بامداد امروز روحالله زم مؤسس و گرداننده رسانه معاند آمدنیوز در تهران اعدام شد و این موضوع بار دیگر موضوع اعدام در ایران را در میان کاربران فضای مجازی داغ کرد.
ایسنا نوشت: به این بهانه بد نیست نگاهی داشته باشیم به تشریفات اعدام، قصاص و سنگسار در ایران. این تشریفات در دستورالعملی به نام «آییننامه نحوه اجرای احکام حدود، سلب حیات، قطع عضو، قصاص نفس و عضو و جرح، دیات، شلاق، تبعید، نفی بلد، اقامت اجباری و منع از اقامت در محل یا محلهای معین» آمده که ۲۷ خرداد ۹۸ با امضای سیدابراهیم رئیسی رئیس قوه قضاییه تصویب شد. البته این آییننامه در دورههای قبلی هم وجود داشت، اما در این دوره بروزرسانی شد. شاید خواندن متن این آییننامه و کلمات آن برای همه کمی دشوار باشد. به همین دلیل، سعی کردیم آنچه را درباره تشریفات اعدام در این آییننامه آمده است، به زبان ساده بیان کنیم. البته در این نوشتار، نظری درباره اصل مجازات اعدام و همچنین روند رسیدگی به پروندههای منتهی به صدور حکم اعدام نمیبینید و صرفا با چند اصطلاح و آنچه در طول چند ساعت پایانی زندگی محکومان به اعدام میگذرد، کمی آشنا خواهید شد.
به همه مجازاتهای مرگ یا به قول قانون «سالب حیات»، در عرف میگویند «اعدام»، اما اعدام در معنای خاص، صرفا به مجازات مرگی میگویند که مجرم به دلیل ارتکاب یکی از حدود مانند تجاوز جنسی، لواط، محاربه و افساد فیالارض به آن محکوم شده است و نام خاص سایر مجازاتهای مرگ عبارتست از: قصاص نفس، سنگسار و صلب.
قصاص نفس به زبان ساده یعنی اگر کسی را بکشی، کشته خواهی شد. البته به همین سادگیها هم نیست و اثبات قتل، نوع قتل، تساوی در دین و ... از جمله شرایطی است که اگر همه این شرایط وجود داشت و مانعی مثل رابطه پدر و فرزندی بین قاتل و مقتول نبود، قاتل به دلیل قتل، قصاص میشود.
سنگسار مربوط به زمانی است که یک زن شوهردار یا یک مرد زندار، مرتکب عمل زنا شود. پس اگر کسی متأهل باشد و با شخص دیگری عمل کامل جنسی انجام دهد - نه رابطه نامشروع و بوسه و چت و ... - با جمع شرایط قانونی محکوم به سنگسار میشود. اسم دیگر سنگسار، «رَجْمْ» است. یکی از باورهای نادرست درباره این مجازات آن است که فقط زنی که شوهردار است و مرتکب زنا میشود به این مجازات محکوم خواهد شد در حالی که این موضوع کاملا غلط است و مرد متأهل هم ممکن است در صورت زنا، سنگسار شود. به مرد زندار میگویند «محصن» و به زن شوهردار میگویند «محصنه».
اما مجازات صلب، یکی از مجازاتهای قانونی مربوط به جرم محاربه است. محاربه یعنی کسی با بیرونکشیدن سلاح (گرم و سرد آن فرقی ندارد)، مردم را بترساند. اگر جرم این فرد با شرایط مقرر در قانون ثابت شود، قاضی میتواند حکم به صلب دهد. صلب یعنی همان به صلیبکشیدن. دست و پای محکوم را به چیزی صلیبمانند میبندند و سه روز او را رها میکنند. اگر محکوم مُرد که هیچ، اگر نمرد میرود پی زندگیاش؛ بنابراین کسی که محکوم به صلب میشود، ممکن است نمیرد.
قصاص نفس با درخواست اولیای دم یعنی ورثه مقتول به جز همسر، پس از گرفتن اجازه از رئیس قوه قضاییه انجام میشود.
قبل از اجرای حکم، پزشک قانونی یا پزشک معتمد در حضور کسی که قاضی اجرای حکم است، محکوم را معاینه میکند و اگر مانعی برای اجرای حکم وجود نداشت، نظرش را اعلام میکند. اگر از نظر وضعیت جسمی، مانعی برای اجرای حکم نبود، به محکوم میگویند اگر درخواست ملاقات با کسی را دارد بگوید. اگر مانع خاصی وجود نداشته باشد، فرد مورد درخواست اعدامی، به زندان دعوت میشود تا ترتیب ملاقات داده شود. اگر محکوم به اعدام، خارجی باشد، برای او از مترجم استفاده میشود.
ساعاتی قبل از اجرای مجازات و ترجیحاً شب پیش از اجرای حکم، اگر محکوم بخواهد، یک فرد آگاه به مسائل مذهبی که معمولا روحانی است یا اگر نبود خود قاضی اجرای حکم، پیش اعدامی میرود و به او تفهیم میکند که اگر توبه یا وصیتی دارد، بگوید. اگر محکوم، مسلمان نبود، آداب دینی و مذهبی مطابق مقررات دین و مذهب خودش توسط رهبر دینی مربوط یا نماینده او انجام میشود. البته اگر هم نبود، مانع اجرای حکم نیست و محکوم، به هر حال اعدام میشود.
بعد از کارهای اولیه، محکوم را به محل اجرای حکم میبرند. اگر خوراکی یا نوشیدنی خواست، باید برایش فراهم کنند مگر اینکه پزشک قانونی به مصلحت نداند یا قاضی اجرای حکم تشخیص بدهد که این درخواست برای تأخیر انداختن در اجرای حکم است. به هر حال باید درخواست اعدامی، نرمال باشد و چیزهایی بخواهد که در داخل زندان که معمولا هم در حاشیه شهرهاست، قابل تهیه باشد. مثلا درخواست باید در حد آب و چای و بیسکوییت و کیک و کلوچه و غذای معمولی باشد که بتوان آن را فراهم کرد.
پس از خواندن حکم توسط منشی دادگاه با صدای بلند، حکم را اجرا میکنند و تمام. مجازاتهای اعدام و قصاص نفس به صورت حلقآویز و از طریق طناب دار یا به شیوه دیگری باید باشد که کمترین آزار را برای محکوم داشته باشد. گرچه آییننامه از «شیوه دیگر» هم حرف زده، اما در ایران علیالحساب همان شیوه طناب دار رایج است و اعدام از طریق تزریق مواد کشنده یا استفاده از صندلی الکتریکی که در فیلمهای خارجی میبینید نداریم.
شکل قضیه هم اینطوری است که طناب را به صورت حلقهشده دور گردن محکوم میاندازند و آن را سفت میکنند. مرگ با این شیوه، به دلیل وارد شدن وزن خود فرد بر گردنش اتفاق میافتد. مردن اعدامی در شیوه حلقآویز، بر اثر شکستن گردن و قطعشدن ناگهانی نخاع اتفاق میافتد.
اگر دادگاه زمان خاصی را برای اجرای حکم تعیین نکرده باشد، محکوم باید همزمان با طلوع آفتاب اعدام شود. خیلیها میپرسند چرا؟ بعضی در جواب میگویند اجرای حکم حین طلوع آفتاب در روایات و احادیث آمده است، اما به هر حال صرف نظر از اینکه اولین بار چه کسی گفته است اعدام باید در هنگام طلوع آفتاب باشد، الان اینطوری است. ضمن اینکه هر ساعت دیگری هم در قانون مقرر میشد، ممکن بود باز عدهای بگویند چرا این ساعت؟
مأمور اجرای حکم باید قبل از اجرای حکم، آلات و ادوات مثل طناب و گره آن را بررسی کند تا مطمئن شود که محکم است و آمادگی اجرای حکم را دارد. نکته مهم این است که استفاده از هر وسیلهای به جز آنچه که با آن میتوان حکم را اجرا کرد، به گونهای که موجب شکنجه، عذابدادن یا قطعهقطعهکردن اعضای بدن محکوم شود، ممنوع است. علاوه بر این باید کار اعدام را به کاردان سپرد؛ یعنی یک فرد آموزشدیده که در کمال آرامش و بدون خشونت، حکم را اجرا کند.
یکی دیگر از نکات مهم این است که افراد کمتر از هجده سال نباید در محل اجرای حکم حضور پیدا کنند مگر اینکه قاضی اجرای حکم اجازه بدهد.
اگر قاضی اجرای حکم تشخیص داد، مقامات زندان یا مأموران انتظامی باید فیلم یا عکس مراسم اجرای مجازات را تهیه کنند تا در پرونده محکوم، ثبت و نگهداری شود.
حالا اگر فرد اعدامی برای آنکه یک کار خیر هم انجام داده باشد، داوطلب اهدای عضو، قبل یا بعد از اجرای مجازات بود و مانع پزشکی هم برای اهدای عضو وجود نداشت، تکلیف چیست؟ فعلا هیچ کاری نمیتواند بکند، چون این کار باید بر اساس دستورالعملی باشد که این دستورالعمل هنوز تهیه نشده و سر آن بین پزشکان و حقوقدانها دعواست. دکترها میگویند این اتفاق نباید بیفتد، بعضی دیگر از پزشکان و تعدادی از حقوقدانها میگویند مگر چه اشکالی دارد؟
اما یک اتفاق دیگر هم ممکن است بیفتد که قبلا هیچکس احتمال آن را نمیداد، اما هشت سال پیش این اتفاق رخ داد و مدتی فکر همه را مشغول کرد. ماجرا از این قرار بود که صبح ۲۵ مهر سال ۹۲، یک زندانی ۳۵ ساله به نام علیرضا ممقانی که سال ۸۹ به اتهام حمل و نگهداری حدود یک کیلوگرم شیشه دستگیر شده بود، اعدام شد، اما کارمند سردخانهای که جسد علیرضا در آنجا بود، بعد از چند ساعت بهصورت کاملا اتفاقی متوجه شد کاور جسد، بخار کرده و این شروع یک جنجال جدید در تاریخ قضایی ایران بود. اعدامی، زنده شده بود و کسی نمیدانست حالا باید چه کار کرد. البته بعد از اظهارنظرهای فراوان، نهایتا صادق آملی لاریجانی رئیس وقت قوه قضائیه از پیشنهاد عفو برای علیرضا خبر داد و گفت: «نظر اینجانب بر پیشنهاد عفو فرد مذکور از مجازات اعدام با یک درجه تخفیف است.»
این ماجرا نهایتا در آییننامه اجرای احکام پیشبینی شد. الان اگر بعد از اجرای مجازات، اعدامی زنده شد، دیگر خبری از بخشش نیست و حکم دوباره اجرا میشود تا مطمئن شوند که محکوم، مرده است. اگر حکم اعدام باشد که قطعا اجرا میشود و اگر هم قصاص باشد، برای اجرای مجازات نیاز به درخواست مجدد اولیای دم است.
اما کفن و دفن اعدامی چگونه است؟ دقیقا مثل بقیه آدمها. پس از اجرای حکم و تأیید مرگ قطعی توسط پزشک قانونی یا پزشک معتمد، جسد تحویل پزشکی قانونی میشود تا به خانواده یا بستگان فردی که اعدام شده تحویل داده شود. اگر هم کسی را نداشت یا کسی دنبال جسدش نیامد، طبق مقررات شرعی و قانونی دفن میشود و هزینههایش را هم بیتالمال میدهد.
همین اول قضیه بگوییم که مدتهاست این مجازات در ایران اجرا نشده است. اساسا در قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۹۲، یک روزنهای برای اجرانشدن این مدل از مجازات مرگ و تبدیل آن به اعدام معمولی باز شد که احتمالا الان از همین روزنه استفاده میشود. ماده ۲۲۵ این قانون، مجازات سنگسار را برای آدمهای متأهل پیشبینی کرده، اما گفته اگر این مجازات قابل اجرا نبود، با پیشنهاد دادگاه و موافقت رئیس قوه قضائیه میتوان در صورتی که جرم با شهادت شهود ثابت شده باشد، به صورت معمولی اعدام را اجرا کرد (یعنی همان حلقآویز) و اگر هم شهادت شهود نبود، بیخیال اعدام بشوند و به زن یا مردی که زنا کرده، صد ضربه شلاق بزنند.
در مورد سنگسار هم همان اجرای مراسم مذهبی و وصیت و ... که گفته شد، وجود دارد؛ با این تفاوت که به محکوم قبل از اجرای حکم، نحوه غسل میت و کفنپوشیدن و ... یادآوری میشود. در این شیوه، مرد را تا نزدیکی کمر و زن را تا سینه در گودال قرار میدهند؛ طوریکه دستها خارج از گودال و آزاد باشد. بزرگی سنگهایی که به محکوم میزنند نباید به اندازهای باشد که با یکی دو سنگ کشته شود. کوچکی آن هم نباید به اندازهای باشد که دیگر نتوان به آن گفت «سنگ».
چه کسی سنگ اول را میزند؟ اگر جرم با اقرار خود محکوم یا علم قاضی ثابت شده باشد، ابتدا قضات صادرکننده حکم سنگ میزنند و سپس دیگران و اگر با شهادت شهود ثابت شده باشد، اول شهود، بعد قضات صادرکننده حکم و پس از آن دیگران سنگ میزنند.
یکی از اتفاقاتی که احتمال وقوع آن خیلی کم است، اما به هر حال وجود دارد، فرارکردن محکوم از گودالی است که در آن قرار داده شده است. اگر محکوم بتواند فرار کند، سرنوشتش به این بستگی دارد که زنای او چگونه ثابت شده باشد. اگر با شهادت ثابت شده باشد، فرارش بیهوده بوده، زیرا او را برمیگردانند و مجددا حکم را اجرا میکنند، اما اگر با علم قاضی یا اقرار ثابت شده باشد، میتواند خوشحال باشد، چون در این صورت از سنگسار نجات پیدا کرده و دیگر حکمش اجرا نمیشود.
در اجرای صلب که گفتیم یکی از مجازاتهای مربوط به جرم محاربه است، محکوم را در فضای باز به چوبه دار که شبیه صلیب است آویزان میکنند؛ طوریکه پشت به صلیب و رو به قبله باشد و پاهایش مقداری از زمین فاصله داشته باشد. همچنین دستهایش را به دو چوبه افقی و پاهایش را به چوبه عمودی میبندند و به مدت سه روز تحت حفاظت و مراقبت مأموران به همان حال رها میکنند. البته نحوه بستن محکوم نباید طوری باشد که موجب مرگش شود.
منظور از سه روز، سه روز و دو شب داخل آن است و با غروب آفتاب روز سوم، محکوم از چوبه دار پایین آورده میشود. اگر فوت مصلوب زودتر از سه روز محرز شود، جسد برای انجام مراسم مذهبی و کفن و دفن پایین آورده میشود، اما اگر مصلوب پس از سه روز فوت نکرده باشد، قطعا بدن یا شانس خیلی خوبی داشته و در این صورت او را رها میکنند. حتی اگر نیازمند خدمات پزشکی باشد، اقدامات درمانی برای او ممنوع نیست.
اما معمولترین مجازات مرگ که بیشتر از همه درباره آن شنیدهایم و خواندهایم، قصاص نفس است. در این مورد، همه چیز مثل اعدام معمولی است؛ با این تفاوت که قاضی اجرای حکم مکلف است پیش از اجرا، تمام تلاش خود را به کار بگیرد که خانواده مقتول رضایت بدهند تا اعدام اتفاق نیفتد و ماجرا با یک پایان خوش به سرانجام برسد.
اگر رضایتی در کار نبود، خانواده مقتول حق دارند خودشان مستقیما حکم را اجرا کنند یعنی با دستهای خودشان چهارپایه را از زیر پای قاتل بکشند یا اگر دلش را نداشته باشند میتوانند از شخص دیگری بخواهند که این کار را انجام دهد.
گاهی در خبرها میشنویم که فردی مثلا به دو بار اعدام یا سه بار قصاص محکوم شده است. برخی تصور میکنند دو بار اعدام یا قصاص یعنی محکوم را یک بار به دار میکشند، او را پایین میآورند و دوباره دار میزنند. این تصور کاملا غلط است. وقتی کسی را یک بار دار میزنند، دیگر جانی در بدن ندارد که بخواهد دوباره و سهباره اعدام شود. دو بار قصاص زمانی است که فردی مرتکب قتل دو آدم شده باشد. او یک بار به اتهام قتل یکی از این دو نفر و یک بار هم به اتهام قتل دیگری به قصاص محکوم میشود. فایدهاش چیست؟ فرض کنید خانواده یکی از این دو مقتول، رضایت بدهد. در این صورت قاتل نمیتواند برود دنبال کارش، چون از دو بار قصاص، فقط یک بارش منتفی شده و هنوز یک سهمیه دیگر دارد. یا مثلا فرض کنید کسی هم مرتکب تجاوز جنسی شده و هم اقدام به محاربه کرده است. این فرد به دو بار اعدام محکوم میشود. اگر مثلا عفو شود و محاربه را ببخشند، به دلیل این جرم دیگر اعدام نمیشود، اما هنوز یک اعدام بابت تجاوز جنسی طلب دارد. گاهی هم ممکن است اعدام و قصاص، مخلوط باشد. مثلا فردی به یک زن تجاوز جنسی کرده و بعد او را کشته است. در اینجا ممکن است با پول یا در راه رضای خدا، خانواده آن زن از قصاص گذشت کنند و از این جهت قاتل اعدام نشود، اما سهمیه اعدام او بابت تجاوز سر جایش هست.
زن باردار یا خانمی که به تازگی زایمان کرده، نه تنها اعدام نمیشود بلکه در سایر مجازاتها هم ملاحظه وضعیت او میشود و مجازاتش عقب میافتد.
در دوران بارداری، پس از زایمان حداکثر تا شش ماه و صرف نظر از زنده یا مردهبودن بچهای که متولد شده، پس از زایمان و در صورت ترس از مردن بچه در صورت اجرای مجازات قصاص نفس یا ترس مرگ یا آسیب به او در صورت اجرای مجازات قصاص عضو مادر و در دوران شیردهی مادر حداکثر تا دو سالگی بچه، مادر اعدام نمیشود و بچه از او جدا نخواهد شد.
قطعا خیر. آنچه خواندید خلاصهای از فشردهترین مباحثی است که درباره مجازات اعدام در ایران میشد در این مجال کوتاه بیان کرد و فقط شکل کار بود. تحقیقات، رسیدگی، صدور حکم، فرجامخواهی، اعاده دادرسی و ... روندهایی بسیار فنی و پیچیده است که مجازاتهای مرگ، باید این روند را طی کنند و اصولا صدور حکم اعدام و اجرای آن به این راحتیها نیست. به همین دلیل است که میبینید گاهی فردی چندین سال است به قول زندانیها «زیر تیغ» است و حکم اعدام دارد، اما مجازات نمیشود. حساسیت این مجازات بسیار بالاست، چون برگشتناپذیر است و نمیتوان گفت «ببخشید، اشتباه شد».