این اثر ۵۰۰ در ۷۷۰ سانتیمتری یکی از چهار نقاشی دیواری است که برای تزئین کتابخانه پاپ جولیوس دوم به رافائل سفارش داده شد و حالا بخشی از موزه واتیکان است. هریک از دیوارها قلمرویی است از معارف رنسانس؛ قانون، شاعری، الهیات و فلسفه؛ لحظهای شگرف در تاریخ کلیسا که الهیات مسیحی با دانش سکولار یونانی کنار هم قرار میگیرند. پاپ جولیوس مشوق هنرمندان بزرگی چون رافائل، میکلآنژ و داوینچی بود و میراث عهد او شهر رم را فراتراز فلورانس، مهد شاهکارهای عصر طلایی رنسانس کرد. مکتب آتن صحنهای خیالی از تجمع فلاسفه و دانشمندان مشهور دوران باستان در بنایی آرمانی است که نه بهصورت صف مردان نامدار، بلکه در گروههای کوچک مشغول بحث و تبادل افکار هستند. رافائل این نقاشی را زمانیکه تنها ۲۵ سال داشت آغاز کرد و در هیچجا توضیحی در مورد اسامی اشخاص و منبع تجسم چهره و هویت آنها ارائه نکرد. لیکن نشانهها و اشارههایی در ژست و لباس آنها ابداع کرد که حالا مبنای رمزگشایی از شمایلنگاری اوست. متفکرینی که گاه با قرنها فاصله نسبت به هم میزیستهاند، در صحنه تخیلی آکادمی آتن در عمارتی طاقدار رومی، بهجای بنای ستوندار یونانی، گردهم آمدهاند.
در مرکز تصویر ذیل طاق پیروزی، افلاطون و ارسطو چهرههای محوری نقاشی هستند که در لباس و رفتاری متضاد ایستادهاند. بخش مهمی از روایت تصویر تقابل این دو شخصیت است که ریشههای تضاد در تمام حوزههای دانش و تفکر غربی را نشان میدهند. سیمای افلاطون با موی سپید ریش بلند، بازآفرینی سلفپرتره لئوناردو داوینچی است تا ادای دِینی به استاد پیشکسوت رنسانس باشد. او کتاب تیمائوس که رسالهای در باب فضا، زمان، ماده و طبیعت است را در دست چپ گرفته و با دست راست به آسمان؛ عالم ماوراء یا مُثُل، اشاره میکند. ارسطو کتاب اتیک یا اخلاق را در دست چپ گرفته با دست راست به زمین؛ عالم محسوس و واقعی، اشاره دارد. افلاطون پیر و پابرهنه، به سمت بالا شتاب دارد و ارسطوی جوان با کفش، کمی جلوتر بهسمت راست متمایل است. اشاره افلاطون به بالا نشان از معرفت فطری و متعالی است که با آن زاده شدهایم، درحالیکه ارسطو با اشاره به پائین به جستجوی دانش در زمین و از رهگذر تجربه کنایه دارد. افلاطون مفهومی والا ایدهآلیستی در بیزمانی را مطرح میکند، درحالیکه ارسطو به جنبه جسمانی زندگی در اکنونیت مینگرد. این اساس تضاد در بنیاد اندیشه غربی است که در سراسر نقاشی جاری است. دو مجسمه روی دیوار زمینه، این تقابل را تا اساطیر یونان بهعقب میبرند؛ سمت چپ آپولو خدای نور و معماری و سمت راست آتنا الهه دانایی و فرزانگی.
سایر شخصیتها در میزانسنهای تئاتری جلوهای از هویت ذهنی خود را بهنمایش میگذارند. سمت راست اقلیدس درحال ترسیم اشکال روی تخته سیاه است و شاگردان دورش حلقه زده، مبانی هندسه را میآموزند. در پشت او زرتشت با ردای سفید گوی جهاننما بهدست داشته با بطلمیوس که گوی زمین در دست دارد، مشغول مباحثه در امر والا و مادی است. در کنار زرتشت خود رافائل در جامه قرمز ایستاده، خاموش و پرسشگر به مخاطب نگاه میکند. سوی دیگر سقراط با خرقه سبز مشغول پند و نصیحت است و برخلاف اقلیدس بهجای دیکته کردن، دلایل منطقی برمیشمرد. پائینتر فیثاغورث با لباسی روشن درحال نوشتن کتاب است، پشت او فیلسوف مسلمان ابنرشد اندلسی است که با خرقه سبز و عمامه سفید به فیثاغورث توجه دارد. او با ترجمه منابع یونانی، اندیشههای افلاطون و ارسطو را به غرب آورد. همه چیز با هراکلیتوس فرجام میگیرد که با بازنمایی پرتره میکلآنژ نقاشی شده، او پیشاپیش تصویر روی سکوی مرمری بسان یک راوی درحال تفکر و نگارش است. وی پایهگذار اندیشه دیالکتیک و حرکت جوهری بود و حالا در تردید و ابهام، گویی تجسم وضعیت رافائل است.
نقاشی الگویی تاریخی در استفاده از قاعده پرسپکتیو است که کشف بزرگ رنسانس در تجسم علمی مناظر و مرایا بود. نقطه گریز پرسپکتیو در مرکز تصویر محل تقاطع قطرهای کادر و دربین افلاطون و ارسطو است. کل معماری، قوسها و شخصیتها در طرفین محور عمودی فرضی بین آندو متقارن هستند. نقاشی آکنده از تکنیکهای هنرمندان رنسانس است، ازجمله جذب مخاطب برای ورود به فضای نقاشی بهنحوی که انگار در صحنهای تئاتری غوطهور شده است. گویی ما نیز درون این پرسپکتیو درگیر بحث و تاملات شخصیتها هستیم. سقف بلند و باشکوه، آکندهاز احساس وهم و رعب در محضر مردانی فوقبشری است که فهم و درک ما از جهان را شکل دادهاند. آسمان در پسزمینه تصویر مبین این پندار است که چنین گردهمآیی در ساحتی متعالی در آسمانها صورت گرفته است.