مرد ۵۷ سالهای که یک شرکت بزرگ مهندسی دارد و پروژههای بزرگی را مدیریت میکند، در حالی که بیان میکرد، دختر ۲۶ ساله ام به سوی تباهی میرود، درباره ماجرای تلخ زندگیاش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: ۲۸ سال قبل با همسرم که پزشک عمومی بود، ازدواج کردم.
دو سال بعد نیز «ترانه» به دنیا آمد. با ورود او به زندگی عاشقانه ما شیرینی این عشق و صفا دوچندان شد اما من و همسرم همواره به دنبال کسب درآمد بیشتری بودیم تا دخترم نیاز مالی نداشته باشد و در رفاه و آسایش زندگی کند. او هر روز بیشتر قد میکشید وما اصلا متوجه نبودیم که او به سن نوجوانی و جوانی رسیده است و به مراقبت و محبت زیادی نیاز دارد.
فقط پول توجیبی بیشتری به او میدادیم تا نزد دوستانش خجالت نکشد. زمانی که دیپلم گرفت تلاش کرد در چند رشته مهندسی تحصیل کند اما همواره ناکام میماند و به ناچار ترک تحصیل میکرد. تا این که بالاخره در یکی از رشتههای طراحی و گرافیکی پذیرفته شد و فوق دیپلم گرفت اما در همین زمان و در حالی که از او در این دوران حساس زندگیاش غفلت کرده بودیم، با دوستان ناباب به معاشرت پرداخت به طوری که طولی نکشید به مصرف سیگار و مواد مخدر گل روی آورد.
باز هم متوجه تیره روزیهای دخترمان نشدیم و تنها سعی میکردیم تا از نظر مادی نیازی نداشته باشد ولی از حدود شش ماه قبل فهمیدم که با پسری معتاد آشنا شده است و مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه مصرف میکند. این در حالی است که فریب چرب زبانیهای آن پسر شیاد را خورده و تنها برای تهیه مواد مخدر مصرفیاش قصد دارد با او ازدواج کند.
آن جا بود که به خود آمدم و تصمیم گرفتم از آبروریزیهای بیشتر جلوگیری کنم اما دخترم به پیشنهاد آن پسر جوان موجب سرافکندگی و آبروریزی در محل سکونت مان شده است. او حتی به محل کارم میآید و با تهدید و سر و صدا جنجال به راه میاندازد. اگرچه میدانم من و همسرم در تربیت او و توجه به نیازهای عاطفیاش غفلت کردهایم اما چارهای نداشتم جز آن که دست به دامان قانون شوم تا با مجوز قضایی او را به مرکز ترک اعتیاد اجباری معرفی کنند، شاید به خود بیاید و از نابودی آیندهاش جلوگیری شود.
شایان ذکر است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد محمدباقر بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد) رسیدگی قانونی به این پرونده و انجام مشاورههای روان شناختی به کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی