این پرونده خبرآنلاین، پیشکشی ست به مناسبت روز یازدهم « ماه » خواندن «او».
نیکی و بدی، هر دو از انسان سر می زند و «احسان» و «عصیان» کار انسانهای نیک و بد است.
پرداختن به احسان و اجتناب از عصیان، وقتی ارزش دارد که به صورت یک ملکه و خصلت ذاتی و سجیّه اخلاقی درآید، نه مقطعی و نه لحظه ای. و این در صورتی است که ریشه در قلب انسان داشته باشد.
| مولوی:
نهال نیکی بنشان درخت گل را بفشان
بیا به نزد خویشان دغل مکن با ایشان
عشق به نیکی و نفرت از زشتی و گناه، در دل انسان باشد. باید انگیزه ها درونی و قلبی شود. احسان، باید «محبوب» انسان شود و فسق و عصیان، «منفور».
| فیض کاشانی:
ای خدا شرمندهام از کثرت احسان تو
شرم بر شرمم فزاید چون کنم عصیان تو
گر ببخشائی گناهان مرا از فضل خود
آب گردم از خجالت بر در غفران تو
علاقه و عشق به چیزی، انسان را نستوه می کند. اگر نیکی، محبوب ما شود، دیگر نیازی به تحریک و انگیزش خارجی نیست، احتیاجی به ایجاد انگیزه نیست. خود آن حبّ و علاقه، ما را به طرف احسان می کشد. طوری که اگر نیکی نکنیم، ناراحتیم. عشق به یک عمل نمی گذارد انسان از آن خسته شود. مهمّ آن است که به این «مرحله» برسیم. در این صورت، سرزدن «حسنات» از ما، مؤنه و زحمتی ندارد.
عمل صالح و احسان، ثمره ای است که از درخت «حبّ» می روید و «حبّ احسان» بذری است که تلاش دائمی در جهت «نیکوکاری» را می رویاند.
| حافظ:
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
«فسق» و حریم گناه
فسق، در لغت، بمعنای بیرون آمدن هسته از پوسته و قشر است.
وقتی هسته ای را بکارند، پس از مدّتی که پوسته ظاهری اش پاره و شکافته شود و جوانه بزند، این را «فسق» گویند.
امّا کاربرد فسق در مورد گناهان به این معنی است که مسلمان خداشناس، در حریمی از مقرّرات و «باید»ها و «نباید»ها به سر می برد و قوانینی بر زندگی و رفتار مؤمن حاکم است. این دستورها و قوانین، همچون پوسته ای او را محدود می کند، در حصاری محکم نگه داشته است. فرمان ها و نهی های الهی، یک حفاظ برای انسان است.
مرزهای حفاظتی و دایره های کنترل است.
آن کس که گناه می کند، پا را از این دایره بیرون گذاشته است.
معصیت، چه به صورت ترک فرمان، یا ارتکاب یک نهی، خروج از محدوده مجاز و ورود به قلمروِ «ورود ممنوع» است، نوعی دریدن پرده حفاظتی و ترک حریم و هتک قانون و قدم گذاشتن در منطقه خطر است.
این است که به گنهکاری که به حریم قانون تجاوز می کند و عصیان از او سر می زند، «فاسق» گفته می شود و به این تعدّی، «فِسق».
مطلوب آن است که گناه و عصیان و فسق، در نظر انسان «قبیح» و «مکروه» و «منفور» باشد و طبع سالم آدمی، آن را نپذیرد.
اگر به این مرحله رسیدیم که واقعاً نافرمانی و فسوق و معصیت را «زشت» دانستیم، بسیاری از مسائل حلّ است و نیازی به بسیاری از کنترل ها نیست. یک مأمور باطنی و نیروی قلبی، پیوسته ما را از ورود در «منطقه ممنوعه» گناه، باز می دارد و از طرف دیگر نیروی «احسان طلبی» و عشق به نیکی بطور مداوم، مشوّقی برای پرداختن به حسنات و صالحات است.
شرح دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان به قلم استاد جواد محدثی
/6262