عصر ایران؛ اهورا جهانیان- پس از حادثۀ اخیر در تاسیسات هستهای نطنز، مدیر مسئول یکی از روزنامههای تندروی جناح اصولگرا در حساب کاربریاش در توئیتر نوشت: «اگر بنده کارهای در تصمیمات نظام بودم بعد از خرابکاری اخیر در #نطنز دستور لغو مذاکرات وین را صادر میکردم. چه معنا دارد هنگامی که متعهد میشویم به عقب برگردیم و تعطیل کنیم خرابکاری میکنند؟ نباید هم چوب را خورد و هم پیاز را. این تقسیم کار هویچ و چماق آمریکا با صهیونیستهاست.»
واقعیت این است که ما سالهاست در جامعۀ ایران شاهد معرکهگیری و اثرگذاری افرادی هستیم که در خوشبینانهترین حالت میتوان آنها را "انقلابی سادهلوح" قلمداد کرد.
پیشنهاد لغو مذاکرات وین در واکنش به حادثۀ رخداده در تاسیسات نطنز نیز فقط از یک "انقلابی سادهلوح" برمیآید. در شرایطی که اقتصاد ایران زیر فشار تحریمها کمر خم کرده و و دیپلماتهای ایرانی در تلاشند در آخرین ماههای عمر دولت، برجام را احیا کنند و حداقلی از فواید اقتصادی این امر نصیب جامعۀ ایران شود، و اسرائیل هم سخت در تلاش است که پروژۀ احیاء برجام به نتیجه نرسد، روزنامهنگار انقلابیِ کشور در فکر این است که چطور پاس موساد را به گل بدل کند!
اگر حادثۀ نظنز کار موساد باشد، بدیهی است که هدف این عملیات چیزی جز همین پیشنهاد ارائه شده از سوی این روزنامهنگار اصولگرا نیست. اینکه چنین تجویزی برآمده از کدام تبیین است، اهمیت چندانی ندارد. ممکن است کسی بگوید اسرائیل خودسرانه در میانۀ مذاکرات هستهای ایران و کشورهای غربی، در تاسیسات نطنز خرابکاری کرده است. شاید هم تحلیلگر دیگری معتقد باشد اسرائیل در هماهنگی با آمریکا این عملیات را انجام داده است. ولی هر دو نهایتا خروج از مذاکرات وین را تجویز کنند. در این صورت باید پرسید هدف اساسی "لغو تحریمها" چگونه قرار است محقق شود؟
یکی دیگر از روزنامههای جناح اصولگرا در نقد سخنان اخیر سفیر فرانسه در مصاحبه با روزنامۀ "شرق"، نوشته بود که فرانسه عددی نیست و لغو تحریمها در اختیار آمریکاست. حال که لغو تحریمها در اختیار آمریکاست، نظام چطور میتواند قید مذاکرات وین را بزند و بعد مدعی شود که در راستای لغو تحریمها تلاش کرده است؟
به هر حال نکتۀ مسلم این است که دولت اسرائیل با احیاء برجام مخالف است. بنابراین عملیات احتمالی موساد علیه تاسیسات ایران هدفی جز شکست مذاکرات وین ندارد. اگر دولت بایدن هم با احیاء برجام مخالف باشد، مذاکرات وین قطعا شکست خواهد خورد و نیازی نیست اصولگرایان تندرو نسخۀ ترک مذاکرات را برای نظام بپیچند. اما اگر دولت بایدن موافق احیاء برجام باشد، توصیۀ ترک مذاکرات معنایی ندارد جز پارو زدن اصولگرایان برای قایق اسرائیل.
اینکه عدهای به نام انقلابیگری آب در آسیاب اسرائیل بریزند، منطقا ناشی از "سادهلوحی" یا "نفوذی بودن" یا "جنگطلبی" آنهاست.
انقلابی سادهلوح، عنصر تندرویی است که به سادگی از حریف رَکب میخورد. نفوذیِ انقلابینما، در تنور رادیکالیسمی میدمد که ضد اهداف نظام است.
اما اگر کسی نه سادهلوح باشد نه نفوذی، خواستهاش برای خروج ایران از مذاکرات وین در خدمت همان پدیدهای است که ساموئل هانتینگتون از آن با عنوان "ائتلاف بازها علیه کبوترها" یاد کرده است. البته هانتینگتون این پدیده را در جریان برخی از فرایندهای گذار به دموکراسی در کشورهای گوناگون در دهۀ 1980 مشاهده کرده بود.
زمانی که میانهروهای حکومت و میانهروهای اپوزیسیون در تلاشند به توافق برسند و گذار به دموکراسی را در کشورشان رقم بزنند، تندروهای حکومت و تندروهای اپوزیسیون، از درون و بیرون نظام سیاسی علیه مذاکرات میانهروها موضعگیری میکنند. و این یعنی ائتلاف بازها علیه کبوترها. یا همدستی تندروها علیه میانهروها. تندروها مطالبات حداکثری دارند و میانهروها اهل کوتاه آمدن و سازشاند.
در ماجرای مذاکرات هستهای ایران و جهان غرب نیز سالهاست که چنین وضعیتی پدید آمده است. تلآویو و ترامپ در آن سو، اصولگرایان افراطی نیز در این سو، بازیگران سیاسی مخالف توافق هستهای بودهاند. ظریف و اوباما نیز موافق و موجد توافق هستهای بودند. اینکه کریمی قدوسی و دونالد ترامپ بابت برجام بیوقفه از ظریف و اوباما انتقاد میکنند، معنایی ندارد جز ائتلاف بازها علیه کبوترها.
اگر تندروهای وطنی تفاوت اوباما و ترامپ را درنمییابند، دلیلش همان رادیکالیسم بازصفتانه است. ترامپ هم تفاوت ظریف و سعید جلیلی را درک نمیکرد!
به هر حال کسی که نه انقلابیِ سادهلوح است نه نفوذیِ انقلابینما، لاجرم یک انقلابی کاملعیار است که کبوترصفتی را در عالم سیاست خوش ندارد و ترجیح میدهد چانهزنی کبوترها به پایان رسد و شرایط برای جدال نهایی بازها فراهم شود.
اگر مذاکرات وین منتفی شود و تلاشهای ظریف و رابرت مالی برای احیاء برجام به جایی نرسد، زورآزمایی بازهای تندرو شکل مستقیم و عریانی پیدا میکند. با کنار رفتن کبوترهای میانهرو، بازهای متخاصم احتمالا ایران را درگیر جنگ میسازند.
اما از آنجایی که منطق کنش سیاسی نظام جمهوری اسلامی در قبال تهدیدات نظامی بالقوۀ اسرائیل و آمریکا در دو دهۀ اخیر، مبتنی بر اصل استراتژیک "پرهیز از جنگ" بوده، باید گفت که در ایران، انقلابیِ "جنگطلب" یا باز راستین وجود ندارد! حتی اگر چنین عناصری هم وجود داشته باشند، در تصمیمات کلان نظام در ماجرای پروندۀ هستهای، حرف آخر را نمیزنند.
بنابراین پیشنهاد مدیر مسئول فلان روزنامۀ تندرو دربارۀ ترک مذاکرات وین، دقیقا به این دلیل که از آن بوی باروت به مشام میرسد، توئیت یک "انقلابیِ سادهلوح" است. البته اگر بخواهیم بدبینانه به چنین توئیتی نظر کنیم، باید وارد بحث "نفوذ" شویم که هزار توی پارانویاییِ پیچ در پیچی است که پیمودنش خارج از تخصص ماست!