودنمایی میکرد. این معافیت ویژه که درسهای فراوان راهبردی برای کشور به همراه دارد، باید مدنظر تحلیلگران و سیاستگذاران کشور قرار بگیرد. با وجود مخالفتهای دامنهدار تحریمطلبهای ایرانی و خارجی، هند در توسعه چابهار از معافیت ویژه امریکا برخوردار شد. چرا ترامپ باوجود تعهد به فشار حداکثری، چنین فضای تنفسی برای ایران باقی گذاشت؟ فضایی که میتوانست دریچهای به سوی تخلیه بخشی از فشار فراینده تحریم ها باشد؟
بهرهبرداری از رقابت امریکا و چین
اینجا هم موضوع به رقابت های جدی میان ایالات متحده و چین بازمیگردد.
چنانکه میدانیم امریکا در پی مهار چین به عنوان یک قدرت اقتصادی و همچنین یک قدرت سیاسی در عرصه بینالملل است. تثبیت رشد اقتصادی مداوم چین و تغییر نگاه رهبران فعلی حزب حاکم از تمرکز صرف بر رشد اقتصادی و پایان دادن به چشم بستن بر تهدیدهای مختلف امریکا که طی دههها سیاست اصلی چین بود و تغییر زاویهدید بخش مهمی از حاکمیت فعلی چین به اتحاد ملی به مفهوم تلاش برای پیوند دوباره هنگکنگ، ماکائو و تایوان به سرزمین اصلی که در تقابل با سیاستهای حمایتی امریکا از این مناطق است، باعث شده تا امریکا از هر فرصت و هر روزنهای برای مهار چین بهره ببرد.
چین در پاکستان سرمایهگذاری ویژهای داشته و روابط چین و پاکستان بهزعم دو طرف، شیرینتر از عسل و مرتفعتر از هیمالیاست. این روابط دیرپای سیاسی از زمان مائو وجود داشته است. در دوره زمامداری او، پاکستان بهعنوان یک واسطه مهم برای برقراری روابط چین با امریکا در دوره ریاستجمهوری نیکسون نقش برجستهای داشته که این نقش ویژه در کتاب معروف هنری کیسینجر تحت عنوان «درباره چین» با جزییات توصیف شده است.
پاکستان به عنوان یک کشور جدید از زمان استقلال، همواره تحت تهدیدهای هند قرار داشته و چنانکه میدانیم منطقه موردمناقشه جامو وکشمیر همچنان یکی از بشکههای باروت آماده انفجار در مناقشات مرزی و ارضی میان هند و پاکستان است. حتی هستهای شدن پاکستان در برابر تهدید هستهای هند هم به کمک چین محقق شد و گزاف نیست اگر بگوییم تحلیلگران روابط بینالملل و متخصصان آسیای جنوبی و جنوب شرقی، پاکستان را نزدیکترین متحد و به شکل اغراقگونه، یکی از استانهای چین قلمداد می کنند. چین سالهاست که در بندر کراچی پایگاه دریایی دارد تا از تهدیدهای هند علیه پاکستان جلوگیری کند و در گوادر هم که چند سال پیش یک بندر ماهیگیری با سکنه بسیار کم بود، طرحهای توسعهای فراوانی را پیش میبرد و از کاشغر در استان شینجیانگ چین هم یک کریدور حمل ونقلی تحت عنوان CPEC به گوادر متصل کرده است. نگاه چین به توسعه گوادر، علاوه بر توسعه اقتصادی و تبدیل به یک هاب تجاری منطقهای نگاه ژئوپلیتیک هم هست. چین قصد دارد در برابر هژمونی هند -به عنوان متحد آسیایی مهم امریکا- در اقیانوس هند موقعیت موازنهای برای خود ایجاد کند و از سویی پاکستان هم تهدید دائمی راهبردی هند را بالای سر خود میبیند. بنابراین، به همراهی چین در برابر هند نیازمند است.
حضور چین در گوادر و اقیانوسهند، عرصه را بر هند تنگ میکند و اگر هند نتواند با افغانستان و آسیای مرکزی و روسیه ارتباط داشته باشد، عرصه را در منطقه به چین واگذار کرده است. به زعم بسیاری از تحلیلگران توسعه دنیا، در سال ۲۰۵۰ هند پس از چین دومین قدرت اقتصادی دنیا خواهد بود و مسیر هند به سمت توسعه و رشد اقتصادی طی سالهای اخیر همواره روبه جلو و افزایش بوده است. بنابراین هند نمیپذیرد که در مقابل چین منفعل باشد و مسیر دستیابی هند به بازار و همچنین واردات از افغانستان، آسیای مرکزی و روسیه وتوسعه روابط با آنها نیز کریدور شمال - جنوب است که از ایران میگذرد. به همین دلیل هم نباید روابط میان هند و ایران در همه عرصهها قطع شود. در شرایط فعلی، نفت موردنیاز هند از منابع دیگر هم تأمین میشود ولی مسیر ایران برای هند بی جایگزین است. بنابراین، امریکا برای اینکه موقعیت هند در برابر چین بیش از این تضعیف نشود، مجبور است که در خلال فشار حداکثری، چابهار را از تحریم ها معاف کند. حال اینکه ما از این معافیت چقدر و در چه سطحی بهره بردیم، بحث دیگری است که مجال دیگری میطلبد.
پیوند منافع، اینگونه نقشآفرینی میکند و میتواند مقابل برنامههای تحریمی خلل ایجاد کند.
چه بسا، خود حضور هند در چابهار و تداوم همکاری هند و ایران نیز برای چین یک تهدید بالقوه و یک عامل مؤثر برای امضای توافق ۲۵ ساله بوده است.
حال، در سطح بالاتری، مشارکت راهبردی جامع میان ایران و چین نیز میتواند تهدید مهمی برای برنامههای امریکا در منطقه و همچنین در جنگ تجاری با چین باشد. پس، به محض امضای توافق، تیم بایدن با تحلیلی واقعگرایانه، به سوی رفع بنبست خودساخته حرکت میکنند و حتی در پاسخ به مخالفتهای احتمالی در فضای کنگره نیز دلیل موجهی برای رفع تحریمهای ایران خواهند داشت. به این ترتیب، ایران با هوشمندی میتواند از دامی که برایش پهن شده بود، بگریزد و اتفاقا فرصتهای بسیار بیشتری نسبت به قبل در جهت توسعه مقابل خود ببیند.
مجید رئوفی؛ پژوهشگر اقتصاد چین