به گزارش ایرنا، سارا دخترکی که تا چشم به دنیا گشود دنیا تمام همتش را جمع کرد تا روی ناخوشش را به او نشان دهد.
معصومه کریم قاسمی مادر سارا موردوئی می گوید، از یک سالگی با دیدن برخی ناتوانی ها در رفتار سارا نگران سلامتش شدیم و او را به پزشک های زیادی نشان دادیم.
وی می گوید: سارا یک سال داشت، اما هنوز نمی توانست روی پای خود بایستد حتی نمی توانست خود را نگه دارد، پزشکان آزمایشات مختلفی روی سارا انجام دادند اما به نتیجه ای نرسیدند.
سارا به ۱۷ ماهگی رسید اما هنوز در انجام برخی کارها ناتوان بود برای همین او را شیراز نزد یک پزشک فوق تخصص مغز و اعصاب بردیم، پزشک سارا ما را برای گرفتن نوار عصب از سارا به منطقه ای دیگر از شیراز فرستاد بعد از انجام این نوار متوجه شدم سارا به اس ام ای ۲ مبتلا است تا رسیدن به مطب پزشک شروع به جستجو در گوگل کردم هر چه بیشتر می خواندم، ترس بیشتری بر من غالب می شد.
سرانجام به مطب پزشک سارا رسیدیم، او بعد از دیدن جواب آزمایشات و نوار عصب، وجود این بیماری را در بدن دخترم تایید کرد.
حالا من می دانستم اس ام ای علاوه بر اینکه مانع راه رفتن دخترکم می شود، کم کم توانایی نشستن، بلع و نفس کشیدن را هم از فرزندم می گیرد.
دنیا برایم به آخر رسیده بود، سارا خوش زبان و شیرین بود، دیدن چشم های معصوم سارا دلم را به درد می آورد، نمی دانستم خدا چه برایمان مقدر کرده است چرا کودکی زیبا و بی گناه باید گرفتار بیماری باشد که درمانش را باید در دست بیگانه آنهم با هزینه هنگفت جست.
مثل هر پدر و مادر دیگری بعد از اطلاع از بیماری فرزندمان درصدد یافتن دارویی برای رفع این مشکل بودیم برای همین از دکتر راه درمانش را پرسیدم هر چند جواب دکتر چون آب سردی بود که بر هستیم ریختند.
دکتر سارا می گفت، داروی این بیماری در ایران وجود ندارد لذا باید آن را از سایر کشورها تهیه کرد با خودم گفتم همه زندگیمان را می دهیم تا سارا خوب شود.
اما انگار دنیا سر سازش با ما نداشت، قیمت آمپولی که می توانست سارا را نجات دهد ۵۰ میلیارد تومان بود، با شنیدن این جمله زندگیم در لحظه منجمد شد من این رقم را حتی در خواب هم ندیده بودم حتی اگر تمام هستیمان را روی هم می گذاشتیم این مقدار نمی شد اما سارا زمان زیادی نداشت دکتر معتقد بود این آمپول باید زیر ۲ سالگی به او تزریق شود وگرنه سارا بعد از مدتی توانایی ها و بعد از آن جانش را از دست می دهد.
راهی نداشتم باید می نشستیم و درد و رنج و مرگ تدریجی فرزندمان را تماشا می کردیم، به فکرم رسید دردم را به همه بگویم شاید برخی دردم را بفهمند و به کمکم بیایند برای همین یک پویش برای نجات سارا راه انداختیم و تا الان ۶۰۰ میلیون تومان برای خرید آمپول سارا جمع شده اما تا ۵۰ میلیارد تومان هنوز فاصله زیادی داریم در حالی که سارا زمان زیادی ندارد.
دکتر از ما خواست سارا را تا خرید دارو، کاردرمانی کنیم؛ ما هم این کار را شروع کردیم اما طبق گفته پزشک این فقط اندکی به سارا به صورت مقطعی برای حرکت کمک می کند.
اکنون ناتوانی سارا را هر روز بیش از روز پیش می بینم، او اکنون در نشستن نیز دچار مشکل است حالا ما بعد از لطف خدا به لطف و کرم مردم امیدواریم.
وی که خود پرستار و همسرش نظامی است حالا دست نیازشان را ملتمسانه به سمت خیراندیشان و خیرخواهانی دراز کرده اند تا جان دخترکشان را نجات دهد.
سارا فقط دو ماه برای تزریق آمپول و تضمین سلامت و بقایش زمان دارد و امیدش را بعد از خدا به لطف و کرم شما با واریز زندگی به شماره حساب ۶۲۷۳۸۱۱۱۶۶۳۰۷۴۵۱ بسته است.