دیروز پس از انتشار خبر درگذشت عبدالوهاب شهیدی آوازخوان سرشناس ایران؛ علی دهباشی روزنامهنگار و مدیر مجله بخارا فیلمی از بزرگداشت این چهره مهم موسیقی ایران را در صفحه شخصیاش منتشر کرد که حدود ۶ سال پیش برگزار شده بود. در بخشی از برنامه وقتی نوبت به حضور شهیدی روی صحنه رسید تا کمی برای حاضران صحبت کند، محمدرضا شجریان و هوشنگ ابتهاج دستهای خواننده پیشکسوت را گرفتند و او را پشت تریبون بردند. شهیدی توان ایستادن نداشت و ناگزیر پشتمیز مجری برنامه یعنی علی دهباشی نشست. آن روز عبدالوهاب شهیدی میگفت با سایه و شجریان خاطرات فراوانی دارد و سفرهای زیادی رفته اما نمیتواند بازگویشان کند. حالا از آن قاب سه نفره؛ دو نفر برای همیشه خاموش شدهاند و خاطرات ناشنیده استاد هم برای همیشه به فراموشی سپرده شد. عبدالوهاب شهیدی درحالی به سفر ابدی رفت که چهار روز پیش تصویر واکسنزدنش در رسانهها منتشر شده بود و خیلیها از این اتفاق اظهار خوشحالی کرده بودند. او متولد سال ۱۳۰۱ در «میمه» اصفهان بود و از اوایل دهه ۱۳۲۰ فعالیت هنریاش را با فراگیری آواز، سنتور و عود نزد اسماعیل مهرتاش آغاز کرد. شهیدی بهجز آواز خواندن و آهنگسازی، نوازنده خوبی هم بود و با استادان بزرگی همچون جلیل شهناز، فرامرز پایور، علیاصغر بهاری، حسین تهرانی و... همکاری داشت و تصنیفها و آوازهای بسیاری از او بهیادگار مانده است. همیشه در دوران فعالیتش تلاش میکرد هنرمندی پیشرو بهحساب بیاید. بههمین دلیل در سالهایی به بازخوانی ترانههای فولک رویآورد که خیلیها به این موضوع توجهی نداشتند. او در سالهای پس از انقلاب دچار مشکلاتی شد و سالها خانهنشین بود. پیشتر در گفتوگو با مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی گفته بود: «فکر میکنم با کسی مثل من که سالهای زیادی را صرف موسیقی اصیل ایرانی کرده است بهتر از اینها میتوانست برخورد شود. بهتر میتوانستند از زحمات من قدردانی کنند. معتقدم هنوز هم بعد از گذشت سالها هنر من را به درستی نشناختهاند. کار مرا هیچگاه نقد نکردند. کارهایی که من در زمینه آواز، نوازندگی عود و موسیقی ایرانی انجام دادم کارهای کمی نیست. بهواقع فعالیتهای بیشماری را که طی سالیان انجام دادم شاید کمتر هنرمندی انجام داده باشد؛ من توانستم نوآوری کنم. شعرهای شکسته را در چارچوبهای موسیقی اصیل ایرانی آوردم. پای آهنگهای محلی را در موسیقی اصیل ایرانی بازکردم. موسیقی اصیل ما موسیقی محلی ماست و بهترین نمونه آن آثاری است که توسط مرحوم خالقی انجام شده است. آهنگسازیهای خالقی روی ترانهها و ملودیهای محلی یکی از بهترین نمونههاست. من این کار را کردهام، اکثر ملودیهای محلی را در کارهایم آوردهام. هیچگاه ردیفگرا نبودم و خود را پایبند ردیف نکردم بلکه همیشه ردیف را پایبند خود میکردم. ردیف بود که دنبال من میآمد من بهدنبالش نمیرفتم. یکی از صحبتهای مرحوم کسایی است که ردیفگرا نباشید، بگذارید ردیف بهدنبال شما بیاید. معتقدم دانستن ردیف لازم است اما لازم نیست خوانده شود زیرا اگر بخواهند گوشهها را در هر ردیفی ادامه دهند مخاطب را خسته میکند. گوش تا حدی توان شنیدن دارد، بیش از حد خودش سرگیجه میآورد. در برخی از کنسرتها که میروم میبینم مخاطب کسل است زیرا خواننده و نوازنده خود را زندانی ردیف کردهاند.» محمدرضا شجریان در توصیف جایگاه هنری عبدالوهاب شهیدی در موسیقی ایرانی او را «بزرگمرد هنر آواز ایران» خطاب میکرد و هوشنگ ابتهاج نیز دربارهاش گفته بود: «شهیدی همیشه برای من یک تصویر از آرزویی بود که درباره هنرمند داشتم. همیشه میتوانستم بهعنوان یک هنرمند به او تکیه کنم؛ به اخلاق هنری و به اخلاق انسانیاش.»
عبدالحسین مختاباد خواننده موسیقی ایرانی نیز درباره ویژگیهای آوازی و مشکلاتی که برای مرحوم عبدالوهاب شهیدی در برههای از زندگی ایجاد شد در گفتوگو با «ایسنا» گفت: ایشان از استادهای مطرح آواز ایرانی در طول بیش از نیم قرن بودند. استاد شهیدی از اواخر دهه ۳۰ کار خود را آغاز کردند و پس از انقلاب، به علت مشکلاتی که برای ایشان بهوجود آمد، از موسیقی ایرانی حذف شدند؛ این درحالی است که آن زمان بهترین فرصت برای نمایش خلاقیتهای این هنرمند بزرگ بود و دیگر هم نتوانست آن مسیری را که شروع کرده بود ادامه دهد. استاد شهیدی هم آهنگساز خوب و بینظیری بودند و هم صدای بینظیر و منحصربهفردی داشتند. خیلی وقتها گفته میشد خواننده خوب خوانندهای است که بتواند در اوج بخواند ولی ایشان با همان صدای دلنشین و تحریرهای بینظیر خود همانند استاد بنان، در رجیسترهای میانی و پایین تاثیرهای بیمثالی در آواز موسیقی ایران گذاشتند. ایشان پس از انقلاب که به آمریکا رفتند، در زمان بازگشتشان دیگر پا به سن گذاشته بودند و علاقه و توانی برای خواندن نداشتند؛ البته من با ایشان در تماس بودم و در محفلهایی ایشان را دیده بودم. به مرور زمان شرایط اجتماعی و سیاسی به این بزرگان ضربه زد و این امر موجب شد که آنها از تب و تاب افتادند؛ افرادی همانند استاد ایرج، مرحوم نادر گلچین و استاد اکبر گلپایگانی که همگی در رادیو و تلویزیون دیروز فعالیت میکردند. نیکنام حسینیپور مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت نوشت : «قرار بود نخستین روز از پاییز، صدمین سال تولدش را به جشن بنشینیم، اما پرواز را گریزی نیست.»
استاد عبدالوهاب شهیدی در عمر تقریبا صدسالهاش عاشق موسیقی باقی ماند. با تمام وجود به موسیقی عشق میورزید و رویدادها را زیر نظر میگرفت. در جایی گفته بود: «بزرگترین رنج، ندانستن ارزش هنر است. مفتخرم از اینکه هر زمان به گذشته برمیگردم و به عملکرد خود نگاهی میاندازم خاطرات خوبی برای آیندگان به جای گذاشتهام، خاطراتی که هر زمان کسی خواست به آنها مراجعه کند با دنیایی از شادی و افتخار روبهرو میشود. موسیقی اصیل ایرانی زندگی هر ایرانی علاقهمند به ارزشهاست. من در زندگی خود این راه را انتخاب کردم و با این راه زندگی کردم زیرا عشقام بود. موسیقی عشق من بود. همانطور که میدانید عشق، سرمنشأ موسیقی است. من از سال ۲۲ و در واقع از کودکی خود با صفحات مرحوم تاج و ادیب خوانساری لذت میبردم. نعل به نعل صدای این بزرگان را با گوش جان شنیدم. در سال ۲۲ که به کلاسهای استاد مهرتاش رفتم این سخن عنوان شد که تمام دانستههای خود را به کناری بگذارم و آموزشهای جامعه باربد را دنبال کنم که همین کار را هم کردم. چه زجری کشیدم تا توانستم آنها را فراموش کنم. به هر جهت، موسیقی تعطیل شد و همه رفتند دنبال کار خودشان. برخی جلای وطن کردند و برخی نیز ماندند. موج نو و جوان بر همه چیز سایه انداخت. آموزشگاههای متعددی توسط نسل نو و جوان باز شد و آموزشها نیز بر همان اساس شکل گرفت. اما معتقدم همین موج نو، کاری انجام نداد تا بتواند یادگاری از این نسل بماند و ماندگار شود. اگرچه صداهای خیلی خوبی نیز در این نسل وجود دارد اما بهدلیل نداشتن تجربه کافی و اقتباس از صدای یکدیگر معمولا به ندرت میتوان خلاقیت را در این نسل دید.» قرار است پیکر وی فردا چهارشنبه، بیست و دوم اردیبهشت ساعت ۱۰ صبح در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خانه ابدی بدرقه شود.