به گزارش ایرنا، روز دهم ژوئن ۲۰۱۴ جهان بهت زده، شاهد تشکیل اولین دولت تروریستی تاریخ بود که دولت های غربی تقلا کردند از آنها برای براندازی دولت بشار اسد در سوریه بهره ببرند.
برای روشن شدن ابعاد مختلف ظهور و سقوط داعش در عراق که این روزها در سومین سالگرد شکست آن قرار داریم، پرونده این گروه تروریستی مورد کنکاش و بررسی های زیادی قرار گرفته اس، چرا که اولاً سرنخ های موجود در آن برای حل بسیاری از مشکلات آینده منطقه موثر خواهد بود، دوم اینکه این جنگ ناگفته های زیادی دارد که دانستن آن برای نسل های آینده بسیار حائز اهمیت است و آنها که می توانند باید اسرار این جنگ را برای نسل امروز و نسل های آینده فاش سازند.
اگرچه داعشپیش از ۲۰۱۴، کار سازماندهی خود را از سال ۲۰۱۱ و آغاز بحران در سوریه شروع کرد، اما در عین حال، عراق همچنان خاستگاه این گروه تروریستی تکفیری محسوب می شود که بیشترین معماها و اسرار را هم در خود جای داده است.
کمی به عقب بازگردیم
برای باز شدن موضوع باید کمی به عقب برگشت، زمانی که آمریکایی ها بعد از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی، راه را برای انتقال جنگجویان القاعده به رهبری بن لادن که در افغانستان افسارگسیخته شده بود، هموارکردند.
عرب - افغان های این گروه که ابتدا به بهانه مبارزه با آمریکا وارد عراق شده بودند، بعد از یارگیری در جامعه اهل سنت و جذب نیرو، یکباره وارد جنگ با شیعیان شدند.
جنگ داخلی عراق که در آن صدها هزار نفر کشته شدند، از ۲۰۰۶ با تعرض به حرمین عسکریین در سامرا شروع شد و القاعده عراق، تا تشکیل داعش مشغول قتل عام شیعیان بود.
در این سال ها تعداد زیادی از نیروهای القاعده اعم از بومی و مهاجر در عراق کشته شدند و یا به زندان ها افتادند، از جمله مردان خطرناک القاعده که به دست آمریکایی ها افتاد، شخص ابوبکر البغدادی بود که در زندان بوکا در بصره نگهداری می شد.
آمریکایی ها هنگام خروج از عراق در سال ۲۰۱۱ در چارچوب توافقنامه امنیتی با بغداد، ابوبکر را که تروریستی خطرناک بود، بعد از آموزش های لازم به وی در زندان بوکا، رها کردند تا نطفه گروه تروریستی جدید به نام داعش در عراق کاشته شود.
حالا امروز در هرگونه تحقیق و بررسی پیرامون پرونده داعش در عراق، از ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸ ابتدا باید پاسخ سوالات بسیاری را از درون این پرونده بیرون کشید که بخشی از آن نگاه کلان نگر به موضوع است.
پایه گذاران سیستمی و تشکیلاتی گروه های تکفیری
نطفه افراط گری و ساخت گروه های تروریستی و تکفیری در منطقه غرب آسیا، اولین بار درافغانستان و در جریان جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی سابق کاشته شد، آنجا که آمریکایی ها برای ایجاد باتلاق برای ارتش سرخ از تمام امکانات موجود در منطقه بهره گرفتند.
یک مجموعه از کشورهای منطقه شامل عربستان، پاکستان، امارات و قطر دست بکار شدند و کار سرمایه گذاری، جذب نیرو و آموزش وسازماندهی دو گروه القاعده و طالبان را آغاز کردند.
مدارس علوم دینی، ابتدا در کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و بخصوص عربستان به تربیت این نیروها با عنوان نیروهای جهادی اقدام می کرد، اما بعدها برای نزدیک شدن به میدان نبرد، تعداد زیادی از این مدارس در پاکستان بویژه در مناطق قبایلی، تاسیس و راه اندازی شد.
مربیان این مدارس عمدتاً شیوخ وهابی بودند که این نیروها را ازنظر عقیدتی آماده نبرد در هرگونه شرایط می کردند و یکی از مخوف ترین آموزش های عقیدتی، آماده سازی فکری آنان برای انجام عملیات انتحاری بود.
کار سازماندهی و تربیت کادر نظامی این نیروهای تکفیری از سوی آمریکایی ها انجام می شد و در عین حال گفته می شد که آموزش و سازماندهی با همکاری ارتش پاکستان صورت گرفته است.
به این ترتیب علاوه بر طالبان یک گروه با نام القاعده هم شکل گرفت که به القاعده عرب افغان مشهور شد.
طالبان بعد از خروج ارتش سرخ از افغانستان در اواخر دهه ۸۰ قرن میلادی گذشته، درحالی که گروه های محوری مجاهدین بر سر قدرت به جان هم افتاده بودند، همراه با القاعده، آرام آرام پیش آمد تا سرانجام کابل و بسیاری از شهرهای افغانستان را به تصرف در آورد.
این گروه فوق العاده خشن در سکوت دولت های غربی و حمایت دولت های منطقه بویژه عربستان و امارات بزودی تمام افغانستان را تحت سیطره خود در آورد.
ملا عمر رهبر گروه طالبان و بن لادن رهبر القاعده، نیروهای خود را در راه تشکیل دولت اسلامی در افغانستان رهبری می کردند، اما این روند چندان طول نکشید و در سال ۲۰۰۱ میلادی حادثه حمله به برج های دو قلو در نیویورک، معادلات را نه فقط در افغانستان که در سراسر منطقه غرب آسیا تغییر داد. عاملان و مجریان این عملیات تروریستی جملگی از اتباع سعودی و همکاری مرموز صهیونیست ها بودند و پرونده این واقعه اگر چه با اعمال نفوذ حاکمان عربستان معلق مانده، اما همچنان مفتوح است.
مهاجرت به عراق
با سقوط صدام رئیس رژیم بعث عراق در ۲۰۰۳ میلادی، نیروهای عرب القاعده از افغانستان به عراق منتقل شدند.
آن سال ها این احتمال با قوت داده می شد که آمریکایی ها برای توجیه ناکامی هایشان در جنگ افغانستان که بعد از حمله به برج های دوقلو در ۲۰۰۱ میلادی آغاز شده بود، القاعده را به عراق منتقل کردند تا نقشی از پیروزی بر کوهستان های افغانستان زده باشند.
القاعده که ابتدا با شعار جنگ علیه اشغالگران آمریکایی وارد عراق شده بود، از ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ بی وقفه در بغداد و سایر شهرهای عراق عملیات تروریستی انجام داد و یک جنگ فرقه ای خونین علیه شیعیان براه انداخت.
بعد از ۷ سال اشغال و جنگ داخلی که به کشتار بیش از ۱۰۰ هزار عراقی انجامید، سرانجام آمریکایی ها هنگام خروج از عراق در سال ۲۰۱۱ میلادی در چارچوب توافقنامه امنیتی واشنگتن – بغداد، تعداد زیادی از زندانیان خطرناک و امنیتی را شامل بعثی ها و نیروهای القاعده، از زندان های عراق بویژه بوکا در بصره که محل نگهداری زندانیان تروریست و خطرناک بود، آزاد کردند که یکی از آنان ابوبکر البغدادی بود؛ تروریستی که بزودی در راس یک جریان بزرگ تروریستی به نام داعش قرار گرفت و برای دستکم ۴ سال سراسر منطقه و حتی جهان را از خود متاثر کرد.
پایه و اساس تئوریک گروه تروریستی داعش و آبشخور آن
بیشترین آبشخور فکری و ایدئولوژیک گروه های تکفیری در منطقه، وهابیتی است که در عربستان چمبره زده است، این یک ادعای صرف نیست؛ چیزی است که هم غربی ها به آن باور دارند و هم کشورهای زخم خورده منطقه.
اکثر نیروهای تروریستی به بهانه جهاد در مدارس دینی عربستان تحت آموزش های عقیدتی قرار می گیرند که علمای اداره کننده این مدارس عمدتاً به هرم قدرت در عربستان و خاندان حاکم بر آن نزدیک هستند، البته گاه اختلافاتی هم میان آنان با رهبران سیاسی شکل می گیرد.
در همین سال های اخیر هم بر سر برخی اصلاحات اجتماعی ظاهری مانند آزادی رانندگی زنان و برگزاری کنسرت های موسیقی، شاهد نوعی برخورد میان شاهزاده ها بویژه محمد بن سلمان با علمای وهابی بوده ایم.
اکثر فتاوای خشونت، ترور، کشتارهای جمعی و بویژه عملیات انتحاری از سوی علمای وهابی نزدیک به دستگاه هیات حاکمه عربستان صادر می شود و کتب معروف وهابیت در مناطق تحت کنترل آنان در منطقه تدریس شده و قوانین سخت و خشن گروه های تکفیری از آموزه های علمای وهابی است.
درجریان آزاد سازی شهرهای الصقلاویه، الگرمه و فلوجه عراق، در ژوئن ۲۰۱۶، از مدارس این شهرها جزوهای درسی به جا مانده، عمدتاً برگرفته از علمای وهابی و بخشی از آنها نیز چاپ عربستان به دست نیروهای عراقی افتاد.
سال ۱۳۹۵ با نوری المالکی نخست وزیر وقت عراق، مصاحبه ای اختصاصی داشتیم که در آن در خصوص مسائل مختلف از وی سوال شد، یکی از این سوالات این بود که "شما از حامیان منطقه ای داعش خیلی صحبت می کنید، این حامیان کیستند و آیا مدارک و شواهد هم دارید؟ "
او ضمن اشاره به زندان های عراق که در آن هزاران تروریست فوق العاده خطرناک از اتباع سعودی نگهداری می شوند، چنین پاسخ داد: عربستان منشاء و کانون صدور فتاوای خشونت است و این گروه ها از آنجا تغذیه فکری و عقیدتی می شوند، این دیگر نیازی به ارائه مدرک و شاهد ندارد.
چه کشورهایی در پا گرفتن و تقویت و توسعه دامنه نظامی گری داعش و سقوط موصل شرکت داشتند؟
در سال ۲۰۱۱، هنگامی که جنگ داخلی در سوریه کلید زده شد، تنها گروه شناخته شده در منطقه، القاعده بود که با پوشش نام النصره در ابتدا بیشترین نقش را در کنار ارتش آزاد در جنگ سوریه داشت، اما ابوبکر بغدادی بعد از آزادی از زندان ابتدا با بخشی از بدنه القاعده در عراق، "دولت اسلامی عراق" را اعلام کرد و سپس به سوریه رفت، جایی که غربی ها برای سرنگون کردن دولت بشار اسد به هر گروه تکفیری و تروریستی امکانات و تجهیزات ارائه می کردند.
بسیاری از نیروهای القاعده اقدام به تشکیل گروه هایی با اسامی جدید کردند که از جمله آنها النصره بود و این تاکتیکی بود تا القاعده منفور و تحت پیگرد بین المللی، زیر نام های جدید پنهان شود.
اما در همان ایام، ابوبکر البغدادی در ادامه نام گروه خود را به "دولت اسلامی عراق و شام" که مخفف آن شد "داعش" تغییر داد و تا ژوئن ۲۰۱۴ از امکانات دولت های غربی بخصوص آمریکا و نیز برخی کشورهای منطقه مانند عربستان و رژیم صهیونیستی برخوردار شد و آرام آرام مناطق تحت نفوذ خود را در سوریه که آن روزها عمدتاً در اختیار ارتش آزاد، النصره و دیگر زیرشاخه های القاعده بود، توسعه داد.
داعش، ابتدا عمده نیروهای خود را از اهالی عراق و سوریه تامین کرد که پیشتر در قالب القاعده فعال بودند و سپس جنگجویان خارج از منطقه را نیز که عمدتاً از کشورهای روسیه، اروپایی و کشورهای عربی منطقه و همچنین شمال آفریقا بودند، از سایر گروه ها جذب کرد.
چرا داعش؟
در این میان سوال دیگری که قطعاً تاریخ به آن پاسخ خواهد داد این است که چرا دولت های غربی و عربی داعش را در منطقه به وجود آوردند؟
«دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریکا با صراحت تمام به نقش آمریکا در پیدایش این گروه تروریستی و تکفیری اعتراف کرده است.
این سوال را سال ۲۰۱۵ در شهر بیجی با یکی از فرماندهان ارشد الحشدالشعبی درمیان گذاشتیم. در اواسط پاییز آن سال برای گزارشی از درگیری ها و نبردهای جاری از منطقه مکحول، به استان صلاح الدین رفتیم و در راه بازگشت در مرکز عملیات شمال واقع در بیجی در شمال تکریت، با ابوعلی البصری مسئول اطلاعات و امنیت الحشدالشعبی دیدار کردیم. او در مصاحبه ای که در ایرنا منتشر شد، در پاسخ به همین سوال گفت که یکی از اهداف حضور داعش و تعلل آمریکایی ها در نابودی این گروه تروریستی که در جلسات عنوان کرده اند این است که می خواهند این منطقه یعنی عراق و سوریه مرکز جذب تروریست های جهان شود و بعد از جمع شدن همه تروریست ها، یکجا آنها را از بین ببرند برای همین ژنرال ها و سیاستمداران آمریکایی که باور نداشتند محور مقاومت این جنگ را جمع و جور خواهد کرد، سخن از ۲۰ سال جنگ با داعش را مطرح می کردند.
در حقیقت برخی آن هنگام اعتقاد داشتند که سناریوی داعش برای منطقه، ایجاد کمربند و حاشیه امنیتی برای کشورهای اروپایی و نیز گسترش نفوذ و قدرت رژیم صهیونیستی در منطقه است؛ آن روزها برای این رژیم روزهای جشن بود و این روزها که بحث عادی سازی روابط با دولت های عربی منطقه داغ است، انگار زمان خوشه چینی فرا رسیده است.
با اینحال این سوال مطرح می شود که آیا علاوه بر موضوع حاشیه امنیتی برای رژیم صهیونیستی و کشورهای اروپایی، دلیل دیگری برای تشکیل این گروه در منطقه وجود نداشته است؟ برای پاسخ به این موضوع شاید نوک پیکان حملات داعش مشخص کننده پاسخ این سوال باشد؛ این گروه چه کسانی را بیشتر مورد قتل عام قرار داد؟
دروازه ورود تروریست های تکفیری به سوریه
عربستان، یکی از عمده ترین حامیان داعش از نظر معنوی و مالی بود و تا آخر هم در این خصوص ثابت قدم ماند، امارات و قطر نیز در تجهیز و در اختیار قراردادن امکانات نظامی به گروه های تروریستی و تکفیری تعلل نکردند.
در این میان نقش ترکیه همچنان پیچیده و پر ابهام است و بسیاری به دلیل اینکه گذرگاه های مرزی خود را برای تردد این گروه ها باز گذاشته بود، در ردیف حامیان تروریسم در منطقه قرار داده اند و هرچند می گویند بعدها سیاست های خود را در قبال تحولات منطقه تغییر داد.
ازجمله اتهام هایی که در آن زمان به ترکیه وارد می شد، نقل و انتقال گروه های تروریستی در سطح منطقه، خرید نفت از داعش در مناطق اشغالی و در اختیار قرار دادن شهرهای مرزی ترکیه برای استراحت و طی کردن دوران نقاهت آسیب دیدگان داعش بوده است.
هدف بانیان داعش
هنوز این سوال بعد از ۴ سال از شکست نظامی گروه تروریستی وهابی داعش مطرح است که هدف اصلی بانیان این گروه تکفیری چه بود، آیا قرار بود در عراق و سوریه دولت خود را تشکیل دهند و همانجا متوقف شوند؟
حرکت داعش بی شک از ابتدا یک حرکت ایستا تعریف نشده بود، چرا که اولاً از نامگذاری آن، خط سیر حملات و هجوم ها و طراحی پرچم و نقشه "دولت اسلامی" و تشویق، جذب و انتقال نیروهایی از سراسر جهان، نشان می دهد که این حرکت از ابتدا حرکتی نبود که قرار باشد در یک جغرافیای محدود و محصور متوقف شود.
نقشه های منتشر شده داعش در ۲۰۱۴ میلادی نشان می دهد که این گروه تمامی سرزمین های جنوبی روسیه شامل قفقاز و آسیای مرکزی و نیز ادامه آن تا آسیای جنوب شرقی و چین از یک سو و سراسر غرب آسیا و شمال و بخش هایی از مرکز آفریقا از دیگر سو را جزیی از سرزمین هایی در نظر گرفته بود که می بایست زیر پرچم سیاه داعش برود.
خط سیر حرکت داعش
محور اول: استارت این حرکت از سوریه خورد و ماه ژوئن ۲۰۱۴ به شمال عراق رسید و در دهم این ماه، موصل سقوط کرد و تروریست های خونریز داعش با سرعتی غیرقابل تصور به پشت دیوارهای بغداد از یک طرف و دروازه های کربلا و نجف و از طرف دیگر به نزدیکی مرزهای ایران رسیدند.
این گروه در محورهای بغداد و جنوب عراق که عتبات عالیات در آن شهرها قرار دارد، کاملاً متوقف شد و با ورود به موقع نیروهای ایرانی و پل هوایی میان تهران و بغداد و همچنین فتوای جهاد آیت الله علی سیستانی و به دنبال آن بسیج بزرگ مردمی در عراق، این حرکت کاملاً شکست خورد و حتی با هلی برن به موقع نیرو در سامرا که با هدایت مستشاران نظامی ایرانی انجام شد، بارگاه امامان عسکریین (ع) در سامرا در ۱۱۰ کیلومتری شمال بغداد هم از گزند تکفیری ها در امان ماند. در آن روزهای حساس و پر التهاب، نیروهای مقاومت منطقه از حزب الله لبنان تا گروه های عراقی که قبلاً در سوریه تجربه جنگ با تکفیری ها و تروریست های اجاره ای مانند النصره و القاعده را داشتند، پای کار آمده و با نیروهای ایرانی که به صورت اضطراری به منطقه گسیل شده بودند، سدی در برابر پیشروی های پرشتاب داعش ایجاد کردند.
البته داعش در بخش هایی از بغداد پایگاه اجتماعی داشت که به نظر می رسید همان زمان آماده ورود داعش به داخل پایتخت بودند و این امیدها تا آزادی کامل شهر فلوجه در ۶۰ کیلومتری غرب بغداد تا سال ۲۰۱۶ همچنان وجود داشت.
سوالاتی بی پاسخ
اما در این میان سقوط موصل همچنان در هاله ای از ابهام و سوالات پاسخ داده نشده ماند، از جمله این سوال که داعش چگونه برق آسا به موصل رسید، درحالی که هنوز موانع زیادی در مسیر مرز سوریه تا این شهر سقوط نکرده بود؟ آنها از کدام منطقه وارد موصل شدند؟ سرعت عمل به حدی بود که ارتش مجهز عراق در استان نینوا کاملاً دست نخورده به دست داعش افتاد و همه تانک ها، نفربرها، عراده های توپ و حتی چند فروند بالگرد ارتش بدون هیچ اقدام و عکس العملی به غنیمت داعش در آمد.
اینها سوالاتی است که "اثیل" برادر اسامه النجیفی رئیس وقت پارلمان عراق که آن روزها استاندار استان نینوا به مرکزیت موصل بود، بهتر از هر کسی می تواند پاسخ دهد.
این دو برادر از جریان اهل سنت عراق، با دولت نوری المالکی به شدت اختلاف داشتند و همزمان دارای بهترین روابط منطقه ای و بین المللی به ویژه با آمریکایی ها و نیز ترکیه بودند و در عین حال با رقیب سرسخت آن زمان نوری المالکی یعنی مسعود بارزانی هم رابطه خوبی داشتند.
حرکت به سمت شمال
محور دوم: حرکت داعش به گونه ای طراحی شده بود که کردستان عراق را در بر می گرفت، یک گمانه در خصوص حرکت در محور شمالی این بود که داعش با عبور کردستان عراق به مثلث مرزی ایران، ترکیه و عراق برسد و از آنجا با حمایت و همراهی حامیان منطقه ای، با متحدان خود در قفقاز دست به دست بدهد. آن روزها در قفقاز زادگاه برخی از فرماندهان لژیونر داعش و دیگر گروه های تکفیری با جمعیتی بیش از ۲۰ میلیون نفر ولوله ای بود و خیلی ها در آن سامان انتظار ورود داعش را می کشیدند؛ حداقل این تصور و برداشت داعش بود و این منطقه را بخشی از پایگاه اجتماعی اش تلقی می کرد.
البته اشتباه هم نمی کرد، حداقلش این بود که در این مناطق با هیچ مقاومت و مخالفتی روبه رو نمی شد، چنانچه در عراق و سوریه هم در مناطق اهل سنت اگر هم همکاری صورت نگرفت، مقاومتی هم نشد.
بنابراین فلش حرکت داعش در مرحله دوم به سمت اربیل بود، بویژه آنکه به واسطه ورود نظامی ایران به ماجرا، محور اول عملاً با شکست مواجه شده بود.
جالبتر اینکه این تحلیل با نقشه هایی که داعش آن روزها منتشر کرده بود و وعده فتح باکو را می داد، کاملاً همخوانی داشت و این سوال مطرح بود که باکو برای داعش چرا اینقدر اهمیت دارد؟
هنوز به این سوال پاسخ داده نشده است؛ چرا باکو؟ آیا ابوبکر البغدادی قابلیت های ذهنی اش آنقدرها بود که به قفقاز فکر کند، در حالی که برای عبور از مناطق کوهستانی آرارات و رسیدن به باکو باید موانع به مراتب بیشتری را پشت سر می گذاشت؟
یک سوال جدی دیگر که همچنان پاسخی برای آن ارائه نشده است، موضوع قتل عام ترکمن های شیعه در شمال عراق است، این نکته برای همه مسجل و روشن است که عمده نیروهای داعش در جریان هجوم به شمال عراق در سال ۲۰۱۴ بومی های همان منطقه بودند.
بیشترین برآوردی که در همان روزها صورت گرفت، این بود که تعداد نیروهای داعشی که از سوریه وارد عراق شده بودند، کمتر از ۴ هزار نفر بود.
همان روزها گزارش های فراوانی وجود داشت مبنی بر اینکه خانه های ترکمن های شیعه را در مناطق ترکمن نشین مانند تلعفر و سهل نینوا و نیز در جنوب کرکوک، علامت گذاری کرده بودند.
این علامت ها را چه کسانی بر در و دیوار خانه های ترکمن ها زده بودند و هدفشان از این کار چه بود؟ نکته جالب هم اینجاست که تعداد جمعیت عرب های این مناطق نیز بسیار اندک است، آنقدر که قابلیت تهدید نداشتند. بنابراین چه کسانی قبل از رسیدن داعش علیه ترکمن های شیعه وارد عمل شده بودند؟
یک سوال و ابهام دیگر نیز بدون پاسخ ماند و آن اینکه مسعود بارزانی رئیس منطقه کردستان عراق که در هیچ محوری در برابر داعش مقاومت نکرده بود و در برابر درخواست کمک دولت مرکزی عراق گفته بود "این جنگ، جنگ شیعه و سنی است و به ما ربطی ندارد"، وقتی به یکباره با هجوم داعش روبه رو شد، چرا به جای رجب طیب اردوغان اولین تماس برای کمک خواستن را با سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی گرفت که آن روزها جنگ علیه داعش را در نقاط حساس مرکزی عراق فرماندهی می کرد؟ البته اظهارات بعدی مسعود نشان داد که او از آمریکایی ها و نیز مقام ها در ترکیه کمک خواسته بود.
ترکیه که آن روزها به بهانه پ ک ک جنگنده هایش همه روزه بر فراز دهوک، اربیل و سلیمانیه در حال پرواز بودند و روستاهای شمال عراق را بمباران می کردند، آمادگی بیشتری برای مداخله جهت دفاع از بارزانی داشت، پس چرا قاسم سلیمانی؟
به علاوه یگانه هایی از ارتش ترکیه، همان زمان در داخل خاک عراق حضور داشتند که کمی بعد وارد بعشیقه در شمال موصل شدند و آنجا یک پایگاه ایجاد کردند و هنوز هم با وجود درخواست های مکرر دولت مرکزی عراق، نیروهایشان را از منطقه خارج نکرده است.
مدارک و اسناد جنگ
حالا سه سال از جنگ علیه داعش گذشته است؛ سرداران و فرماندهان اصلی جنگ بر روی زمین یعنی حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس بدست ترامپ و پمپئو ترور و به شهادت رسیده اند و امروز درمیان ما نیستند؛ در آن سال ها که همه تمرکز نیروهای مقاومت بر روی جنگ علیه داعش بود، آمریکایی ها از آسمان بارها در کار پیشروی نیروهای مقاومت اخلال ایجاد کردند.
اسناد و مدارکی هم وجود دارد، مثلاً در روزی که نیروهای مقاومت الحشدالشعبی و پلیس اتحادیه در زمستان ۲۰۱۴ بر سر کنترل فرودگاه الضلوعیه وارد جنگ سختی شدند، محموله کمک های هوایی امریکایی ها برای داعش ریخته شد و در نهایت، آن محموله به دست نیروهای عراقی افتاد که همگی تولید آمریکا و با برچسب های آمریکایی بود، این اقدام بارها تکرار شد.
آمریکایی ها به علاوه بطور منظم نیروهای الحشدالشعبی را بمباران می کردند و بدون عذرخواهی مدعی اشتباه درمحاسبه می شدند و طوری شده بود که نیروهای مقاومت الحشد و حتی ارتش و پلیس فدرال، در جریان عملیات علیه داعش دائم نگاهشان به آسمان بود تا مبادا مورد حمله آمریکایی ها قرار گیرند.
همچنین نقش عربستان در ساخت داعش و حمایت از آن تا آخرین روزها، از جمله مواردی است که کمتر درباره آن صحبت شده است؛ به غیر از حمایت های مالی و تسلیحاتی، یکی از موارد عجیب مربوط به ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ بود که با فشار عربستان پیشروی نیروهای عراقی در مرکز تکریت مرکز استان صلاح الدین متوقف شد و العبادی به نیروهای عراقی که تا آزادی کامل شهر زمان زیادی نمانده بود، دستور داد شهر را ترک کنند.
دومین بار درجریان عملیات آزادسازی فلوجه در استان الانبار بود که سعودی ها تمام تلاش خود را کردند جلوی عملیات را بگیرند و دستکم موفق شدند روند پیشروی ها را کند کنند.
سعودی ها حتی در عملیات آزادسازی موصل نیز کارشکنی کردند و در تمام مدت جنگ، در تخریب نیروهای مردمی عراق همه زور خود را زدند.
در خصوص پشت پرده های جنگ علیه داعش همچنان سوالات زیادی وجود دارد؛ بخصوص برای این روزهای مردم عراق که پدرخوانده های داعش در حال ورود به عرصه های مختلف اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشورشان هستند.