شخص دیگری که قتیبه مینامم به من گفت "به ما گفتند که وظیفه ما خدمت به عنوان پاسبان لب مرز است - به عنوان صلحبان. صحبت از ماهی ۲ هزار دلار بود! برای ما پول کلانی محسوب میشد."
هر دو نفر از طریق نیروهای مخالف دولت بشار اسد که در شمال سوریه استقرار دارند و با حمایت ترکیه ارتش ملی سوریه را تشکیل میدهند برای این کار تقاضا دادند.
در ناحیهای که درآمد روزانه کمتر کسی از ۱ دلار بیشتر است، وعده چنین حقوقی مثل معجزه بود. تخمین زده میشود که بین ۱٫۵۰۰ تا ۲٫۰۰۰ نفر ثبتنام کردند و از طریق ترکیه با هواپیماهای ترابری ارتش این کشور به جمهوری آذربایجان رفتند.
اما کار با آنچه که انتظار داشتند فرق داشت. هدف از عضوگیری این افراد که اغلب هیچ تجربه نظامی نیز نداشتند استفاده از آنها در جنگ بود - آنها را خیلی سریع به جبهه بردند و مجبور به جنگیدن کردند.
قتیبه میگوید "انتظار نداشتم زنده بمانم. شانسش به نظرم ۱ درصد بود. مرگ همه جا را قبضه کرده بود."
قرهباغ منطقهای مورد مناقشه است که در جریان جنگی خونین که در سال ۱۹۹۴ با آتشبس به پایان رسید تحت تسلط نیروهای ارمنی درآمد. دهها هزار نفر جان باختند و صدها هزار نفر نیز آواره شدند، چه در خود قرهباغ و چه در نواحی اطراف آن که به اشغال نیروهای ارمنی درآمدند. جامعه جهانی جمهوری خودخوانده آرتساخ را به رسمیت نمیشناسد و جمهوری آذربایجان هم که حس میکرد به برتری نظامی رسیده است تصمیم گرفت که امسال دست به حمله بزند.
با وجود این که جمهوری آذربایجان و متحدش ترکیه استفاده از مزدوران را تکذیب میکنند، اسناد تصویری جمعآوری شده توسط محققان چیز دیگری نشان میدهد. این اسناد از ویدیوها و عکسهایی که توسط سربازان در اینترنت منتشر شدهاند استخراج شده است.
به نظر میرسد که در جریان عملیات تهاجمی جمهوری آذربایجان از این سوریها در جناح جنوبی حمله استفاده شده است، جایی که تلفات هر دو طرف به شدت زیاد بود. سربازانی که با من صحبت کردند زیر آتش شدید بودند و به نظر میرسید که دچار ضایعه روحی شدهاند. آنها از واکنش فرماندهان خود میترسیدند و نمیخواستند که نامشان فاش شود، برای همین به آنها اسامی مستعار دادهام.
اسماعیل میگوید "اولین درگیری من فردای روزی بود که رسیدم."
"من و حدود ۳۰ نفر دیگر را به خط مقدم فرستادند. هنوز ۵۰ متر نرفته بودیم که یک راکت نزدیکمان خورد زمین. خودم را زمین انداختم. گلولهباران ۳۰ دقیقه بیوقفه ادامه داشت. آن دقیقهها چند سال طول کشید. آنجا بود که از رفتن پشیمان شدم."
سمیر میگوید "نمیدانستیم چه کار باید بکنیم و چه واکنشی نشان دهیم." او اضافه میکند که او و خیلی از افراد دیگر نه تجربه نظامی داشتند و نه آموزشی دیده بودند.
"عدهای در برابرم مردند و بعضیها هم مثل دیوانهها میدویدند. کاملا بیهدف بودند چون در عمل فرقی با غیرنظامیان نداشتند."
این افراد متفقالقول میگویند که نه وسایل حفاظتی خاصی در اختیارشان گذاشته شده بود و نه حمایت پزشکی. به نظر میرسد که بسیاری از آنها جان خود را بابت خونریزی از زخمهایی از دست دادند که به راحتی توسط پزشکان نظامی قابل درمان بود.
اسماعیل که خود در ادامه به خاطر جراحت ناشی از ترکش در بیمارستان بستری شد میگوید "سختترین موقع وقتی بود که یکی از دوستانم را زدند. وقتی گلوله فرود آمد ۲۰ متری با من فاصله داشت. افتادنش را دیدم. جیغ میکشید و صدایم میکرد. اما جایی بود که تیربارهای ارمنستان رویش مسلط بودند. نمیتوانستم به او کمک کنم. آخر سر همان جا مرد."
یکی دیگر از این سوریها میگوید که وقتی گلولهباران شروع شد از ترس فلج شده بود.
به گفته او "به خاطر دارم که فقط روی زمین نشستم و زدم زیر گریه و دوستان مجروحم نیز شروع کردند به گریه کردن. یکی بود که ترکش به سرش خورده بود. همان جا مرد... هر روز این صحنهها را میدیدم. وقتی یادم میافتد، میشینم و گریه میکنم. حتی بعد از این همه وقت. نمیدانم چطور از این جنگ جان سالم به در بردم."
تخمینهای مختلفی از تعداد جانباختگان سوری وجود دارد. تخمین دیدبان حقوق بشر سوریه که در بریتانیا مستقر است و جنگ سوریه را رصد میکند بیش از ۵۰۰ نفر است. من باب مقایسه، تعداد کشتهشدگان ارمنی بیش از ۲٫۴۰۰ نفر و کشتهشدگان جمهوری آذربایجان حدود ۳٫۰۰۰ نفر گزارش شده است، اما جمهوری آذربایجان وجود سوریها را بین آنها به رسمیت نمیشناسد.
الهام علیاف، رئیسجمهوری این کشور، در ماه اکتبر به شبکه خبری فرانسه ۲۴ گفت "ما از مزدور استفاده نمیکنیم. این موضع رسمی ما است و از زمان شروع درگیریها حتی یک کشور هم سندی در تایید این ادعا ارائه نکرده است. ارتش ما بیش از ۱۰۰٫۰۰۰ سرباز دارد و دستاوردهای حال حاضر ما در میدان نبرد نشان میدهد که ارتش ما میتواند به تنهایی سرزمینش را آزاد کند."
این نکته جالبی است. جمهوری آذربایجان چرا باید از سوریه نیرو بگیرد؟
مایکل کافمن، تحلیلگر نظامی و مدیر برنامه روسیه در مرکز پژوهشهای نظامی سیانای در واشنگتن، میگوید به نظر میرسد که هدف کاهش تلفات بین سربازان ارتش کشور بوده است.
به گفته او "تلفات آنها در ابتدا نسبتا زیاد بود، مخصوصا در نواحی جنوبشرقی، و در موج اول حمله از این مزدورها به عنوان نیروهای یورشی دورریختنی استفاده شد."
"محاسبه نسبتا خودخواهانه آنها این بود که اگر قرار است آن حملههای ابتدایی با موفقیت همراه نباشند، بهتر است که تلفات را این مزدورها تحمل کنند و نه سربازان ارتش. مزدور برای کسی اهمیت ندارد."
الیزابت سورکف، عضو مرکز سیاست جهانی در واشنگتن، که با چندین نفر از سوریهای حاضر در این جنگ مصاحبه کرده است عقیده دارد آنها "گوشت دم توپ" بودند.
به گفته او "مزدور ارزان است. میتوانید او را با کمترین تدارکات به خط مقدم بفرستید، دقیقا همان کاری که در جمهوری آذربایجان شد - ما اساسا با افرادی سر و کار داریم که میتوان یک کلاشنیکف به دستشان داد و گفت 'برو آن تپه را بگیر، برو آن جنگل را بگیر'."
او در عین حال میگوید این افراد با فقر شدید دست و پنجه نرم میکنند و "برای همین حاضر میشوند جان خود را به خطر بیاندازند."
اما تنها چند روز بعد از شروع جنگ در قرهباغ در اواخر سپتامبر، صدها نفرشان داشتند اسلحه خود را زمین میگذاشتند و از جنگیدن امتناع میکردند. دو نفر از کسانی که با من صحبت کردند در بین آنها بودند، و یکی از آنها ویدیویی برای من فرستاد که سربازان اعتصاب کرده را بیرون پادگان محل استقرارشان نشان میداد.
سمیر میگوید "فرماندهها شروع کردند به تهدید که ۹ ماه در جمهوری آذربایجان زندانی میشوید. بعد هم گفتند که بعد از بازگشت به سوریه نیز ما را بازداشت خواهند کرد."
"اما در آن زمان ۵۰۰ نفر دست به اعتصاب زده بودند و این مساله بالاخره بر آنها تاثیر گذاشت. فهرستی از اسامی ما درست کردند و بعد از چند روز پیش ما آمدند و گفتند که خود را برای 'ترک محل' آماده کنید."
سمیر میگوید که هیچ کدام از این افراد حتی یک سنت هم از آن ۲٫۰۰۰ دلاری که وعدهاش را داده بودند دریافت نکردند، و وسایل شخصی خیلیها نیز پس داده نشد.
او همچین ادعا میکند که وقتی به سوریه بازگشتند، فرماندههان یکی از دستهها چهار نفری را که متهم به برنامهریزی این اعتصاب شده بودند بدون محاکمه اعدام کردند. بیبیسی نتوانسته است صحت این مدعا را تایید کند.
جنگ قرهباغ نخستین جایی نیست که جنگجویان سوری برای شرکت در نبرد استخدام شدهاند. گفته میشود که در یک سال گذشته سوریهای ساکن مناطق تحت کنترل دولت و مخالفان از طریق شرکتهای امنیتی روسیه و ترکیه برای شرکت در جنگ داخلی لیبی به این کشور برده شدهاند تا در برابر هم بجنگند.
یکی از مزدورانی که برای دولت مورد حمایت جامعه جهانی در لیبی میجنگید به من گفت که بعد از عقب راندن نیروهای ژنرال خلیفه حفتر که توسط روسیه حمایت میشوند شخصا در دستگیری تعدادی از سربازان سوری طرفدار بشار اسد شرکت کرده بود.
ترکیه حضور جنگجویان سوری در لیبی را پذیرفته است، اما استخدام آنها را به گردن نمیگیرد.
امید یالچین، سفیر این کشور در لندن، به من گفت "ما جنگجو به لیبی نمیفرستیم. ما روابط تاریخی نزدیکی با لیبی داشتهایم و دنبال یک راهحل سیاسی میگردیم و حالا در لیبی فرصت مذاکره و صلح ایجاد شده است."
وقتی به صحبتهای جنگجویان سوری درباره نقش ترکیه در فرستادنشان به قرهباغ اشاره کردم، همان تکذیبیههای رسمی جمهوری آذربایجان را تکرار کرد. "این ادعاها قطعا بیاساس است و کمکی به برقرار صلح، ثبات و عدالت نمیکند. تلاش ما باید معطوف دسترسی به صلح و عدالت در منطقه باشد."
او در عین حال مدعی شد که ارمنستان در جنگ از مزدوران کرد استفاده کرده است - ادعایی که از طرف این کشور رد میشود.
کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل روز ۱۱ نوامبر ضمن درخواست خروج مزدوران از منطقه درگیری گفتند که گزارشهای فراوانی وجود دارد که حاکی از استخدام گسترده مردان سوری توسط ترکیه و انتقال آنها به جمهوری آذربایجان است. آنها در عین حال اعلام کردند که دارند گزارشهایی را که درباره استفاده ارمنستان از اتباع خارجی در جنگ به دستشان رسیده است بررسی میکنند.
قرهباغ در حال حاضر شاهد آتشبسی است که با وساطت روسیه برقرار شد. بر اساس شرایط این آتشبس، جمهوری آذربایجان بخش قابل توجهی از مناطقی را که در سالهای ۱۹۹۰ از دست داده بود پس گرفته است. نظر تحلیلگران نظامی بر این است که عامل اصلی پیروزی جمهوری آذربایجان برتری هوایی این کشور بود که با استفاده از فناوری پهپادی اسرائیلی و ترکیهای حاصل شد.
در این اثنا، در سوریه، دو تن از این مزدوران دارند تلاش میکنند که از این تجربه عبور کنند.
سمیر با وجود این که تنها بعد از سه روز اسلحهاش را زمین گذاشت میگوید "از این که مزدوری کردم احساس گناه میکنم. حس شرمساری دارم. مردم میدانند که من به آنجا رفته بودم، ولی وقتی میپرسند که سفر رفتم یا نه، میگویم نه. حس میکنم که به نظرشان حقیر میآیم... وقتی به آنجا رسیدم حاضر نشدم بجنگم. اما به خاطر اعتمادی که به مزدورها کردم حس بدی دارم. دلیل شرمساری من همین است."
در یک ماه اخیر گزارشهای تاییدنشدهای در رسانههای سوری مبنی بر اجرای یک برنامه عضوگیری جدید در بخشهای تحت تسلط دولت مطرح شده است. گفته میشود که سربازان سابق حامی اسد با وساطت روسها و وعده دستمزد هنگفت استخدام شدهاند تا از "تاسیسات نفتی" در ونزوئلا محافظت کنند. بیبیسی نتوانسته است صحت این گزارشها را تایید کند. اما الیزابت سورکف میگوید که اگر درست باشد از رویه آشنایی پیروی میکند.
به گفته او "مشکل این است که سوریه چنان ویران شده است، که اقتصاد چنان نابود شده است، که هر کس که بخواهد جنگجوی ارزان استخدام کند کار راحتی در این کشور خواهد داشت."
"ما درباره مردمی صحبت میکنیم که رنج زیادی کشیدهاند - آوارگی، حمله شیمیایی، قحطی، محاصره، کشتار در زندانها - و حالا سوریها در عمل منطق جامعه جهانی را که ارزشی برای جانشان قائل نیست و صرفا به چشم مهره به آنها نگاه میکند پذیرفتهاند."
از سمیر میپرسم چه حرفی برای سوریهای دیگری که شاید جلب پیشنهادهای مشابهی برای کار در خارج شوند دارد.
"به آنها میگویم که همه چیز را از دست خواهید داد، حتی شرفتان را. چیزی به دست نمیآورید و شاید جانتان را هم از دست بدهید. فقیر و بیچیز بودن در سوریه به مراتب بهتر از این است که برای جنگیدن بر سر چیزی که اصلا اطلاعی از آن ندارید به جاهای دور بروید."
قتیبه در ابتدای انقلاب هنگامی که دانشجو بود به ارتش آزاد سوریه پیوست. او از کسانی که سوریها را بابت سفر به جمهوری آذربایجان قضاوت میکنند میخواهد که تصور کنند نداشتن پول برای تهیه شیر یا پوشک پچههایشان چقدر سخت است.
"کسانی که به چشم مزدور به ما نگاه میکنند فقر و نیاز ما را نمیبینند. ما برای کمک به بچههایمان هر کاری میکنیم. چیزی بدتر از این که فرزندتان به شیر نیاز داشته باشد و شما توان تهیه آن را نداشته باشید وجود ندارد. شما هم اگر جای ما بودید همین تصمیم را میگرفتید."
310 310