همشهری- الناز عباسیان: در روزهای کرونازده سینمای ایران و البته جهان، خبر شکستن رکورد فروش بیش از ۴ میلیارد در اکران آنلاین برای فیلم سینمایی «شنای پروانه» به کارگردانی محمد کارت، دور از ذهن نبود؛ چراکه این فیلم در همان سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر که سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه مردم را از آن خود کرد خبر از شگفتیهایش میداد. یکی از شگفتیهای این فیلم حضور و بازی متفاوت یک فیلمساز در یک نفش کلیدی است.
«علیرضا داوودنژاد» کارگردان، نویسنده و تهیهکننده که پیشتر او را با فیلمهایش میشناسیم؛ فیلمهایی چون «بچههای بد»، «مصایب شیرین»، «نیاز»، «مرهم»، «کلاس هنرپیشگی»،«فراری» و... که در جشنوارههای داخلی و خارجی بسیاری شرکت کرده و افتخارآفرین بودند. اما حضورش در شنای پروانه یک غافلگیری محسوب میشد؛ زیرا بعد از ۵۰ سال کار سینمایی برای نخستین بار در نقشی متفاوت از آنچه بوده و هست بهعنوان بازیگر مقابل دوربین رفته و گرچه نقش کوتاهی داشت اما در ادامه فیلم کلیدی و اثرگذار بود. به بهانه این هنرنمایی، سراغ این سینماگر جریانساز رفتیم تا از نقش متفاوتش، حالوهوای این روزهای خود او و سینمای ایران جویا شویم.
- «شنای پروانه» فیلم متفاوت این روزهای سینمای ایران، چطور توانست شما را بعد از حدود ۵۰سال به سوی دیگر دوربین برای بازیگری بکشاند. از ویژگی خاص این فیلم و نقش کوتاه اما کلیدیای که داشتید برایمان بگویید؟
«رسول صدرعاملی»(تهیهکننده فیلم) به من زنگ زد و کلی درباره «محمد کارت» صحبت کرد و از اصراری که او برای بازی کردن من در فیلمش دارد گفت. او در عالم رفاقت از من خواست که فیلمنامه شنای پروانه را بخوانم و فیلمهای کوتاه «محمد کارت» را هم ببینم و اگر دوست داشتم قراری بگذارم و به دلایلی که او برای این انتخاب دارد گوش بدهم. قبول کردم و اول فیلمنامه را خواندم و آن را متفاوت یافتم. فیلمهای کوتاه او را هم دیدم و فهمیدم رسول مبالغه نکرده و واقعا با استعداد متفاوتی روبهرو هستم و علاقهمند شدم که محمد کارت را ببینم و با او قرار گذاشتم.
اولا متوجه شدم که او فیلمهای مرا خیلی خوب دیده و ویژگیهایی را که من در فیلمسازی دنبال میکنم و به بازتولید متن روزمره و باورپذیری و گرمای انسانی اثر منجر میشود به خوبی دریافته است. او با دنبال کردن مصاحبهها و حضورم در رسانهها شناخت نزدیکی از من پیدا کرده بود و اطمینان داشت که با ایفای این نقش از پس کارکردی که برای فیلم او لازم است برمیآیم. او میگفت در سکانسی که حجت و پدرش برای گرفتن رضایت به در خانه پدر پروانه میآیند پدر شرطی تعیین میکند که در واقع تعیین ماموریت برای قهرمان است و ادامه فیلم بر پایه برآورده کردن آن شرط شکل میگیرد و پیش میرود. او عقیده داشت که اجرای اثرگذار و باورپذیر در نحوه مطرح کردن این شرط -که پدر حاضر است در قبال پیدا کردن عوامل تهیه و فیلمبرداری فیلم استخر پروانه از قصاص قاتل فرزند خود بگذرد- سنگبنای درام معمایی فیلم است و باید بهنحوی این حکم داده شود که مخاطب بپذیرد و آن را تحکمی تخطیناپذیر بهحساب آورد.
او عقیده داشت که نخستین ویژگی ضروری برای بازیگر این نقش این است که بهعنوان بازیگر شناخته نشده باشد و بعد خودش اهل چالش و کاریزما و حکم کردن و این حرفها باشد. او صحنه درگیری مرا در ماجرای شکستن پلمب در خانه سینما یادآور شد و گفت او همان کسی است که میتواند پدر پروانه باشد و حکم بدهد و برای قهرمان فیلم ماموریت تعیین کند. به او گفتم که آن ماجرا یک اتفاق بوده و من آن آدمی که او خیال میکند نیستم و از حاضر شدن در مقابل دوربین هم برای ایفای نقش واهمه دارم. اما او توقع داشت به او اعتماد کنم و همهچیز را به او بسپارم و از کمک به ساختهشدن نخستین فیلم سینمایی او مضایقه نداشته باشم. در واقع او خودش بیشباهت به نقشی که از من میخواست ایفا کنم نبود و نهایتا جای مقاومت و مخالفت نگذاشت.
- بازتاب این نقش میان مردم و همکارانتان چطور بود؟
انعکاس بدی نداشت و تقریبا اغلب دوستان و همکارانی که فیلم را دیده بودند و با من صحبت کردند عقیده داشتند صحنه در ایفای آن کارکردی که کارگردان انتظار داشت موفق بوده است؛ چنانکه بقیه صحنهها هم به خوبی اجرا شده و همه بازیگران در ایفای نقشهای خود به خوبی عمل کردهاند و کل فیلم تمیز و شستهرفته از کار درآمده است.
- آیا این نقش شروعی میشود برای پذیرش دیگر پیشنهادها و ما باید منتظر هنرنمایی دیگری از شما باشیم؟
خود را با پیشینه و زندگی و فضایی متفاوت از آنچه هستی تصور کردن و در واقع آدم دیگری شدن و در آن قالب پیش چشم دوربین ظاهر شدن و زندگی کردن سختتر از آن چیزی بود که خیال میکردم و برای من فشار و سنگینی زیادی به همراه داشت و فکر میکنم بدون توصیههای «جواد عزتی» و حوصله و حمایت محمد کارت نمیتوانستم از پس آن بربیایم. نه گمان نمیکنم که آمادگی داشته باشم دوباره خودم را در چنین شرایطی قرار بدهم. به قول قدیمیها اگر هوس بود همین یک بار بس بود!
- کمی از فضای فیلم فاصله بگیریم و به احوالات این روزهای شما برسیم. این روزها مشغول چه کاری هستید؟ فیلم تازه میسازید؟
نه. فیلم نمیسازم اما سرگرم کار روی فیلمنامه یکسریال خانگی هستم با نام «متل قو». واقعیتش این است که من شهر متل قو را دوست دارم و در آن راحت هستم و فعلا هم در آنجا زندگی میکنم. ۴۰-۳۰ سال است که با اهالی آن آشنا هستم و مناسبات خوب و دوستانهای با آنها دارم و فکر میکنم برای ساختن یکسریال مفرح و سرگرمکننده جای بسیار خوبی است.
- با کرونا و این شرایط سخت و محدودیتهای آن چطور کنار آمدهاید؟ در ایام قرنطینه بیشتر چه کارهایی را دنبال کردید؟ فیلم یا کتاب خاصی را به مخاطبان پیشنهاد میکنید؟
انصافا کنار آمدن با این شرایط آسان نیست مخصوصا از جهت فاصلههایی که ایجاد کرده و معاشرت و نشستوبرخاست با دوستان و همکاران و اقوام و حتی اعضای خانواده و فامیل را مختل کرده است. البته و خواهناخواه این گونه شرایط رهاوردهای مخصوص بهخود را هم دارد؛ اینکه باید دست و پایت را جمع و جورکنی و حواست به جایی که قدم میگذاری و چیزهایی که دست میزنی باشد و ناچاری تنهایی بیشتری را تحمل کنی و به انزوایی ناخواسته تن بدهی و این خود زمینهساز تاملات بیشتر و در فکر رفتنهای تازهتری میشود که میتواند نتایج خوبی هم داشته باشد. مرور گذشته و اهدافی که دنبال کردهای و روشهایی که به کاربستهای و صدمههایی که خوردهای و صدمههایی که زدهای و نتایجی که بهدست آوردهای معمولا از جمله رهاوردهای تلخ و شیرین این قبیل شرایط نایاب است که به آینده معنای بیشتری میدهد و آن را بهعنوان فرصتی برای بهرهبرداری و یا جبران مافات پررنگتر میکند. اگر محدودیتهای کرونایی و نگرانی جریمهشدن بابت نمره تهران بودن ماشینم مجال بدهد من ایامام را بیشتر به زندگی و رفتوآمد بین «متل قو» و ارتفاعات «تنکابن» یعنی «دوهزار» و «میانکوه» میگذرانم. بهویژه آن که به ساختوساز ۲نمونه از معماری مورد علاقهام در این دو مکان مشغول هستم. البته که کتاب همچنان بهترین رفیق و همدم من در این روزها بوده است و «سهروردی» و «یاسپرس» و «لکان» استادانی هستند که در این دوران شانس بهرهگرفتن بیشتر از محضر آنها را یافتهام.
- در یکسال و اندی اخیر که شیوع ویروس کرونا محدودیتهای اجتماعی بیسابقهای ایجاد کرده و بسیاری از فعالیتهای فرهنگی و هنری تعطیل شدند، هنرمندان زیادی متضرر شدند. بهنظر شما راه برونرفت از این بحران حداقل برای هنرمندان چه میتواند باشد؟ اکران آنلاین فیلمهای سینمایی، سینماماشین، پخش از شبکه نمایش خانگی و... میتوانند کمکی به صنعت سینمای ایران کنند؟
سینمای ایران در طول تاریخ خود هرگز با چنین بحرانی مواجه نشده بود که تمام سالنهای نمایش آن بسته شود و فیلمهای تولید شده آن هم با تیراژ ۲۰۰ فیلم پشت درهای بسته سینماها زمینگیر شود. حیرتانگیزتر این است که بنبست نمایش در سالنهای سینما زمانی اتفاق بیفتد که نمایشهای اینترنتی و سینمای خانگی وجود دارد و میتواند این بنبست با «وی.او.دی» و «سینماآنلاین» شکسته شود و از قضا به کمک فضای قرنطینه هم بیاید و در خانه ماندن را نیز برای مردم آسانتر کند؛ چنانکه در همه جای دنیا چنین کرده است و آمار مخاطبان نمایش خانگی را با جهشهای شگفتانگیز مواجه کرده است اما در مملکت ما شاهد هستیم که نهادهای دولتی و صنفی به جای آنکه درصدد تامین امنیت بیشتر برای نمایش خانگی بربیایند و با کمک شبکههای تلویزیونی و شهرداریها و تبلیغات محیطی به معرفی فراگیر این بازار و نحوه نمایش تازه و تبلیغات اثرگذار برای فیلمها بپردازند و به مخاطبان دهها میلیونی داخلی و خارجی فعلیت ببخشند، دست روی دست گذاشتهاند و انگار نه انگار که مردم در خانهها تشنه فیلم دیدن هستند و ۲۰۰ فیلم اکراننشده سینمای مملکت هم پشت در بسته سالنها زمینگیر شدهاند!
این تهدید بزرگ در واقع برای سینمای ایران فرصت بزرگی هم بود و هنوز هم هست که بتواند بر بازار بسته و کوچک و انحصاری نمایش در سالنهای سینما غلبه پیدا کند،بهگونهای که با فراخوانی مخاطبان بالقوه دههامیلیونی داخل و خارج پا در مسیر تحولی تاریخی بگذارند و با تثبیت این بازار بزرگ منظومه سرمایهگذاری و تولید و توزیع و نمایش سینمای ملی را زیر و رو کنند. ولی متأسفانه همچنان هیولای کرونا در شهرها پرسهمیزند و مردم به چهاردیواری خانهها پناه میبرند و نهادهای دولتی و صنفی مسئول که باید با رونقبخشیدن به نمایش خانگی هم مردم را از ملال و افسردگی برهانند و هم با شکستن بنبست نمایش سینمای وطنی را از رکود و مضیقه و تنگنا نجات دهند، گویی در خواب و بیهوشی و کما بهسرمیبرند و با وجود تلاش مجمع فیلمسازان حتی از پس تشکیل شورایی ساده برای سروسامان دادن به نمایش آنلاین برنیامدند. نمیدانم شایدم همهچیز بر عکس است و در واقع این دشمنان قدیمی سینما و تولید فیلم در ایران هستند که به فرصت طلایی خود دست پیدا کردهاند و درصدد یکسرهکردن کار سینما در ایران هستند!
- و سؤال پایانی؛ بزرگترین سرمایه زندگیتان بعد از چنددهه فعالیت هنری چیست؟
همین که در این ۵۰ سال روی پای خودم ایستادهام و به سینمای ایران که دوستش دارم وفادار ماندهام بزرگترین سرمایه زندگی هنری من است.