به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، کمیل خجسته کارشناس مسائل سیاسی در گفتوگویی در برنامه پاتوق انقلاب که از فضای مجازی پخش شد به سوال مجری این برنامه پاسخ گفت.
متن این گفت و گو به شرح ذیل است:
* بحثی که اکنون بسیار داغ است مسئله وحدت است، اساساً وحدت از جنس تاکتیک است و یا یک بحث مبنایی است؟
خجسته: وحدت اینگونه به نظر میرسد که در نگاه امام و رهبر معظم انقلاب نه یک امر تاکتیکی بلکه یک اصل است. وحدت آن روی دیگر سکه «نهضت ادامه دارد» است. در واقع ما اگر خودمان را نسل سوم، چهارم و پنجم انقلاب تلقی کنیم، این سه نسل مخاطبان اصلی بیانیه گام دوم انقلاب هستند که هماکنون تجربیات جدیدی را از انقلاب یدک میکشند.
این نسلها تجربیاتی را از نسلهای پیشین شنیدند و به آن توجه کردند به عبارت دیگر نسلهای جدید انقلاب اسلامی ایران میراثدار رفتارهای قبلی هستند. یعنی از سال 42 که نسل اول انقلاب شروع به حرکت میکند میبینیم که نسل اول دوران پرفشاری را تجربه کرد. اینها کنار هم قرار گرفتند و با اذن امام (ره) - در دنیایی که باید یا جزو بلوک غرب بودید یا شرق که در هر دو خدایی نبود- حرکت کردند و در جهان دوران جنگ سرد، در منطقه خاورمیانه و با توجه به مسئله نفت، نزدیکی به شوروی و مسئله اسرائیل، تحولی بزرگ در یکی از مهمترین سرزمینهای جغرافیایی بلوک غرب یعنی ایران به وجود آوردند.
نهضت امام و حرکت یاران او 15 سال طول میکشد یعنی از سال 1342 تا 1357. حاج مهدی عراقی در کتاب ناگفتههای خود میگوید بعد از کشتار سال 1342 خیلیها از امام جدا شدند. حتی خیلی از علما میگفتند امکان پیروزی نهضت وجود ندارد و از همان ابتدا پشت امام را خالی کردند. اما امام (ره) مقاومت کردند و تعدادی از روحانیون و مبارزین جوان، در کنار امام (ره) ماندند و نهضت را شکل دادند. نهضت از سال 51 و 52 با پدیدهای روبهرو شد که جوانان مذهبی و جان فدا گفتند، پوستین اسلام را از هر طرف روفتیم پاره شد. اسلام علم مبارزه نیست و تغییر ایدئولوژی دادند. تصور کنید همین امروز تعدادی از جوانان جانفدای پای کار بگویند آقا این مکتب دیگر به کار ما نمیآید. این خود به تنهایی تا چه حد در نهضت ایجاد شکست میکند و در دل مبارزین تردید ایجاد میکند؟ اما امام (ره) محکم ایستاد و حلقه دور امام روز به روز گستردهتر شدند تا انقلاب توانست از پوسته اول عبور کند و نظام طاغوت را از بین ببرد.
نظام طاغوت در سال 57 از بین رفت و 15 سال طول کشید که مردم گفتند گل، جواب گلوله است. اما انقلاب تمام نشد بلکه وارد فاز بعدی شد. در جهانی که یا باید غربی میبودی یا شرقی، یک مکتب و تفکر جدیدی ظهور و خود را عرضه کرد. بعد از این بحث جدیدی مطرح شد. این پیروزی حاصل شد و طاغوت از بین رفت و استقلال به دست آوردی؛ اما آیا تو میتوانی خود را به وجود بیاوری؟ شعار نخست انقلاب ذوب و از بین بردن ساختار قبل بود که توانست نظام اسلامی را به وجود بیاورد که قانون اساسی سند آن است. میراث دوم این بود که میگفتند نظام اسلامی نمیتواند خود را حفظ کند و انواع و اقسام الگوهای براندازی برای ایران شکل گرفت. تجزیهطلبی، ترور، کودتا، جنگ و بعد از آن دوران براندازیهای نرم، الگوی فروپاشی شوروی در دهه 70 و الگوی انقلاب رنگی در دهه 80 از برنامههای دشمن بود که نسل سوم و چهارم این دو الگو را به خوبی لمس کرده است و براین باور دارند که انقلاب توانست خود را حفظ کند. از اواخر دهه 80 ادبیات آمریکاییها از براندازی به تغییر رفتار تبدیل شد. آنها گفتند با ساختار شما کاری نداریم اما رفتارتان را عوض کنید که تعبیر نرمالیزاسیون (عادیسازی) و یا مهار ایران در این تاکتیک صدق میکند. رهبری هم در همان زمان فرمودند که اینها میگویند عیب ندارد یک روحانی بالای سر کار باشد اما صورت بدون سیرت.
ما میراثدار یک پیشرفتی هستیم و توانستیم طاغوت را از بین ببریم و با انقلاب دوم استعمار را کنار بگذرایم. سال 68 بعد از رحلت امام (ره) یک مجله آمریکایی نوشته بود برای اولینبار از داخل ایران برای ایران تصمیمگیری میشود و خود مردم تصمیم میگیرند. یعنی استقلال مردم حفظ میشود و خود مردم برای سرنوشت کشور تصمیم میگیرند، اما اکنون ما به مسئله جدیدی با عنوان اقتصاد رسیدیم نهضت ادامه دارد و انقلاب اسلامی چیزی نبود که 22 بهمن سال 57 تمام شده باشد بلکه کار اولش به سرانجام رسید و آن از بین بردن طاغوت بود.
اکنون از مرحله نظامسازی عبور کردیم. حیات انقلاب اسلامی منوط و ملزم به مسیر دوم است. انقلاب اکنون وارد فاز دیوانسالاری شده است و گام دوم نیز در واقع استمرار انقلاب در ساختن دولت اسلامی به معنای اعم آن است. پس جریان انقلابی مثل مسیری که امام (ره) طی کرد نیازمند وحدت آحاد مردم است تا انقلاب را هدایت کند. انقلاب اکنون به این نقطه رسیده است و کار سختی در پیش دارد تا محقق شود.
* این همان 5 مرحلهای است که رهبر انقلاب اشاره فرمودند؟
خجسته: بله، نظامسازی، دولتسازی، جامعهسازی جزو این 5 مرحله است و اکنون داریم دولتسازی را تجربه میکنیم. نسل سوم یعنی کسانی که دوم خرداد را دیدند، نسل چهارم یعنی کسانی که چالش 88 را تجربه کردند و نسل پنجم که دوران مبارزه و مذاکره با آمریکا را تجربه میکنند درگیر این موضوع هستند. موضوع گام دوم نیز همین است و خطابش نیز به این جریان است. پس ما به صورت کلی اگر وضعیتمان را نگاه کنیم درمیبایم که ما میراثدار این وضعیت هستیم که شناورهای خوبی به ما رسیده است. اما آیا انقلاب اسلامی پیشرفت کرده است؟
40 سال است که ما در مسیر پیشرفت هستیم. وقتی به صورت کلان به آن نگاه میکنیم میبینیم این سه مرحله را رد کردهایم اما هیچ سازمانی نیست که با چالش روبهرو نباشد. عبور از چالش باعث رشد و موفقیت و ورود به چالشی بعدی میشود. شرکتهای بزرگ اقتصادی نیز همین رویه را طی میکنند که اگر برچالش غلبه کنند حفظ میشوند به مرحله بعد میروند و اگر نتوانند از بین میروند. در فضای انقلاب اسلامی نیز رویه وجود دارد.
ما میراثدار نسل اول و دوم هستیم و باید نگاه کنیم که جریان انقلاب در مبارزه با طاغوت چگونه عمل میکرد؟ تلاش داشت همه را به جبهه خود سوق دهد. در جنگ تحمیلی نیز همه اقشار جامعه بودند چون ذات انقلاب جذاب است و وظیفه آن جذب حداکثری است. دشمن همواره است و جریان حق به صف متعدد خود نیاز دارد.
دوم این است که نبی، امام و ولی جامعه چگونه به این معارضه نگاه میکنند. وظیفه نبی درونی است یعنی اینکه حکومت تشکیل دهد؛ کاری که امام (ره) کرد. هدف میانی همه ائمه تشکیل حکومت بوده است و برای این مهم اینگونه نبود که امام بنشیند تا اتفاق رقم بخورد. حکومت آن کارخانه انسانسازی است که آحاد جامعه را به سمت حق هدایت میکند. گرویدن فوج فوج مردم به سمت اسلام پس از تشکیل حکومت است و اینجا است که پیامبر موفق میشوند مردم را اینگونه به سمت اسلام بیاورند. پیامبر پس از تشکیل حکومت یک صف نخست تشکیل دادند که امیرالمؤمنین (ع)، حضرت خدیجه (س)، حضرت زهرا (س) در این صف بودند و با این صف، پیامبر به سمت دعوت عمومی و تشکیل حکومت رفتند. پس پیامبر برای شکلگیری جامعه و هدف خود نیاز به ایجاد یک صف داشت؛ صف به هم فشرده و منسجمی که مسیر و رسالت پیامبر را پیش ببرند و پس از آن یدخلون فی دین الله افواجا شکل میگیرد.
رهبر معظم انقلاب در موضوع حزب جمهوری میگویند ما در زمان مبارزه با هم جلسه و بحث داشتیم و از جایی به بعد دیدیم اینگونه نمیشود مبارزین همدیگر را خنثی میکنند و هر کدام یک سمت میروند بنابراین شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید مطهری دور هم جمع شدیم و به این نتیجه رسیدیم که تشکیلات منسجمی داشته باشیم. وقتی مسئله را با شهید بهشتی مطرح کردیم ایشان از این استقبال کردند و گفتند من حاضرم اما یک شرط دارد و آن اینکه کسانی را انتخاب کنید که این خصوصیت در آنها وجود داشته باشد که حاضر باشند سلیقهها، هوسها و منیتهای خود را قربانی جمع کنند که آن جمع ناگزیر، هدفگراتر و آرمانگراتر باشد. به عبارتی فرد جمعگرا باشد و این شرط آمدن افراد به حزب جمهوری اسلامی بود این اتفاق در دهه 50 است و هنوز انقلاب شکل نگرفته بود به عبارتی انقلابیون هم در دوران مبارزه به این نتیجه رسیده بودند.
انقلابیون تشکیلات را محرمانه ایجاد و اساسنامه و مرامنامه خود را ایجاد میکنند و طرحشان این بوده که 10 نفر در آستانه محرم خود را به عنوان رهبر جریان معرفی کنند و تلقی این بوده که ساواک این 10 نفر را میگیرد و حزب پیش مردم شناخته شدهتر میشود و تشکیلات حزب به صورت محرمانه شکل میگیرد و مردم با توجه به اتفاقی که افتاده است حاضر میشوند افراد قویتر را با خود بیاورند. به عبارتی صف اول قرار بود به مردم و انقلابیون پای کار امام برسد.
اینجا همه کارها را انجام میدهند که امام اطلاعیه میدهد که به بعد از محرم موکول میشود. اثر دهه محرم این شد که فجر شکفتن قیامهای مردم تبریز و ... شد و انقلاب پیروز شد. شهید بهشتی میگوید؛ امام (ره) در جریان بودند که ما میخواهیم اینکار را صورت دهیم امام از زمانی که 12 بهمن وارد ایران شدند 2 بار پیگیری کردند که چرا اعلام نمیکنید. شهید بهشتی میگوید؛ وقتی ما دیدیم امام پیگیر موضوع هستند 29 بهمن حزب جمهوری اسلامی اعلام موجودیت میکند و 7 روز بعد از پیروزی انقلاب، بچههای انقلاب پای کار امام تشکیلات را اعلام و فراخوان میدهند که همه مردم پای کار تشکیلات بیایند.
حزب جمهوری است و این انسجام با مردم است و صف اول به مردم رسیده و میبینید که 12 فروردین آن اتفاق بزرگ رقم میخورد و 98 درصد در پای صندوقهای رأی به جمهوری اسلامی رأی آری میدهند. حتی حزب جمهوری در خبرگان قانون اساسی نیز اثرگذار بود؛ چراکه در خبرگان قانون اساسی دعوا بر سر آن بود که ولایت فقیه باشد یا نباشد و اسلام به عنوان مذهب رسمی بیاید یا نیاید. مسائلی که اکنون وقتی به آن نگاه میکنیم بسیار عادی شده است اما زمانی عدهای برای بودن و نبودن بر سر آن جنگیدند.
حتی حزب جمهوری توانست یک مجلس قوی انقلابی تشکیل دهد اما در ماجرای 58 تا 59 که حزب جمهوری نمیتواند کاندیدایی را به مردم معرفی کند، بنیصدر رئیسجمهور میشود چرا که فضای حاکم در حزب جمهوری به هم خورد و با آمدن بنیصدر چه خونی به دل امام شد، چه شهدایی رفتند و خرمشهرهایی از دست رفت. پس از آن با کنار رفتن بنیصدر که فضا عوض میشود و مردم پای تابوت شهید بهشتی متوجه تغییر شرایط میشوند. بنابراین به هم خوردن تشکیلات حزب جمهوری سبب شد هزینههای زیادی پرداخت شود. بنابراین مسیری وجود دارد که امام با جامعه باید با هم پیش بروند و امام و ولی جامعه نمیتواند به تنهایی این مسیر را بپیماید بلکه نیاز به تشکیلات دارد و تشکیلات نیز یک تشکیلات بسته نخواهد بود بلکه یک تشکیلات باز است چون قاعده ولایت اتصال به مردم است و این ولی است که باید به مردم برسد و تشکیلات منسجم باید وحدت را ایجاد کند و افراد را به هم برساند.در سال 60 معتقدم بدون یک تشکیلات سیاسی و سازماندهی منسجم درست و عملی امکان نداشت که انقلاب تداوم پیدا کند. در حالی که هدف ما این است که انقلاب تداوم پیدا کند تا به تشکیل یک نظام اسلامی کامل و 100درصد برسیم.
ما شکلی که به آن معتقد هستیم این است که اگر حزب را به معنای واقعی درست و کامل داشته باشیم باید مطمئن بود که انقلاب روند خود را تا پایان بیوقفه و بیانحراف خواهد رفت و حزب چنین هنری دارد. حزب مثل کانالکشی در ساختمان یا مزرعه است و ظرفیت حزب این است که نیروهای بالقوه و خفته را بالفعل و بیدار میکند و برای این است که نیروهای کند را شتابنده و از توقف و انحطاط جلوگیری و همه افراد جامعه را مشمول حرکت انقلابی و ایدئولوژی اسلام قرار میدهد. حزب اینجا به معنی غربی مطرح نیست بلکه به معنای کانالکشی بین مردم و امام است. آنگاه وقتی این حاکم باشد جایگاه وحدت نیز مشخص است. اساس جامعه ولایی این است که آحاد جامعه متصل به ولی باشند که ولی کار را پیش ببرد. حضرت علی(ع) زمانی که زمامدار بودند میفرمودند اگر پشت قدم های من حرکت کنید به بهشت روانه میشوید و این در صورتی است که پیام امیرالمؤمنین به مردم برسد.
جنگ احزابی که امروز کشور و جامعه ما با آن دست و پنجه نرم میکند قابل قیاس با جنگ احزاب زمان پیامبر نیست. جمعیت مدینه 10 هزار نفر بود و تعداد افرادی که به مدینه لشکرکشی کردند نیز 10 هزار نفر بود. امروز ما یک جامعه 80 میلیونی داریم اما زیر رگبار صدها میلیون جنگ رسانهای، نظامی، حرکات نیابتی و اقتصادی هستیم. جامعه مدینه از احزاب عبور کرد و به فتح مکه و خیبر رسید. در آن زمان وقتی جنگ احزاب رخ داد مردم چشمشان از حدقه بیرون زد و از ترس جانشان به گلویشان رسید چون جامعه پیامبر زیر فشار بود و آن در حالی بود که این جامعه، پیامبر و رحمت الهی و نبوی را دیده بود. اما باز هم عدهای زیر فشار به خداوند گمان بد کردند و گفتند پیامبر و خدایش به ما وعده دروغ میدهد. اوایل انقلاب در مورد بحث مرحوم بازرگان میبینیم که حضرت امام فردی مثل او را به عنوان نخستوزیر میپذیرد و بعد از مدتی خود این ماجرا به یک انفصالی میرسد و همچنین شخصیتهایی در جریان انقلاب به نوعی قرار میگیرند و بعد از مدتی کنار میروند.
* در مورد بنیصدر هم در یک برهه معیار وحدت و عدم وحدت و یا معیار قرارگیری جریانها و اشخاص در درون جریان انقلاب مطرح بوده است. اینها چه مفهومی را میرساند؟
این به معنای این نیست که آقای بنیصدر جزو جریان انقلاب بود اصل انقلاب و آرمان نخست امام استقلال بود و امام برای مردم صندوق رأی را فراهم کرد و مردم هم بنیصدر را انتخاب کردند چرا که جریان انقلابی نتوانست به مردم بگوید که موضوع چیز دیگری است.
* به نظر شما کسانی که توسط شورای نگهبان تأیید میشوند درون جریان انقلاب تعریف میشوند یا خیر؟
به نظر من شورای نگهبان کف ویژگیها را تعیین میکند اما ملاک انقلابی بودن جزو ملاکهای تأیید نیست و شروط دیگری وجود دارد که میتواند ویژگیها و اصول دیگری داشته باشد. اکنون در مسیر سیاست خارجی دو نگاه وجود دارد و رهبر معظم انقلاب نیز در سال 92 یا 93 گفتند که دو نگاه به حکمرانی است: نخست نگاه درون و دوم نگاه به غرب. برخیها در نگاه نخست جریان انقلابی را جریان تندرو میدانند اما رهبر معظم انقلاب در دیدار دی ماه 94 خود میفرماید همدیگر را تندرو خطاب نکنید. تندرو از نگاه دشمن در زمان حیات امام (ره)، ایشان بود و اکنون هم بنده هستم. بنابراین رهبری تأکید میکند که ادبیات دشمن را تکرار نکنید.
امروز دو نگاه برای حل مسائل زندگی مردم وجود دارد. جریان انقلابی معتقد است برای حل مشکلات کشور ما دچار مشکل مدیریتی هستیم و مشکل مدیریتی نیز به خاطر معطل کردن و وابسته کردن کشور به بیرون و وقت تلف کردن با نگاه به غرب بوده و ما با توان داخلی و استراتژی اقتصادی بدون نفت میتوانیم مشکل خود را حل کنیم. این موضوع آنقدر روشن است که رهبر معظم انقلاب در سند گام دوم انقلاب تأکید دارند که اگر بر اقتصاد مدیریت انقلابی حاکم شود ،آنقدر زودبازه خواهد بود که به سرعت مردم در همان سالهای نخست طعم شیرین آن را خواهند چشید. ایران هماکنون با 15 کشور همسایه است و به علاوه بازار داخلی خود یک بازار 680 میلیونی دسترسی دارد اما نگاه حاکم بر دولت، اعتقادی به این مسائل ندارد.
* رهبر معظم انقلاب دوگانهای در مورد خودی و غیرخودی مطرح فرمودند. این موضوع با مسأله وحدت چه نسبتی دارد؟
ما در اصول عدول نمیکنیم. اصول انقلاب امام و رهبری است و ما حاضر نیستیم سازش کنیم. سال 88 میگفتند عدهای از مردم و نخبگان ناراضی هستند بنابراین شما کوتاه بیایید. در حالی که رهبری دفاع از رأی مردم را جزو اصول انقلاب میدانستند و بر این نکته تأکید داشتند که از اصول نمیتوان عدول کرد.
* این اصول در جایی به طور دقیق عنوان شده است یا خیر؟
بله، شما را به کتاب «مواضع ما» حزب جمهوری ارجاع میدهم. اما اگر بخواهم رفرنس بهتری ارائه دهم باید بگویم بخش عمدهای از فرمایشات رهبر معظم انقلاب در 14 خرداد به همین اصول برمیگردد. رهبر انقلاب در 14 خرداد مکتب و اصول امام را بیان کردند و تأکید فرمودند ما در اصول عدول نمیکنیم ولی در فروع از خودمان میگذریم.
* در بحث وحدت در مسائل انتخاباتی چالش خاصی پیدا شده است. مثلا درباره بعضی نامزدها گفته میشود مثلا قبلا فلان موضع را داشته و الان موضعاش را تغییر داده است. قضاوت ما نسبت به این مسائل چگونه باشد؟
این دو موضوع است زمانی موضوع، اصولی است و طرف ما تغییر موضع داده و از دایره خارج شده است اما زمانی نیز افراد در مورد موضوعات مختلف حرف میزنند که اصلا اصول نیست. بعضی از امور نیز بیخودی اصول میشود.
* به عنوان مثال بعضی از نخبگان حوزه سیاسی شاید در دورهای که برجام امضا شد حتی تبریک گفتند و بعد از چند سال مواضع خود را تغییر دادند که با مواضع قبلی خود همخوانی نداشت.
اولا که خود آن افراد باید مواضع خود را بگویند؛ دوم اینکه برجام نباید عامل دو قطبی باشد چون اشتباهی به عنوان یک خط مایز قرار میگیرد. رهبری هم تذکر داده بودند که نباید این مسأله سبب ایجاد دوقطبی شود. سوم اینکه ما دوگونه برجام داشتیم یک برجام با امضای رهبری است که جلوی خلل و فرج و رخنهها را گرفت و دیگری هم برجامی بود که آورده شد. من دقیقا نمیدانم که آقایانی که تبریک گفتند کدام برجام مدنظرشان بوده است.
* بنابراین وقتی با یکی وارد مسأله وحدت میشویم باید چه چیز پرسیده و مدنظر قرار گیرد؟ مسائل سیاست خارجی چقدر ضریب میخورند.
اینها همه ضریب میخورند. برجام عامل مایزی است اما مبارزه با آمریکا حتما یک مایز و شاخص برجسته و مهم در حوزه سیاست خارجی است. اکنون که با هم صحبت میکنیم نگاه به درون و نگاه درست مدیریتی یکی از شاخصها است. ما برای جنگ تأکید داشتیم که فرمانده جنگ باید فلان ویژگی را داشته باشد و در یک جنگ تحمیلی باید مردم را نجات دهد. امروز فرمانده جنگ اقتصادی ما باید دارای ویژگیهای خاصی باشد تا مردم را نجات بدهد. قطعا بخشی از نارضایتیها به نگاه و قضاوت به انقلاب ضربه زده است ما میدانیم این زخم به مگسها کمک میکند که افکار عمومی را به سمت دیگری سوق دهد.
بنابراین ما یک مسأله انقلاب داریم و این مسأله یک ضرورت دارد. در گام دوم انقلاب بر ضرورت اصلاح دیوانسالاری، جوان کردن دولت و کارآمد کردن آن تأکید شده است. به عبارتی دولت باید جوان انقلابی و حزباللهی باشد و رهبر معظم انقلاب تأکید کردند منظورشان از دولت جوان سن نیست بلکه ویژگیهای دیگری مدنظرشان است. دولت جوان انقلابی یعنی اینکه آن دولت اهل دروغ گفتن نباشد. البته رهبر انقلاب 8 ویژگی را برای رئیسجمهور آینده مطرح کردند که آن 8 ویژگی باید مدنظر باشد. در سال 88 و 89 رهبر معظم انقلاب بحث جذب حداکثری را مطرح کردند اما جریان انقلابی نتوانست جذب حداکثری را صورت دهد و بیشتر با عناوین دیگری فاصلهگذاری کردیم. منظور من این نیست که نباید اجازه دهیم فضا روشن شود. امروز ما شاهد این هستیم که برخیها به رهبری نامههای محرمانه و نیمهمحرمانه مینویسند و آن حرفهایی را میزنند که در تصمیمات خصوصی به صورت علنی گفتهاند. این هیچ وقت به معنای جذب نیست چون برخلاف اصول است.
اگر این اتصال برقرار شد باز به درون جبهه میآید و فتنه ایجاد میکند مثل فردی که در فضای خلوت گفته است که تقلب نشده است اما به صورت علنی اعلام نمیکند تا بقیه این گمانهها را اصلاح کنند. بنابراین برخی اصول اجازه نمیدهد این جذب اتفاق بیفتد. اما در عین حال نباید برای خود شاخصهای دیگری بگذاریم.
* به نظر شما معنی وحدت این است که ما با یک نامزد وارد انتخابات شویم؟
نه این تاکتیک است. البته ما برای انتخابات نیازمند چند عنصر هستیم که نخستین عنصر صدای واحد است یعنی گزینه واحد و سپس گزینه معتبر. ما وحدت میکنیم تا بین آحاد ملت با ولی ارتباط مستحکم و نیرومند شکل بگیرد. نخست جریان صف اول ( گام دوم ) با هم متحد و پیوند داخلیشان با هم مستحکمتر شود و دوم قطع وابستگی به دشمن ایجاد شده و سوم بین آحاد مردم با ولی ارتباطی عمیق شکل بگیرد. اگر این اتفاق بیفتد جامعه ولایی بروز و ظهور میکند و شما دیدید که شهادت سردار بزرگ اسلام حاجقاسم سلیمانی و آن تشییع بزرگ چه وحدتی در کشور به وجود آورد. امروز ما در مورد 40 میلیون رأیدهنده در فضایی صحبت میکنیم که اختلال رسانهای و فضای پر از پارازیت رسانهای وجود دارد و شرایط برای رساندن حرف ما به مردم بسیار سخت است. اما اگر وحدت وجود داشته باشد شدنی است. اگر ما در بسیج دانشجویی و محل کار با هم اختلاف نظر داشته باشیم نمیتوانیم با بقیه شروع به صحبت کنیم.
* شما نگاه امام و رهبری درباره نسبت وحدت با انتخابات را چگونه میبینید؟
رهبری در سال 97 در دیدار دانشجویی فرمودند انقلاب مراحلی دارد و آنچه در سال 57 رخ داد مرحله نخست انقلاب بود یعنی انفجار در برابر نظام غلط و طاغوت و ایجاد یک نظام جدید برمبنای آرمانها و ارزشهای نو با لفظ و تعابیر نو. در مرحله دوم باید ارزشهای نظام محقق میشد و برای تحقق بخشیدن به این ارزشها و آرمانها نیازمند دستگاه مدیریتی که همان دولت انقلابی است بودیم. بنابراین مرحله بعد از نظام انقلابی ایجاد دولت انقلابی است. دولتی که ارکان آن به انقلاب از بن دندان باور کرده باشد و اینجا است که رهبر معظم انقلاب میفرایند که دولت جوان انقلابی را برای این لازم داریم. در این مرحله اصلاً درباره شکست یا پیروزی حرف زده نمیشود بلکه درباره ادامه نهضت سخن میگوییم. «نهضت ادامه دارد» زمانی است که دولت انقلابی روی کار بیاید وگرنه میراثی که به ما رسیده و خون شهدایی که پشتوانه آن است از ما گرفته میشود و به گروه دیگری داده خواهد شد و در تاریخ نیز این امر همواره وجود داشته است.
اکنون که وارد مرحله دوم انقلاب شدهایم میبینیم که رهبر معظم انقلاب در سال 96 تأکید دارند مردم را به سمت صندوقهای رأی هدایت کنیم و سال 98 رهبر انقلاب میفرماید: این قصههایی که از آن نام میبرید با آمدن دولت جوان انقلابی مرتفع میشود. سال 99 نیز رهبر معظم انقلاب دوباره بر آمدن دولت جوان انقلابی برای حل مشکلات تأکید دارند.
به عبارتی سال 92 آرمان، واقعیت و نتیجه، سال 96 هدایت به سمت صندوق رأی مطلوب و سال 98 و سال 99 دولت جوان انقلابی از تأکیدات رهبر معظم انقلاب است. جریان انقلابی باید در انتخابات 1400 پیروز شود چراکه امروز شاهد گرفتاری مردم و همچنین حضور آنان در صفهای مرغ هستیم و میبینیم که کشور را به دلیل مذاکره با آمریکا معطل نگاه داشتهاند. بنابراین موضوع و دغدغه انقلاب است و برای انقلاب باید اتحاد ایجاد کنیم. طرف مقابل نیز بیکاری ننشسته و مشغول فعالیت است تا ذهن مردم را به سمت دیگری جهت دهد.
عدهای تلاش میکنند تا مردم پای صندوقهای رأی نیایند. در حالیکه حضور مردم در پای صندوقهای رأی جزو آرمان نخست امام (ره) بود و ایشان همواره تأکید داشتند که باید خود مردم انتخاب کنند. به عبارتی اگر مردم پای صندوق رأی نیایند آرمان امام محقق نشده است. بنابراین نخستین رسالت ما گرم کردن فضا است تا مردم پای صندوق رأی بیایند و رسالت دوم این است که مردم را به سمت صندوقی که میخواهند هدایت کنیم که این عین رسالت گام دوم و فرمایشات مصرح رهبر معظم انقلاب است. رسالت بزرگی بر دوش ما است و انتخابات 1400 دروازه آینده برای سه نسل آتی خواهد بود.
* به نظر میرسد وحدت محور میخواهد و جدای از این اصول، نیازمند عنصر، گروه و هسته سخت است. به نظر شما چه کسی میتواند وحدت را رهبری و ماجرا را جلو ببرد؟ الان بروز و ظهور چند گروه که هر کدام مدعی وحدت هستند ایجاد نگرانی کرده است. بنابراین همه میپرسند چه مسیری را دنبال کنیم؟
هم سابقه معلوم بوده و هم وضعیت مشخص است و افرادی که این کارها را پیگیری میکنند نیز شناختهشده هستند. وقتی در حزب جمهوری حلقهای از آدمهای مورد اعتماد رهبر دور هم جمع شدهاند یعنی آقایان خامنهای، شهید بهشتی و ... ؛ انسان باید به چه چیز دیگری رجوع میکرد. سال 60 هم این اتفاقات افتاد. وقتی آقای فارسی به عنوان نامزد حزب جمهوری کنار رفتند جریانهای انقلابی دیگری هم بودند که به سمت بنیصدر رفتند هرچند از مسیر رفته بازگشتند اما تا مدتها در دفتر رئیس جمهور فعالیت میکردند.
وقتی به مسئله نگاه میکنیم یک کلونی وجود دارد که دارای دو ویژگی است: نخست کسانی که در واقع میگویند شما نزد ما بیایید و یک عده نیز میگویند ما چند نفر هستیم و به هر شکل و نحوی به ما ملحق شوید. تجربه انتخابات نشان داده لحظه آخر امکان پیوستن دیگر افراد به وحدت وجود داشته و مرکزیت شکل گرفته که جریان را نمایندگی کرده است. خط قرمزهایی اکنون مشاهده میشود که بسیاری از این خط قرمزها بیخود و سلیقگی است. ما شاهد بودیم در انتخابات مجلس یازدهم این نوع خط قرمزها کنار گذاشته شد و وحدت شکل گرفت و سبب شد جریان انقلاب انتخاباتی که چهار سال پیش 30 بر صفر باخته بود اینبار 30 بر صفر بر حریف ناکارآمد، ناامید و ضعیفشده خود فائق بیاید.
* البته برخی میگویند طرف مقابل هم وارد صحنه انتخابات نشد.
خیر، چنین چیزی نیست. طرف مقابل وارد صحنه شد، لیست داشت و سرلیستش سالها در مجلس حضور داشته است. شما قوت خود را به ضعف تبدیل نکنید. جریان انقلاب محکم و خوب وارد شد و اشتباهات گذشته را با جبران کرده و پیروز شد.
* سال 92 علت باخت را چه میدانید؟
سال 92 اتفاقاتی رقم خود که سبب شد جریان انقلاب بازی برنده را واگذار کند. به عبارتی خرگوشها از لاکپشتها باختند چون فکر میکردند برنده هستند. در سال 92 در لحظه آخر وحدت به هم خورد و ائتلاف سهگانه از هم پاشید و از آن سو یکی دیگر از بزرگواران میخواستند مسیر مستقل دیگری را طی کند و اختلافات سبب شد که به رقیب فضا داده شود و آنها نیز حرفها را وارونه روایت کردند. به عبارتی مقاومت به تحریم و ایستادگی به ریاضت تبدیل شد و مردم از ترس رأی دادند. کمااینکه سال 96 نیز همین مدل تکرار شد و مردم از ترس دیوارکشی در پیادهروها رأی منفی دادند که البته چهار سال بر روی ذهن مردم کار شده بود. سال 96 شعارهای جبهه انقلاب با وجود وحدت شعارهایی نبود که فضای تندروی را بشکند بلکه تهمت تندروی جریان مقابل را تقویت کرد. سال 96 جریان انقلاب 16 میلیون رأی آورد اما در نهایت باخت چرا که برای برنده شدن بیش از 20 میلیون رأی لازم است یعنی علاوه بر وحدت گزینه واحد و در نهایت پاسخ معتبر باید داده شود.
* اکنون پرسش این است که در سال 92 وقتی جو آرام هم بود باز هم آرای جبهه انقلاب از طرف مقابل کمتر است. بنابراین این سؤال مطرح میشود که وحدت به چه دردی میخورد؟
در ادبیات و رفتارشناسی انتخابات ما با رأی توده طرف هستیم. و با دونرأی طرف نیستم. اگر یکی منحنی زنگولهای را در نظر بگیریم دو گروه وجود دارد که این دو گروه لوکوموتیوهای این زنگوله هستند و جامعه به این زنگوله نگاه کرده و قضاوت میکند. ما در انتخابات گذشته دیدیم که در سال 92 نظرسنجیهای معتبری که قضاوت درستی نیز داشتند حکایت از مردد بودن مردم داشتند و بعد از مناظره سوم، جامعه مردد، اختلافات جریان انقلاب را مشاهده کرد و از آن سو جریان مقابل اتحاد ایجاد کرد. مردم میپرسیدند در جبهه انقلاب اگر تا این اندازه اختلاف وجود دارد اگر به قدرت برسند چه میشود. بنابراین مردم دیدند که در جریان مقابل وحدت در سطح رئوس یعنی آقایان هاشمی، خاتمی، سیدحسن خمینی و ناطق نوری ایجاد شده و حتی عارف کنار رفت تا لوکوموتیو اصلاحطلبان و اعتدالیون با هم متحد شوند.
بنابراین توده نیز با آنها همراه شد. اینجا در این زنگوله جابهجایی اتفاق افتاد و اصولگرایان البته در دور اول انتخابات سال 92 با 350 هزار رأی به رقیب خود باختند. سال 84 نیز همین اتفاق افتاد یعنی آقای هاشمی برنده شد و اختلافات در جبهه انقلاب به گونهای بود که آقای احمدینژاد فقط 600 هزار رأی بیشتر از کروبی داشت و احتمال داشت کروبی با هاشمی به دور دوم انتخابات برود. در سال 84 دور اول انتخابات تکثر داشتیم و باختیم اما بعد از آن وحدت ایجاد شد و بردیم که البته هوش و رفتار سیاسی آقای احمدینژاد نیز بسیار مؤثر بود. بنابراین باید این را لحاظ کنیم که ما با توده مردم روبهرو هستیم نه دون رأی.
* در پایان اگر نکتهای دارید بفرمایید.
ممنون از وقتی که گذاشتید. باید بگویم که ما انتخابات 1400 را تحقق عینی گام دوم انقلاب میبینیم چراکه شرط تحقق گام دوم انقلاب ایجاد دولت جوان انقلابی است و جوانان خودشان باید جایشان را به جوانان مدیر، مؤمن و کارگزار بدهند و این اکنون اولویت انقلاب اسلامی است تا به مرحله جدیدی برسد. امیدواریم میراث خوبی برای نسلهای بعدی انقلاب به جای بگذاریم.
انتهای پیام/