احسان متینفر در برنامهای با عنوان «گفتوگو پیرامون روانشناسی زرد» که بهصورت پخش زنده در اینستاگرام برگزار شد، اظهار کرد: این لایو با هدف تعریف روانشناسی زرد و بیان ویژگیهای آن است تا آنچه که در ذهن ما به عنوان روانشناسی علمی و غیرعلمی است با مخاطب یکسان شود و مشخص کنیم که این مفهوم دقیقا دررابطه با چه چیزی صحبت میکند.
مسئول آموزش پلی کلینیک تخصصی خدمات روانشناسی و مشاوره دانشگاه فردوسی با بیان اینکه مفهومی در روانشناسی وجود دارد که بیان میکند انسان فقط تا حد خاصی میتواند از قوای ذهنیاش استفاده کند و روی یکسری از پدیدهها کنترل داشته باشد، گفت: مثلا زمانی که برای کنکور مطالعه میکنید روزها و زمانهایی میرسد که انگار هرچه میخوانیم هیچ چیزی در ذهنمان نمیرود؛ به عبارتی گویی ما تا حد خاصی میتوانیم از توانایی شناختیمان استفاده کنیم و زمانی که مدام چیزهای جدیدی یاد میگیریم و حل مسئله میکنیم و در اصطلاح عامیانه فسفر میسوزانیم و اراده به خرج میدهیم، یک زمانهایی خسته میشویم و دیگر اراده به خرج نمیدهیم.
وی افزود: این فرآیند را در افرادی که رژیم میگیرند، ملاحظه میکنیم؛ مثلا فرد برای زمان طولانی رژیم میگیرد، کنترل و مراقبت زیادی میکند و سعی دارد روی رژیم خود پایبند باشد و اراده بسیاری به خرج میدهد، اما بعد از مدتی همان افراد از رژیم فاصله میگیرند و اتفاقا به سمت پرخوری میروند.
متینفر با بیان اینکه ما انسانها وقتی قرار باشد به فعالیت و کارهای سخت بپردازیم، خیلی زود خسته میشویم. گفت: به طور مثال وقتی کنکور میدهیم ممکن است تا مدتی از کتاب خواندن و مطالعه کردن دوری کنیم؛ زیرا فشردگی خیلی زیاد بوده و دیگر تمایلی نداریم که دوباره درگیر آن فرآیند شویم. مغز ما از پدیدههای سخت و پیچیده فراری است. چرا ما از ریاضی بدمان می آید؟ چون باید برای یادگیری آن ریاضت بکشیم.
وی افزود: مغز ما از چیزهای پیچیده خوشش نمیآید بلکه مطالب و اطلاعاتی را میپسندد که ساده باشد. ما همواره به دنبال چیزهایی هستیم که ساده و راحت باشند و بتوانند خیلی سریع جواب سوالهای ما را بدهند. به همین دلیل است که روانشناسان آکادمیک خیلی حرفهایشان فراگیر نمیشود؛ زیرا روانشناسی علمی پیچیده حرف میزند و مخاطب نمیپسندد چون دنبال پاسخ ساده است. روانشناسی زرد نوعی از روانشناسی است که به سوالات انسانها درمورد عملکرد روانی پاسخهای ساده و دم دستی میدهد که در حد زیادی کلیشهای است و اصلا به این نمیپردازد که تو یک آدم خاص و جدا هستی و باید راه حل خاص خودت را داشته باشی.
متینفربا اشاره به اینکه روانشناسی زرد بسیاری از اطلاعات خود را از روانشناسی علمی میگیرد و بعد تبدیل به گزارشهای شبهعلمی میکند، گفت: در دنیای نوروسایکولوژی روانشناسان زرد مفاهیم علمی را میگیرند و به مفاهیم سادهاندیشانه تبدیل میکنند که به ظاهر گزارش منطقی میآید، اما در باطن هیچ ارزش علمی ندارد. روانشناسی زرد پاسخ سریع و دم و دستی و راه حل کلیشهای به همه افراد میدهد و از خلال آن خیلی سریع نسخه میدهد و ما ادمهایی هستیم که بسیار نسخه را دوست داریم. درحالی که یکی از اصول روانشناسی این است که به هیچ عنوان راه حل و نسخه ندهیم و بایستی موضوع را ریشهیابی کنیم و به مراجعین بگوییم تو اگر میخواهی مشکلت حل شود بیا از گذشتهات شروع کن به صحبت کردن تا بررسی کنیم و ببینیم چرا این الگو برایت پیشآمده و درنهایت در سایه شناختی که به دست میآوری خودت مشکلت را حل کنی و این قطعا فرآیند مشکلی است. ما معتقدیم روان انسان بسیار پیچیده است. نباید نسخه پیچید ولی در روانشناسی زرد مشاور به راحتی نسخه میپیچد.
وی افزود: تمام این موارد باعث محبوبیت روانشناسی زرد در بین مردم میشود و خیلی از آن کتاب بیرون میآید و تمام آنها به مردم قدرت میدهد تا پدیدههای پیچیده را با نظریات ساده تبیین کنند و چون قابل فهم و ساده است، مورد استقبال قرار میگیرد و اینگونه میشود که روانشناسی زرد گسترش مییابد.
متینفر با بیان اینکه مغز ما پیچیدگی و ابهام را دوست ندارد و خیلی از تغییر خوشش نمیآید، گفت: من در اتاق درمان باورهای افراد را به چالش میکشم و سعی میکنم افراد به اشتباه و غیر منطقی بودن باورهایشان برسند، اما کسانی که در روانشناسی زرد کار میکنند آن باور را تایید میکنند و وقتی ما جایی قرار میگیریم که تایید میشویم درنهایت احساس اررزشمندی و عزت نفس میکنیم. حال آیا افراد بیشتر گرایش دارند که پیش کسی بروند که او را تائید میکند یا کسی که میگوید اشتباه میکنند؟ در اینجا روانشناسی علمی این تاییدها را از کسی که خود را در موضع قدرت و عالم بودن میبیند، میگیرد. باور برحق بودن در بلند مدت به ما آسیب میزند
وی افزود: در پژوهشی به دو دسته از افراد یک فیلم مسخره و بدی را نشان دادند و بعد از آن دو گروه خواستند که به دیگران توصیه کنند تا این فیلم را ببینند، به یک گروه مبلغ زیادی برفرض مثال ده میلیون و به عده دیگر مبلغ خیلی کمتری مثلا ده هزارتومان دادند. این دو گروه علیرغم اینکه به هیچ عنوان از این فیلم خوششان نیامده بود، اما از آنها خواسته شد تا برای دیگران از این فیلم تعریف کنند و آنها را ترغیب به تماشای این فیلم نمایند؛ یعنی کاری برخلاف چیزی که خودشان معتقد هستند، انجام دهند. در اینجا یک ناهماهنگی شناختی اتفاق افتاد. بدین صورت گروهی که به آنها ده میلیون داده شده بود معتقد بودند که فیلم بدی بوده ولی بازهم دیگران را ترغیب میکردند، اما گروهی که ده هزارتومان گرفته بودند، معتقد بودند فیلم واقعا خوب است.
این روانشناس با بیان اینکه در این مثال کسی که ده میلیون گرفته چون دروغی گفته که برایش میارزیده، هیچ لزومی نمیبیند که باورش را نسبت به فیلم تغییر دهند، گفت: ولی گروهی که ده هزارتومن گرفته بودند چون برایشان نمیارزیده نگرششان را کلا تغییر دادهاند؛ بنابراین فرد باور خود را کلا تغییر میدهد تا از هزینه دروغی که گفته کم کند، گویی که اصلا دروغی نگفته است. در روانشناسی زرد نیز به همین صورت است. فرد باوجود اینکه آسیب میبیند بازهم آن را ادامه میدهد و میگوند درست است که اشتباهاتی داشته ولی همهاش بد نبوده و چیزهای خوبی نیز داشته است. چون فرد بخاطر روانشناسی زرد هزینه داده است، لذا باور و نگرش خود را تغییر میدهد.
وی افزود: یکی از راههای شناخت روانشناسی زرد از روانشناسی علمی این است که از خود بپرسیم آیا فردی که به عنوان روانشناس علمی میشناسید از جانب سایر روانشناسها نیز تایید میشود یا خیر. وقتی سایر روانشناسها او را تایید نمیکنند بایستی این سوال در ذهن ما ایجاد شود که آیا سایر روانشناسان معتقدند این فرد با استفاده از مفاهیم روانشناسی دارد آسیب میزند؟ ما اگر میخواهیم از گفتههای یک روانشناس استفاده کنیم باید ببینم تکنیکهای این فرد توسط مقالات علمی تائید میشود یا خیر. آیا برای نکتهای که بیان میکند میتواند سند علمی بیاورد؟ بهتر است که ما مطالبه گر و پرسشگر باشیم و از افراد بخواهیم درمورد تکنیکها سند علمی نشان دهند.
انتهای پیام