به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس محمد باقر خرمشاد امروز در نشست تخصصی دیپلماسی اقتصادی با عنوان همکاری 25 ساله ایران و چین در رویکرد راهبردی بیان داشت: این موضوع را در پاسخ به این سوال پاسخ می دهم که چرا و چگونه ایران و چین به نقطه ای رسیدند که در آن نقطه، اقدام به امضا یک چنین برنامه ای همکاری که برنامه مشارکت راهبردی 25 ساله با یکدیگر امضا کردند.
دبیر شورای راهبردی روابط خارجی بیان داشت: برای پاسخ به این سوال من در چهار سطح تحلیل ارائه خواهم کرد تا بتوانم چرایی و چگونگی این نقطه را پیدا کنم لذا سطح اول سطح تحلیل بین المللی، سطح دوم سطح تحلیل منطقه ای ، سطح سوم سطح تحلیل دو جانبه ای و روابط دو جانبه ایران و چین و سطح چهارم سطح تحلیلی داخلی هر یک از این کشورها است یعنی در چه شرایط داخلی آنها قبول کرده اند و مجاب شدند که به نقطه امضای این مشارکت راهبردی رسیده اند.
خرمشاد افزود: در سطح بین المللی ، یکی از واقعیات جهان امروز که در آن اجماع وجود دارد این است که ما شاهد جهانی در حال تغییر و آن هم تغییری پرشتاب و پر محتوا هستیم، پس یکی از این تغییرها که محسوس است و در مورد آن بسیار سخن گفته می شود و نسبتا مورد اجماع است این است که کانون قدرت در جهان در حال حرکت از غرب به شرق است و مرکز ثقل قدرت در جهان در حال انتقال از غرب به شرق است.
وی اضافه کرد: اگر این درست باشد که درست است یعنی تغییرات شتابان در جهان و تغییر کانون ثقل قدرت از غرب به شرکت باعث افزایش تحرکات غرب و شرق شده است و غرب نوعی افول را تجربه می کند و تحرکش برای ماندن در سریر قدرت جهانی و در کرسی قدرت که سال هاست در آن بوده شدت میگیرد و تلاش میکند که بماند و آنچه را که دارد حفظ کند و شرق نیز تحرکاتش زیاد شده زیرا شرق در حال ظهور هم قصد صعود به سریر قدرت دارد.
* ائتلافهای کهن جهان در حال به هم خوردن است
خرمشاد بیان داشت: از نتایج تلاش های دو طرف این است ما در عرصه روابط بین الملل شاهد تغییرات زیادی در ائتلاف ها و جبهه بندی ها هستیم یعنی ما شاهد هستیم که ائتلاف های قدیم و کهن در حال بهم خوردن است و ائتلاف های جدید و نوینی در حال شکل گیری است.
دبیر شورای راهبردی روابط خارجی بیان داشت: از جمله این ائتلاف ها ی جدیدی که در حال شکل گیری است می توان به ائتلاف های آسیایی، ائتلاف قدرت های نوظهور، ائتلاف قدرت های منطقه ای و ائتلاف های منطقه ای اشاره کرد و در همه این موارد ما شاهد رد پای ایران و چین هستیم و به لحاظ بین المللی ایران و چین به هم می رسند، ایران به مثابه یک قدرت منطقه ای و چین مثابه یک قدرت نوظهور جهانی در جهان در حال تغییر و در جهان در حال تغییر قدرت غرب به شرق دو قدرت جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین به عنوان دو قدرت آسیایی و دو قدرت نوظهور به هم می رسند.
وی افزود: بنابراین از این سطح تحلیل برمی آید که این دو قدرت به این نقطه برسند که با یک همکاری جامع، شکل گیری و تولد ائتلاف جدیدی را را داشته اند و این موضوع در سطح بین المللی رخ داده است.
* دلایل کوچ آمریکا از خاورمیانه به اطراف چین
خرمشاد گفت: اما در سطح منطقه ای که مراد منطقه خودمان است باید ببینیم چه اتفاقی می افتد، در منطقه ما شاهد خروج ایالات متحده آمریکا از منطقه یا حداقل در حالت رقیق تر کم رنگ شدن و یا کم شدن حضور آمریکا هستیم و آمریکا هم با این کم کردن حضور در منطقه اعلام کرد که در حال رفتن به منطقه اطراف چین است و آمریکا و به عبارتی کوچ قدرت از غرب آسیا به سمت شرق آسیا است.
وی افزود: آمریکا مهمترین رقیب خود را چین تعریف کرده لذا برای اینکه بتواند تمام حواس خود را متوجه چین کند، حضور خود را در منطقه ما کمرنگ می کند و این موضوع را اوباما اعلام کرد و بایدن هم بصورت جدی تر با این اشاره کرده و ما می بینیم که مخالفت هایی از سوی اسرائیلی ها با این موضوع وجود دارد.
دبیر شورای راهبردی روابط خارجی گفت: این کوچ دلایل مختلفی دارد و یکی از دلایل این است که یک زمانی منطقه ما مهم بود زیرا ایالات متحده آمریکا بخشی از انرژی مورد نیاز خود را برای رشد اقتصادی از این منطقه تامین می کرد و در نتیجه باید در این منطقه می ماند و امنیت منطقه را برای خود و هم پیمانان تامین می کرد اما کنون استفاده از تکنولوژِی جدید تولید نفت شیل باعث شده که آمریکا به اولین تولید کننده نفت تبدیل شده و از حضور در منطقه بی نیاز شده و هزینه فایده حضور برای وی به صرفه نیست.
وی افزود: دلیل دیگری که آمریکا می خواهد از منطقه برود این است که توان خود را در چند منطقه تجزیه نکند و از آنجا که در تحلیل های خود به این نتیجه رسیده اند که مهمترین رقیبشان چین است لذا حضورش را از همه جهان کمرنگ می کند و همه را در اطراف چین و کشورهای اطراف چین متمرکز می کند و اکنون هم ردپای آمریکا در دریای اطراف چین می بینیم.
* فرصتهای کوچ آمریکا از غرب به شرق آسیا برای ایران
خرمشاد اظهار داشت: کوچ امریکا از غرب به شرق آسیا تبعاتی دارد از جمله اینکه فضا در منطقه ما برای دو دسته از بازیگران جهان باز می شود که یکی از آنها قدرت های بزرگ دیگر است و قدرت های بزرگ دیگر می تواند اروپایی ها و یا چینی ها باشند لذا با خالی شدن منطقه از حضور آمریکایی ها فضای برای حضور چینی ها باز می شود و از جمله قدرت های دیگری که فضا برای آنها باز می شود جمهوری اسلامی ایران است و به عنوان یک قدرت منطقه ای با نفوذ فضا برای ایران فراهم می شود تا جای خالی امریکا را پر کند؛ کما اینکه یک عده از منتقدین آمریکا این موضوع را به صورت آشکار اعلام می کنند.
وی گفت: آنها به آمریکا می گویند شما منطقه را خوب نمی شناختید و طالبان را زدید و جالی خالی طالبان را در منطقه و افغانستان جمهوری اسلامی پر کرد و حتی با برداشتن صدام توسط آمریکا جای خالی آن را جمهوری اسلامی ایران پر کرد و اکنون هم اگر از منطقه خارج شوید عملا منطقه را به جمهوری اسلامی ایران تحویل می دهید.
دبیر شورای راهبردی روابط خارجی اظهار داشت: در این منطقه چین به تامین انرژی پایدار و امنیت سرمایه گذاری نیاز دارد و برای سرمایه گذاری مطمئن در نتیجه امنیت منطقه نیز برای وی مهم است اما ایران در این منطقه به یک مشتری ثابت، پایدار و مطمئن برای انرژی خودش و ضمنا به سرمایه گذاری خارجی با ثبات و با دوام نیاز دارد و در مورد اول چینی ها نشان داده اند در شرایط تحریم که هیچکس حاضر به خرید نفت از ایران نبود چینی ها از ما نفت خرید حتی اگر این میزان خرید کم بود.
* ایران و چین به همکاری یکدیگر نیاز دارند
وی افزود: از این سطح تحلیل بر می آید که این دو قدرت در آسیا به این نقطه برسند که با یک برنامه همکاری جامع شکل گیری و تحول اتئلاف جدیدی را در چهارچوب وظایف بین المللی ساماندهی کنند.
خرمشاد تصریح کرد: اما در سطح منطقه ای، مراد منطقه خودمان است که در این منطقه چه اتفاقی می افتد در منطقه ما شاهد خروج ایالات متحده آمریکا از منطقه و یا حداقل کمرنگ شدن حضور آن هستیم و با کم شدن حضور آمریکا خودش اعلام کرده که به منطقه و در واقع کوچ قدرت از غرب آسیا به شرق آسیا است و لذا برای اینکه بتواند تمام هم و غم را به چین معطوف کند از منطقه ما حضور خود را کم می کند.
وی افزود: لذا دو کشور برای تامین منافع یکدیگر در منطقه به یکدیگر نیاز دارند بنابراین چینی ها در این منطقه به امنیت برای سرمایه گذاری و تامین انرژی نیاز دارند و این مهم بدون ایران برای آنها فراهم نمی شد. با این ملاحظه چین و ایران به یکدیگر می رسند به نام سطح تحلیل منطقه ای یعنی ایران و چین به دلیل اینکه برای تامین انرژی برای چین از یک سو و تامین مشتری پایداری انرژی برای ایران از سوی دیگر برای تامین سرمایه خارجی ایران از یک سو و تامین ثبات امنیت سرمایه گذاری برای چین به یکدیگر نیاز دارند و لذا به نام منافع مشترک لازم می شود که با هم همکاری مشترک داشته باشند و اهمیت آن آن قدر زیاد است که می توان عنوان راهبردی برای آن تعیین کرد.
خرمشاد بیان داشت: در نتیجه به نام تحلیل منطق منطقه ای در جهت تامین منافع مشترک دو طرف در منطقه ایجاب می کند که ایران و چین به سمت امضا یک سند همکاری مشترک بروند تا نیازهای یکدیگر را تامین کنند.
* ایران و چین هر دو در سند امنیت ملی آمریکا به عنوان دشمن آمریکا ثبت شدهاند
وی در ادامه به سطح تحلیل دو جانبه اشاره کرد و گفت: در سطح تحلیل دو جانبه که در کنار هم قرار دادن چند گزاره ما را به نتیجه مشابه می رساند که در انتهای سطح تحلیل منطقه ای و بین المللی به آن رسیدیم و آن گزاره این است که در درجه اول ایران و چین دو کشور استعمار گزیده هستند خصوصا توسط آمریکا و انگلستان و این دو کشور دمار از روزگار ایران و چین درآورده اند.
دبیر شورای راهبردی روابط خارجی بیان داشت: هر دو کشور در سندهای امنیت ملی آمریکا به عنوان دشمن آمریکا تعریف شده اند و براساس سند منتشر شده اخیر توسط بایدن چین و ایران به عنوان دشمن آمریکا تعریف شده اند.
وی بیان داشت: هر دو کشور تحت تحریم های آمریکا هستند البته تحریم های آمریکا علیه ایران زودتر آغاز شده به طوری که به فشار حداکثری رسیده اند اما تحریم ها علیه چین دیرتر آغاز شده اما سرعت و شتاب زیادی دارد و هم چنین هر دو کشور تحت فشار روانی و جنگ روانی آمریکا هستند و دائما در پرونده های مانند حقوق بشر و سلاح های کشتار جمعی و ... چین و ایران شانه به شانه هم تحت فشار روانی غرب قرار دارند.
خرمشاد اظهار داشت: اما علیرغم همه این ها، هر دو کشور چین و ایران طی دهه های اخیر قدرتمند شده اند و چین اکنون به یک قدرت جهانی تبدیل شده است و ایران نیز به یک قدرت منطقه ای تبدیل شده است.
* ایران یک همپیمان مطمئن برای چین در برابر حمله غرب خواهد بود
وی افزود: لذا با این شرایط مشترک که دو کشور داشته اند طبیعی است که دو کشور به نام خرد، عقل، راهبرد و سیاست به هم نزدیک شوند و با هم کار کنند، برای اینکه بتوانند از توان یکدیگر برای بالا بردن تاب آوری خودشان استفاده کنند و در این مسیر هم افزایی داشته باشند تا قدرت های آنها در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی و منطقه ای برای حمله غرب و آمریکا مقاومت کنند.
دبیر شورای راهبردی روابط خارجی اظهار داشت: در این شرایط در روابط دو جانبه برای ایران، چین یک کشور با سرمایه به شمار می رود و هم یک بازار مصرف بزرگ یک میلیارد و چهارصد میلیونی نفر است و خصوصا با طبقه متوسط مصرف کننده 300 میلیونی مواجه است.
وی افزود: رشد اقتصادی چین در سال های اخیر باعث شکل گیری طبقه متوسط بزرگ شده است و این طبقه بالقوه و بالفعل مستعد مصرف است و لذا کل جمعیت اروپا را فقط طبقه متوسط چین تشکیل می دهد.
دبیر شورای راهبردی روابط خارجی اظهار داشت: اما برای چین ایران یک تامین کننده انرژی پایدار بخصوص از طریق لوله های زمینی است است زیرا تحریم نفت ایران توسط آمریکا نشان داد که وقتی زور آمریکا پشت ماجراست بسیاری از کشورها نفت ایران را نخریدند و ایران را به سمت صفر شدن فروش نفت بردند لذا درچنین شرایطی که چین به شدت به نفت نیاز دارد اگر آمریکا اجازه فروش نفت کشورهای منطقه به چین را ندهد که آنها هم تبعیت می کنند لذا باید جایگزینی برای تامین نفت خود داشته باشد و آن ایران است.
وی افزود: همچنین ایران برای چین یک هم پیمان مطمئن در ائتلاف مقابله احتمالی با غرب خواهد بود زیرا تا چند سال قبل راهبرد غرب در تعامل آمریکا عبارت بود از راهبرد برد - برد در قالب همکاری رقابت و در نتیجه این آمریکا قبول کرده بود هم با چین همکاری می کند و هم رقیب است اما این مساله نهایتا برد - برد بود.
* تغییر اساسی راهبرد آمریکا در برابر چین
خرمشاد تصریح کرد: اما از چند سال قبل و خصوصا در دوره ترامپ راهبرد آمریکا و چین تغییر کرد و اعلام شد سواری بس. که این سواری بس به معنای آن است که چینی ها در قالب برد - برد عملا روی دوش آمریکا سوار شده ان دو در حال رشد هستند و در حال طی مسیری هستند که در سال 2025 به اقتصاد اول جهان تبدیل خواهد شد. لذا ترامپ گفت که بفرمایید پایین و سواری بس و به عبارتی بازی را بهم زد.
وی افزود: تا آن زمان چینی ها در تمام مسائل بین المللی به دلیل اینکه برد - برد به هم نخورد از کنار مهمترین پدیده های بین المللی می گذشتند تا با آمریکا چالش نداشته باشند و بتوانند به کار خود ادامه دهند و چراغ خاموش تپه اقتصاد جهان را فتح کنند و لذا در آن شرایط حتی وزیر خارجه چین حاضر نبود که در مصاحبه همکاری های راهبردی با ایران و چین را مطرح کنند و از واژه های راهبرد و این قبیل استفاده نمی کردند ولی از زمانی که آمریکا این مسیر را پیش گرفت بازی از همکاری - رقابت به همکاری - خصومت تبدیل شد و برد - برد تبدیل به باخت - باخت شد و به این معنا که دو طرف ضرر می کنند ولی آمریکای ها در آخر این جمع بندی را دارند که ضرر چینی ها بیشتر است .
وی افزود: لذا در این شرایط خصومت با آمریکا چین به هم پیمانی نیاز دارد که آن هم پیمان در وسط معرکه آن را زمین نگذارد پس دوباره به روابط دوجانبه ایران برای چین به یک هم پیمان در ائتلاف مقابله با آمریکا تبدیل می شود.
خرمشاد اظهار داشت: بنابراین به نام روابط دو جانبه چین و ایران به نقطه ای می رسند که یکی را از دیگری گریز نیست.
* ایران و چین چرا برنامه همکاری راهبردی تعریف کردند؟
وی در ادامه به سطح روابط داخلی اشاره کرد و گفت: برای توضیح این قسمت سوالی مطرح می کنم که در چه شرایط داخلی ایران و چین حاضر به امضا چنین قرارد داد راهبردی با یکدیگر است در شرایط داخلی ایران، در شرایطی این برنامه را با چین امضا می کند که هیچگاه در طول تاریخ چند ساله خود به این اندازه قدرتمند نبوده است.
دبیر شورای راهبردی روابط خارجی اظهار داشت: ایران یک قدرت منطقه ای خود بنیاد است و این قدرتمند شدن را وام دار هیچ قدرتی نیست و این قدرت اتکایی به هیچ قدرت خارجی ندارد و اساسا چین هم ایران را به عنوان یک قدرت منطقه ای شناخته است و حتی برخی کشورهای منطقه می گویند ایران استعمار جدیدی را در منطقه تعریف کرده است.
وی گفت: مفروض دشمن این بود که با فشار حداکثری ایران از بین می رود اما ایران اکنون از لحاظ اقتصادی نیز قدرتمند است. ضمن اینکه در ایران در شرایطی این راهبرد را با چین امضا می کند که راهبرد سیاست خارجی کاملا تهاجمی است و یک راهبرد انفعالی نیست. در کل دوره قاجار راهبرد موازانه مثبت بوده است یعنی به قدرت های بزرگ توازن برقرار می شود با دادن امتیاز مساوی. اما در دوره پهلوی ها هم پیمانی با غرب دارای در حالت عام دو اتفاق بود که یکی سیاست نیروی سوم بود که رضا شاه و محمدرضا شاه به دنبال آن بود و رضا شاه می خواست برای ایجاد بالانس بین نفوذ روس ها و انگلیس ها، آلمان را به منطقه بیاورد و بعد هم تلاش کرد آمریکایی ها را بیاورد و بعد در دوره مرحوم مصدق سیاست به سمت موازنه منفی پیش رفت و برخلاف اینها سیاست جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر راهبرد نه شرقی و نه غربی بود و این راهبرد مبتنی بر استقلال بود و مبتنی بر وابستگی نبود.
وی افزود: لذا این سیاست انتقاداتی دارد که عده ای در داخل و خارج که این نه شرقی و نه غربی منجر به خطر افتادن منافع ملی شده و .... در نتیجه برآیند این صحبت ها این است که سیاست خارجی نه شرقی و نه غربی از یک موضع قدرت و تهاجمی برخورد کرده است و آن قدر هم تهاجمی است که وقتی شورروی ها حمله کردند وافغانستان را گرفتند در شرایطی که صدام به ایران حمله کرده به ایران پیام دادند که ما به شما کمک می کنیم که در آن زمان امام (ره) فرمودند نه، شما حق ندارید که سرزمین یک ملت مسلمان را اشغال کنید و لذا در آن زمان امام از سیاست نه شرقی و نه غربی عدول نکرد.
خرمشاد اظها رداشت: سیاست نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی ایران برخاسته از انقلاب اسلامی است و انقلاب اسلامی در فضایی از جهان شکل گرفت که در آن نظم دو قطبی در جهان حاکم بود و جهان دو قطبی به دو قطب شرق و غرب ایدئوژیک تقسیم شده بود.
* سیاست نه شرقی نه غربی بعد از فروپاشی شوروی به سیاست جهان چند قطبی تغییر کرد
وی گفت: اما در آغاز سال دهه 1990 یکی از قطب های جهان یعنی اتحادیه جماهیر شوروی فرو پاشید و حالا چه بر سر شعار نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی ایران آمد، با توجه به اینکه کاربرد نه شرقی و نه غربی در جهانی که دو قطب شرقی و غربی وجود داشت و حالا که یکی فرو پاشیده بود بعد از فروپاشی در واقع مختصات جدید سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران شروع به شکل گیری کرد و اولین مختصاتی که برای نقطه جدید نوشته شد این بود که جمهوری اسلامی ایران مخالفت کرد با تک قطبی شدن جهان با محور غرب و به عبارتی دیگر بر نه غربی بودن بقا یافت و بر آن تاکید کرد.
وی افزود: شرق نبود ولی غرب بود خصوصا غربی که به رهبری آمریکا می خواست جهان را تک قطبی کند و لذا جمهوری اسلامی ایران با آن مخالفت کرد و در گام دوم برای جمهوری اسلامی ایران روشن بود که جهان نباید تک قطبی باشد و سپردن زمان امور به دست آمریکا به معنی سپردن شیشه عمر بشریت به دست زنگی مست است و بعد هم بعید است که جهان دوباره به زودی دو قطبی شود بنابراین منافع خود را در یک جهان چند قطبی تشخیص می داد که در نتیجه مبلغ و حامی جهان به سمت جهان چند قطبی چند تمدنی شد و در این جهان چند قطبی چند تمدنی داعیه رهبری تمدن اسلامی را داشت.
خرمشاد اظهار داشت: لذا جمهوری اسلامی تلاش کرد برای اینکه زیر فشار غرب تاب بیاورد تلاش کرد فشار تمدن غربی را با همکاری با سایر بازیگران مستقل بالانس کند و این کار را با نزدیک شدن به هند و چین انجام داد و تلاش کرد به اتحادیه اقتصادی اوراسیا بپیوند و تلاش کرد تا از ظرفیت های قدرت های کوچک و بزرگ برای ادامه راه استفاده کند.
وی بیان داشت: اتفاق دیگری که در راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران رخ می دهد با سپری شدن مراحل قبلی شکل گیری تدریجی سیاست و راهبرد نگاه به شرق است البته بدیهی است که در اینجا شرق ، شرق ایدئولوژیک نیست و در اینجا مراد از شرق، شرق آسیاست.
دبیر شورای راهبردی روابط خارجی بیان داشت: امضا سند 25 ساله با چین انتهای این روند شکل گیری راهبرد جدید در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در فضای جهان پسا دو قطبی است و در اینجاست که با امضا این برنامه همکاری یک گام عملی در راستای نگاه به شرق و یک گام عملی در تحقق یک برنامه چند تمدنی و یک گام عملی برای نقد کردن ظرفیت قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی ایران برداشته می شود.
انتهای پیام/