به عنوان مثال، با پیشرفتی که در تدوین تاریخ وقایع انقلاب فرانسه بر پایه اسناد و منابع شناخته شده صورت گرفته، امروزه از حدود پنج دهه پیش، در بیشتر آنچه درباره وقایع انقلاب نوشته میشود، کمابیش هیچ داده جدیدی وجود ندارد، اما تفسیرهای جدیدی که با توجه به تحول در نظریههای علوم اجتماعی عرضه میشود بسیاری از زوایای ناشناخته انقلاب فرانسه را روشن کرده است.
بدینسان با تحولی که در نظریههای علوم اجتماعی از پارادایم ملیگرایانه ژول میشله، مارکسیستی البر سبول، انتقادی اگوستن کوشن تا فرانسوا فوره صورت گرفته معنای انقلاب از بنیاد دگرگون شده است. بنابراین تاریخ انقلاب فرانسه، با پایان بهرهبرداری از عمده اسناد و منابع موجود، به تاریخ تفسیرهای انقلاب فرانسه و معنای آن برای تاریخ فرانسه و جهانی تبدیل شده است. برعکس، وضع تاریخنویسی جنبش مشروطهخواهی در ایران چنین نیست. تدوین تاریخ وقایع این انقلاب، به گونهای که با تاریخ مشروطه ایران احمد کسروی آغاز شد، هنوز به پایان نرسیده است. توضیح نظری مشروطیت نیز از نیم سده پیش با فریدون آدمیت آغاز شد و در دهههای اخیر تاریخنویسان دیگری پژوهشهایی از نوع تحقیقات کسروی و آدمیت را دنبال کردهاند، اما به نظر نمیرسد تاریخنویسی مشروطیت توانسته باشد معنای جنبش مشروطهخواهی را در پیوند با تاریخ عمومی ایران و برای تاریخ ایران، روشن کند.
چنین تاریخی زمانی ممکن خواهد شد که تاریخنویس ایرانی بتواند، با تکیه بر سیر بسط آگاهی ملی، تاریخ مشروطیت را به عنوان «تاریخ معاصر» ایران بفهمد.
- از کتاب «ملت، دولت و حکومت قانون»،
نوشته جواد طباطبایی