به گزارش ایسنا، «فرانک جاردنر»، تحلیلگر امور امنیتی بی بی سی در یادداشتی به بررسی سه پرونده مذکور در سیاست خارجی و داخلی عربستان پرداخته است:
این روزها برای رهبری عربستان سعودی و به ویژه برای ولیعهد آن محمد بن سلمان که به اسم اختصاری امبیاس (MBS) در رسانههای غربی شهرت یافته، روزهای ناخوشایندی است.
در داخل کشورش او تا حدی محبوب است، اما در سطح بینالمللی نتوانسته نقاب سوءظن را در مورد ادعای نقشاش در قتل جمال خاشقجی، روزنامهنگار منتقد سعودی در سال ۲۰۱۸ از بین ببرد.
اکنون دولت جدید آمریکا به رهبری جو بایدن، در حال آماده شدن برای به دست گرفتن قدرت در کاخ سفید است و رئیس جمهوری منتخب این کشور، گفته که در مقایسه با سلف خود موضع سختگیرانهتری در مورد برخی مواضع عربستان سعودی اتخاذ خواهد کرد.
بنابراین چه موضوعاتی در معرض خطر است و چرا آنها برای صاحبان قدرت در واشنگتن و ریاض اهمیت دارند؟
این جنگ تقریبا برای همه افراد درگیر یک فاجعه بوده است اما بیشتر از همه برای مردم فقیر و گرسنه یمن.
در مارس ۲۰۱۵، محمد بن سلمان به عنوان وزیر دفاع سعودی، مخفیانه ائتلافی از کشورهای عربی تشکیل داد و سپس با قدرت هوایی گسترده وارد جنگی نابرابر علیه یمن شد و انتظار داشت حوثیها را ظرف چند ماه مجبور به تسلیم کند.
تقریباً شش سال بعد، با هزاران کشته و آواره و جنایات جنگی، ائتلاف تحت رهبری سعودی نتوانسته حوثیها را از صنعا و بسیاری از مناطق پرجمعیت غرب یمن خارج کند.
حوثیها، موشکها و هواپیماهای بدون سرنشین انفجاری را با دقت فزایندهای به عربستان سعودی میفرستند و تأسیسات نفتی تا جده را مورد اصابت قرار دادهاند.
این بنبست پرهزینهای است و بسیاری از طرحهای صلح برای خاتمه دادن به این جنگ یکی پس از دیگری فروپاشیده است.
جنگ یمن در حالی که باعث کشته شدن یمنیهای بسیاری شده، انتقادات فزایندهای در خارج از این کشور هم به دنبال داشته است.
سعودیها دوست دارند راه آبرومندانهای برای خروج از این جنگ پیدا کنند. اما آنها که به اصطلاح خودشان، مصصم به “جلوگیری از نفوذ ایران در مرزهای جنوبی خود” هستند، مصرانه میگویند که نمیتوانند بپذیرند که شبه نظامیان مسلح تحت حمایت ایران قدرت را در یمن در دست بگیرند.
با این حال، زمان برای عربستان در این جنگ به سرعت در حال از دست رفتن است.
باراک اوباما در سال ۲۰۱۶ که سال پایانی دوره ریاست جمهوریاش بود، برخی از حمایتهای ایالات متحده به عربستان را متوقف کرد. اما دونالد ترامپ این سیاست را معکوس کرد و تمام اطلاعات و کمکهای مورد درخواست ریاض را به او داد. اکنون دولت آقای بایدن دست کم در اظهارات انتخاباتی نشان داده که بعید است به این کمکها ادامه دهد.
فشار برای پایان دادن به این جنگ به هر ترتیبی که باشد در جریان است.
زنان زندانی
ماجرای این زنان یک فاجعه برای رهبری سعودی از لحاظ وجهه بینالمللی بوده است.
۱۳ زن فعال صلحطلب سعودی به جرم آن که خواستار حق رانندگی و پایان دادن به سیستم کاملا ناعادلانه مردسالاری شده بودند، حبس و در مواردی مورد آزار و اذیتهای هولناک قرار گرفتهاند.
بسیاری از آنها از جمله لجین الهذلول، مشهورترین زندانی در سال ۲۰۱۸، درست قبل از رفع ممنوعیت رانندگی زنان دستگیر شدند.
مقامات سعودی ادعا میکنند که جرم الهذلول جاسوسی و “گرفتن پول از قدرتهای خارجی” است، اما آنها نتوانستهاند هیچ مدرکی در این مورد ارائه دهند. و دوستانش میگویند او کاری جز شرکت در یک کنفرانس حقوق بشر در خارج از کشور و درخواست کار در سازمان ملل متحد انجام نداده است.
خانواده او گزارش دادند که وی هنگام بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفته، برق به او وصل و تهدید به تجاوز جنسی شده بود و آخرین باری که او را دیدند، به طور غیر قابل کنترلی میلرزیده.
درست مانند جنگ یمن، این حفرهای است که رهبری سعودی خود را در آن فرو برده و اکنون در جستجوی راهی آبرومندانه برای بیرون آمدن از آن است.
با نگهداشتن این زنان در بازداشت برای مدتی طولانی، بدون هیچ مدرکی که بتواند به دادگاه ارائه شود در کشوری با قوه قضائیه "مستقل"، بارزترین راه خروج “بخشش بزرگوارانه” است.
انتظار میرود این مسئله از سوی دولت بایدن مطرح شود.
از نظر ظاهری، این مسئله آماده است که پس از میانجیگری کامل و پشت صحنه کویت حل شود. اما ریشه این مشکل عمیقتر است.
در سال ۲۰۱۷، طی چند روز بعد از سفر دونالد ترامپ به ریاض، عربستان سعودی به امارات متحده عربی، بحرین و مصر پیوست تا تحریمهای فلج کنندهای را بر همسایه خود قطر تحمیل کند.
آنها گفتند دلیل این امر حمایت غیرقابل قبول قطر از گروههای اسلامگرا و "تروریسم" است.
امارات متحده عربی پرونده تروریستهای ادعایی را که در قطر زندگی میکردند، تهیه کرد، اما قطر حمایت از تروریسم را رد کرد و از پذیرفتن خواستههای این چهار کشور، که شامل کنترل شبکه تلویزیونی الجزیره قطر هم بود، خودداری کرد.
همانند مساله حوثیها در یمن، یک انتظار نابجا هم در مورد قطر وجود داشت؛ انتظار این که که قطر فرو بپاشد و سرانجام تسلیم شود.
معنای این امر در عمل این است که در سالهای اخیر شکاف عمیقی در خاورمیانه به وجود آمده است.
در یک طرف آن سه پادشاهی محافظهکار عرب سنی شورای همکاری شامل عربستان سعودی، امارات و بحرین – به همراه متحد خود، مصر قرار دارند.
در طرف دیگر قطر، ترکیه و جنبشهای مختلف اسلامگرای سیاسی هستند که هر دوی این کشورها از آنها حمایت میکنند مانند اخوان المسلمین و حماس در غزه.
تردیدی نیست که تحریم سه و نیم ساله قطر از نظر اقتصادی و سیاسی به دو طرف صدمه زده است. اما قطریها تسلیم نشدند، یکی به لطف ثروت عظیمشان (قطر یک میدان عظیم دریایی گاز دارد و بیش از ۴۰ میلیارد پوند -۵۳ میلیارد دلار- فقط در اقتصاد بریتانیا سرمایهگذاری کرده است) و همچنین به دلیل حمایت ترکیه و ایران از این کشور.
جارد کوشنر، داماد و فرستاده ترامپ برای خاتمه بخشیدن به این اختلاف به منطقه خلیج فارس سفر کرده بود و قطعا دولت بایدن هم خواستار حل آن است. به هر حال، قطر میزبان بزرگترین پایگاه برون مرزی پنتاگون در الودید است.
اما هر آنچه با میانجیگری، میان قطر و گروه چهارگانه توافق شود، باز هم باید به عمل دربیاید.
سالها طول میکشد تا قطر همسایگان خود را ببخشد و سالها طول میکشد تا آنها دوباره به قطر اعتماد کنند.
انتهای پیام