پسر جوان که متهم به دوبار تجاوز است در دادگاه اتهام خود را انکار کرد.
به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا، اواسط بهمن ماه سال 99 دختر جوان با مراجعه به کلانتری 156 افسریه شکایت خود را از پسر مورد علاقه اش به اتهام دو بار تجاوز ثبت کرد.
بعد از انجام تحقیقات اولیه قضایی، روز گذشته جلسه رسیدگی به شکایت این دختر 17 ساله به نام مهسا در شعبه دوازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد.
در ابتدای جلسه رسیدگی دختر 17 ساله در جایگاه قرار گرفت و در طرح مجدد شکایت خود گفت: «حدود دو سالی می شد که با رامین دوست شده بودم. به او علاقه زیادی پیدا کرده بودم و در جمع دوستان او به من خوش می گذشت. تا اینکه یک شب به بزم شبانه یکی از دوستانش دعوت شدم.
یکی از دوستان خودم هم حضور داشت. آن شب رامین به من دلستر تعارف کرد اما بعد از خوردن آن حالم خیلی بد شد. سرگیجه و حالت تهوع پیدا کرده بودم و به شدت گیج و منگ شده بودم. در همان حال رامین من را داخل اتاق خواب کشید و من را مورد تجاوز جنسی قرار داد. آن شب رامین هم حالت طبیعی نداشت.
تند تند سیگار می کشید و مایعی شبیه نوشابه از یک شیشه می خورد. بعد از آن شب من خیلی افسرده شدم. رامین با من خیلی حرف می زد و می گفت قصد ازدواج با من را دارد. افسردگی باعث شد توسط رامین به مواد مخدر روی بیاورم و معتاد شدم. اما این تنها باری که او به من تجاوز کرد. یک بار دیگر یکی از دوستان صمیمی اش با من تماس گرفت و گفت می خواهد با من در مورد رامین حرف بزند. من کنجکاو شدم و برای صحبت با او سر قرار رفتم. دوست رامین گفت هوا سرد است و بیا داخل خانه حرف بزنیم و من قبول کردم. اما در خانه به من گفت رامین می خواست تو را امتحان کند و ببیند با من به خانه می آیی یا نه! من از آنجا بیرون آمدم و رامین با موتور سر کوچه ایستاده بود. به من گفت سوار شوم تا من را به خانه مان برساند ولی یکدفعه وارد پارکینگ خانه شان شد و این بار با تهدید چاقو من را سوار یک خودرو که در پارکینگ پارک بود کرده و باز هم به من تجاوز کرد.»
شاکی در پاسخ به سوال قاضی تولیت که پرسید:«چرا بعد از شش ماه از وقوع حادثه اقدام به شکایت کردی؟»
گفت:«چون اول می ترسیدم موضوع را به کسی بگویم.»
بعد از اینکه قضات اظهارات شاکی را شنیدند، متهم در جایگاه دفاع قرار گرفت و گفت: «اتهامم را قبول ندارم.»
در ادامه دفاعیات خود گفت:«حدود دو سال قبل با مهسا دوست شدم. اولین بار او را در خیابان دیدم و به او گفتم می شود شماره شما را داشته باشم؟ بعد شماره تلفن رد و بدل کردیم و دوستی ما آغاز شد. از دو هفته بعد از شروع دوستی مان برای اولین بار با هم به خلوت رفتیم. کم کم به هم علاقه مند شدیم و وابستگی بین ما پیش آمد. در هفته پنج شش روز با هم می گذراندیم. مهسا به مواد مخدر اعتیاد داشت و یک شب که با دو نفر از دوستانمان بیرون از خانه بودیم، مهسا قرص مخدر سنگین مصرف کرده بود.
حالش بد شد و چندین بار بالا آورد. حال او به حدی بد بود که جمعیت اطراف ما جمع شده بودند اما دوستانمان رفتند. وقتی حال مهسا بهتر شد به دوستانمان زنگ زد و گفت چرا شما ما را تنها گذاشتید و آنها گفتند اگر حالت خوب نیست به خانه ما بیا.
مهسا هم قبول کرد و رفتیم. آن شب نه دلستری در کار بود و نه من چیزی به او تعارف کردم. حالش به خاطر مواد مخدر بد بود و قبل از آن هم خیلی شب ها موقع مصرف مواد از من می خواست با هم به پارک جنگلی برویم. هر بار با هم رابطه پنهانی داشتیم با رضایت و اصرار خود مهسا بود.»
متهم در پاسخ به این سوال قاضی که:«چرا با مهسا ازدواج نکردی؟»
گفت:« من قصد ازدواج با او را داشتم اما او بارها به من خیانت کرده بود. بار آخر وقتی فهمیدم که با دوست صمیمی خودم دوست شده است از ازدواج صرف نظر کردم و رابطه ام را با مهسا خاتمه دادم. او هم از من شکایت کرد.»
قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم ختم جلسه را اعلام کرده و برای صدور رای وارد شور شدند.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.