فیلم سینمایی «وثیقه» اگرچه جزو آثار کمنقص مایکل مان محسوب نمیشود اما یکی از فیلمهای دیدنی است که این فیلمساز خلق کرده است؛ تریلری که اگرچه با فرمولهای مرسوم در سینمای اکشن آمریکا پیش میآورد و خلاقیتی در روند داستان مشاهده نمیشود اما یک اثر خوش ساخت و سرگرم کننده محسوب میشود.
به گزارش «تابناک»؛ «وثيقه / Collateral» نمونه کلاسيکي از اين است که چگونه انتخاب بازيگران در برابر نوع فيلم ميتواند گاهي اوقات منجر به يک موفقيت قابل توجه شود. در اين فيلم، تام کروز را داريم که بخش زيادي از دوران فعاليت حرفهاي خود را صرف بازي در نقشِ اولهاي خوش تيپ و دوست داشتني فيلمهاي اکشن/رمانتيک کرده است ولي اينجا در نقش يک جامعه گريز بي عاطفه با موهاي جوگندمي و ته ريش زياد ظاهر شده است، که علاقه شديدي به [مکتب] اگزيستاسياليزم و [موسيقي] جاز دارد.
در سوي ديگر جيمي فاکس، کمدين تلويزيوني بازيگر «رنگ زندگي / In Living Color» و «شوي جيمي فاکس / The Jamie Foxx Show»، را داريم، که در قالب يک راننده تاکسي افتاده حال و معمولي، در دام يکي از بازيهاي سرنوشت گرفتار شده است. و گرچه اين دو بازيگر از نقشهاي آشنا و کليشهاي شان بسيار دور شدهاند، اما هر دو به خوبي از پس نقشهاي جديدشان برآمدهاند. کروز به طرز لرزه آوري [نقش] وينست سرد و بيرحم را خوب درآورده است. و فاکس عمق و انسانيت غيرمترقبهاي را در قالب نقش مکس، که آن شب دچار کليشه تکراري قرار داشتن در يک مکان نادرست در يک زمان نادرست شده است، نمايش ميدهد.
گرچه «وثيقه» داراي يک فرضيه منحصر به فرد است، اما هرگز نميتوان آن را يک فيلم ارجينال تکان دهنده به شمار آورد. اما بازيهاي خوب بازيگران اصلي و کارگرداني سبک دار مايکل مان مانع از ديده شدن نقاط ضعف فيلم نامه و باورپذيري آن ميشوند. گرچه اَکت نهايي فيلم به گونهاي است که گويي از يک اکشن سنتي تر به بقيه فيلم پيوند زده شده است، اما مان سطح تنش را همچنان بالا نگه ميدارد تا ما متوجه چيزي نشويم. «وثيقه» در بررسيهاي بعد از تماشاي فيلم نمره خوبي نميگيرد، اما جزء فيلمهايي است که ضعفهايش تا بعد از روشن شدن چراغهاي سالن سينما رو نميشوند. و بخشيدن مشکلاتي که هنگام بررسي فيلم بعد از اتمام تماشاي آن معلوم ميشوند به مراتب آسان تر از اشکالاتي است که هنگام پخش فيلم رو ميشوند.
کروز نقش قاتل مزدوري را بازي ميکند، که براي از بين بردن پنج نفري، که در جريان دادگاهي براي کارفرمايش مشکلاتي را به وجود آوردهاند، به لس آنجلس ميآيد. براي رفتن به مقصدهاي خود در شهر مکس را استخدام ميکند تا راننده اختصاصي او در آن شب باشد. مکس براي قبول اين وظيفه کمي مُرَّدد است ولي پيشنهاد 600 دلار از جانب وينسنت براي يک شب ترديدش را از بين ميبرد. در نخستين توقف، وقتي که جسدي روي کاپوت ماشينش ميافتد، مکس متوجه مي شود که وينسنت تنها براي بستن يک قرارداد ملکي به شهر نيامده است. بعد از اين اتفاق، او به سرعت در مييابد که مسافرش قصد تغيير تاکسي را ندارد و اگر او ميخواهد که زنده بماند تنها گزينهاش راضي نگه داشتن وينسنت است.
از نظر مکس، شب همراهي با وينسنت توأم با اتفاقات عجيب و غريب بسيار است از جمله توقف در يک کلوب جاز و ديدار با مادر بستري در بيمارستان راننده تاکسي (با بازي ايرما پي. هال). همچنين وينسنت نکاتي را درباره زندگي عشقي مکس به او راهنمايي ميکند مثلاً ميگويد که مکس بايد به مسافر قبلي (با بازي جِيدا پينکِت اسميت) که هنگام ترک تاکسي کارت ويزيتش را به او داده زنگ بزند و با هم قرار بگذارند. پس اگر اين طور است آنها هر دو زنده خواهند ماند (يعني وينسنت قصد کشتن مکس را ندارد.)
مايکل مان هرچند وقت يک بار سعي ميکند با ساخت فيلمهايي، که بيشتر مهارت و شجاعتش را در کارگرداني نشان ميدهند تا بخواهند تا داستان خاصي را تعريف کنند، خودي نشان دهد. اما اين در مورد «وثيقه» صدق نميکند. سبک فيلمبرداري اين فيلم کاملاً معمولي است، گرچه شاهد چندين نما و زاويه جالب هستيم. (در فيلم تعداد زيادي نماي بالاسري، هليکوپتري از تاکسي هنگام حرکت در خيابانهاي از نيمه شب گذشته و نسبتاً خلوت لس آنجلس وجود دارد). مان به جاي تمرکز بر حقههاي دوربين، تمام حواس خود را متوجه ايجاد جو (در فيلم نوعي نگاه نوآر عمدي و يک حس فزاينده ترس از فضاي بسته وجود دارد) و توليد تنش ميکند.
وينسنت سريع، با هوش و خطرناک است. پس چطور مکس قرار است که زنده بماند؟ گرچه بازيگران ديگري خيلي کوتاه در مسير اين دو قرار ميگيرند، ولي اين فيلم صرفاً درباره فاکس و کروز (اولي بيشتر از دومي) است. ممکن است فردي از خود بپرسد که چرا بازيگري مثل جيدا پينکت اسميت راضي به بازي در نقش کوتاه و دم دستي يک علاقه قلبي بالقوه زن دچار دردسر شده است. ايرما پي. هال جرات معمول خود را در يک نقش نيمه کمدي به عنوان مادر تندخوي مکس نشان مي دهد. و مارک روفالو، پيتر برگ و بروس مکگيل به عنوان ماموران قانون الزاماً در فيلم حضور دارند تا به مسير وينسنت پايان دهند.
«وثيقه» داستان يک رفاقت غيرمعمولي نيست. با گذشت ساعات شب مکس و وينسنت هرگز به هم نزديک نميشوند. در عوض اين فيلم درباره شرايط غيرعادي است که باعث ميشود تواناييهاي ناشناخته مکس رو شوند. مکس که تا چند ساعت قبل يک آدم خيالپرداز بود، ميفهمد که حالا وقت عمل است. وينسنت کاتاليزوري است که اين تغيير را کاتاليز مي کند. در مورد اين آدمکش هيچگونه تحول شخصيتي رخ نميدهد. وينسنت در انتهاي فيلم هماني است که در آغاز فيلم ميبينيم. تمام تغييرات مختص مکس هستند و بازي فاکس به ما اجازه ميدهد تا اين تحول را باور کنيم.
گرچه «وثيقه» با انبوهی از صحنههاي اکشن (از جمله تيراندازي و تعقيب و گريزهاي بسيار) به پايان ميرسد، اما نميتوان آن را يک فيلم اکشن خواند. بخش زيادي از فيلم نوعي بازي موش و گربه بين وينسنت و مکس است، به طوري که اين دو دائماً در تلاش براي رسيدن به آنچه ميخواهند هستند. از نظر وينسنت، مکس يک منبع ارزشمند است. مکس خواهان آزادي اش است. لحظهاي که وينسنت سوار تاکسي ميشود، همه چيز بر وفق مرادش است. اما وقتي که شب به انتها ميرسد معلوم ميشود که مکس بيش از آنچه رقيبش انتظار داشته بازيگر ماهري بوده است.
متقاعد کننده بودن «وثيقه» بيشتر ناشي از تعامل بين وينسنت و مکس است تا از صحنههاي، خشونت و تعقيب و گريز. به نظر ميرسد که فيلمنامه بيش از آنچه در فيلم ديده ميشود، هوشمندانه نوشته شده است. (شايد ضعف فيلم ناشي از نکات فخرفروشانه و آزاردهنده وينسنت درباره جايگاه انسان در گيتي باشد). بازي و جو، فيلم را تعريف ميکنند، اما نکته مهم اين است که لحظاتي وجود دارند که سبک ميتواند به مفهوم تبديل شود و اين فيلم يکي از آن لحظات است. «وثيقه» فيلمي است که به طرز عجيبي درگير کننده است. بازي هاي کروز و فاکس چشمگيرند و کارگرداني مایکل مان محال بودن کسالت و سردي در فيلم را تضمين ميکند.