ایران نوشت: وقوع این جنایت از سوی زن جوانی به پلیس اعلام شد. وقتی تیم جنایی به محل حادثه رفت با جسد زن جوانی مواجه شدند که با ضربههای چاقو به قتل رسیده بود. مریم که موضوع را به پلیس خبر داده بود خود را خواهر شوهر مقتول معرفی کرد و در تشریح ماجرا به مأموران گفت: برای دیدن برادرم و همسرش به خانه آنها رفتم اما هرچه زنگ خانهشان را زدم و با آنها تماس گرفتم پاسخم را ندادند و همین موضوع باعث شد تا نگرانشان شوم. تقریباً نیم ساعتی پشت در ماندم تا اینکه برادرم در را باز کرد و با حالتی آشفته گفت که زنش مهرانگیز را کشته است. در ابتدا حرفهایش را باور نکردم اما وقتی وارد خانه شدم داخل حمام با جسد غرق در خون مهرانگیز مواجه شدم و با پلیس تماس گرفتم. بدین ترتیب بلافاصله متهم بهنام مهران بازداشت شد.
وی در همان ابتدا اتهام قتل را پذیرفت و گفت: من به تازگی با مهرانگیز ازدواج کرده بودم. او همسر سومم بود سر موضوعی با هم جروبحث کردیم. وقتی وارد حمام شد دنبالش رفتم تا با او صحبت کنم اما به من فحاشی کرد و از فرط عصبانیت او را با چاقو زدم.
پس از اعترافات صریح متهم کیفرخواست علیه او به اتهام قتل عمدی صادر و پرونده به شعبه 113 وقت فرستاده شد.
در آن جلسه مهران با پذیرش اتهامش مدعی شد قصدی برای قتل نداشته و عمدی در کارش نبوده است وی درباره علت درگیری اش با مهرانگیز گفت: من از همسر دومم یک دختر 5 ساله داشتم. آن روز به دیدن دخترم رفته بودم که مهرانگیز پس از آنکه متوجه شد از کوره در رفت و به من فحاشی کرد. او میگفت من حق ندارم دخترم را ببینم و من در جوابش میگفتم که او دخترم است و نمیتوانم او را کنار بگذارم. اما مهرانگیز عصبانی شد و به من و دخترم فحاشی کرد که خیلی عصبانی شدم و با کارد آشپزخانه به سراغش رفتم و چند ضربه به او زدم. من قصدم کشتنش نبود و فقط میخواستم زخمیاش کنم.
قضات از متهم پرسیدند: آیا میدانستی که همسرت باردار بود؟ متهم پاسخ داد: مهرانگیز درباره بارداری اش حرفی به من نزده بود و نمیدانستم.
با پایان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند و رأی صادره در دیوان عالی کشور نیز مهر تأیید خورد. اما با گذشت 11 سال از این ماجرا خانواده مقتول برای اجرای حکم حاضر نمیشدند تا اینکه مهران موفق شد از خانواده همسرش رضایت بگیرد و صبح دیروز به لحاظ جنبه عمومی جرم دوباره محاکمه شد.
متهم در این جلسه گفت: من قبل از ازدواج با مهرانگیز دوبار ازدواج کرده بودم اما هردو ازدواجم ناموفق بود. بعد از مدتی عاشق مهرانگیز شدم و با او ازدواج کردم. اوایل زندگیمان خیلی خوب بود و داشتم طعم خوشبختی را میچشیدم که یک جروبحث منجر به قتل او شد.
او درباره اینکه چطور موفق به جلب رضایت از اولیای دم شده، گفت: پدر و مادر مهرانگیز اصرار داشتند که من قصاص شوم. اما تلاشهای پدر و مادرم نتیجه داد و آنها پذیرفتند با گرفتن مبلغی رضایت بدهند. زمان حادثه من 35 سالم بود و حالا 46 سالهام و به میانسالی رسیدم. 11 سال است که دخترم را ندیده ام و در این مدت به لحاظ روحی خیلی آسیب دیدم و درخواست دارم با توجه به مدت زمانی که در زندان بودم و خسارتی که بر خانوادهام تحمیل شد، قضات در مجازاتم تخفیف قائل شوند.پس از اظهارات متهم قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.