غارت تمدنی سه هزار ساله در کردستان (فیلم)

عصر ایران شنبه 25 اردیبهشت 1400 - 00:50
وقتی تابوت و اشیاء آن در تپه زیویه سر از خاک بیرون آورد، غارت و تخریب این بنای باستانی آغاز شد.

کیفیت پایین:

کیفیت خوب:

عصر ایران؛ محسن ظهوری - دو گاو بالدار با نگاهی به پشت، سینه به سینه هم ایستاده‌اند. در کنار درخت زندگی که مظهر زایایی و زایش است. بر بالای آن‌ها دو بز با شاخ‌های بلند سر خم کرده‌ و دست‌ها را رو به درختی بلند کرده‌اند؛ باز هم درخت زندگی این‌بار با طرحی دیگر. این جانوران تنها نیستند؛ در ابتدای صفی از موجوداتی اساطیری‌‌اند حک شده بر شی‌ای طلایی؛ گردن‌بندی به یادگار مانده از سه هزار سال پیش که به پلاک یا طوق زیویه مشهور است. داستان این محوطه باستانی را در این قسمت از «ایران به روایت آثار» ببینید.

«ایران به روایت آثار» مجموعه‌ گزارشی ویدئویی است که هر هفته شنبه‌ها در عصر ایران منتشر می‌شود. قسمت چهل و هفتم این مجموعه را می‌توانید روز شنبه یکم خرداد ببینید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در قسمت قبل منتشر شد:

ایران به روایت آثار؛ قسمت چهل‌وپنجم: عمارت خورهه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زیویه اینجاست؛ در استان کردستان، بر بلندای کوهی حوالی شهر سقز. بقایای بنایی از خشت و سنگ، به یادگار مانده از روزگاری که ماناها بر این منطقه حکومت می‌کردند. پادشاهی کوچکی که نامش در متن‌های دوره آشوریان آمده و مرکز آن‌ها احتمالا اینجا بوده؛ محوطه باستانی قلایچی در حوالی شهر بوکان، که «ایزیرتو» نام داشته و داستان آجرهای شگفت‌انگیز آن را در قسمت سوم مجموعه «ایران به روایت آثار» دیدید.

بنای زیویه هم که نام خود را از روستای همجوارش گرفته، یکی از مهم‌ترین شهرهای این پادشاهی در غرب ایران امروز بوده. جایی که از آن در متن‌های آشوری با نام‌های «زیبیه» و «اوزبیه» یاد شده که نشان می‌دهد با تغییرات کوچکی هنوز نام باستانی خود را حفظ کرده.

اما این سازه باستانی، فقط از آن ماناها نبوده؛ اینجا حدود دو قرن محل رفت‌وآمدهای بسیاری بوده که تاثیر هرکدام‌شان را می‌توان بر اشیاء یافت شده در آن دید. اشیائی که ناگهان سر از خاک درآوردند؛ وقتی سال ۱۳۲۵ بخشی از این تپه فروریخت و یک تابوت فرغی با طرحی از مردانی ایستاده، پیدا شد. تابوتی پر از اشیاء تاریخی ساخته شده از طلا و عاج که توسط افراد محلی به عتیقه‌شناسی در همدان فروخته شد. فردی به نام «ایوب رَبُنو» که پس از خریدن این اشیاء از اداره عتیقیات وقت که همان وزارت میراث‌فرهنگی فعلی است، مجوزی برای کاوش تجاری در این تپه می‌گیرد. «ربنو» طی هفت سال جای جای این تپه را کندوکاو می‌کند و اشیاء زیادی از دل آن بیرون می‌آورد. اسناد موجود در وزارت میراث‌فرهنگی نشان می‌دهد که این شخص بسیاری از اشیاء یافت شده را در فهرست خود نیاورده و به موزه‌داران جهان فروخته.

رئیس وقت اداره عتیقیات ایران در آن روزگار آندره گدار محقق و باستان‌شناس فرانسوی بود؛ او برخی از این اشیاء را برای موزه ملی ایران خرید و خود نخستین مقاله را درباره آن‌ها نوشت. او هنر به کار رفته در زیویه را تلفیقی می‌داند؛ نقش‌هایی تاثیرگرفته از حکومت‌ها و فرهنگ‌هایی که در آن دوران شکل گرفته بودند.

زیویه از همین‌جاست که به یکی از اسرارآمیزترین فرهنگ‌های فلات ایران بدل می‌شود. جایی که سنگ‌بنایش را ماناها در هزاره اول پیش از میلاد یعنی سه‌هزار سال پیش می‌گذارند اما رد حمله و تصرف آن به دست آشورها و اورارتویی‌ها هم دیده می‌شود. ماناها در همسایگی این دو قدرت بزرگ قرار داشتند و بارها توسط آن‌ها مورد تاخت و تاز قرار گرفته‌اند.

اما برخی از موجودات اساطیری روی اشیاء این محوطه باستانی، نشان از ورود یک قوم دیگر نیز دارد. سکاها؛ اقوامی که حدود ۲۷۰۰ سال پیش از حوالی اوکراین امروز به استان‌های آذربایجان و کردستان امروز ایران سرازیر شدند. مردمانی جنگجو که توانستند زیویه را فتح و حدود ۳۰ سال در آن حکمرانی کنند. پایان کار سکاها، اتحاد قبایل بزرگ غرب ایران تحت عنوان حکومت ماد است. قدرتی که توانست تمام فرهنگ‌ها و تمدن‌های فلات ایران را تحت حاکمیت خود درآورد.

زیویه همه این‌ها را از سر گذراند و بر بالای این تپه باقی ماند، تا روزی که دوباره سر از خاک بیرون آورد و گنجینه پنهانش دیده شد. اشیاء منحصربه‌فردی که یک نمونه آن را در ابتدای این فیلم دیدید. پلاک یا طوقی زرین، که در کنار اشیاء ارزشمند دیگری قرار داشت؛ دستبندها، سینی‌ها، کوزه‌ها، جام‌ها و ده‌ها شیء زیبا و هنرمندانه دیگر که بسیاری از آن‌ها از ایران خارج شدند. اشیائی که گرچه نقوش روی آن‌ها تا امروز محل بحث بسیاری از پژوهشگران بوده؛ اما همه‌شان در یک چیز متفق‌القول‌اند؛ اینکه زیویه مکانی برای آمیزش فرهنگ‌های مختلف شده بود و کاوش در آن رازهای بسیاری را آشکار خواهد کرد. کاوشی که نهایتا در سال ۱۳۵۵ زیر نظر «نصرت‌الله معتمدی» آغاز شد و گرچه با وقوع انقلاب ناتمام ماند، اما دوباره از سال ۱۳۷۳ پی گرفته شد.

معتمدی این نظریه را ارائه داد که اینجا نه یک قلعه بلکه نیایشگاهی مقدس بوده، چراکه هیچ اثری از برج و باروها و محل نگهبان‌ها در آن یافت نشده. همچنین راه دسترسی به تالار اصلی این بنا که فقط ۱۶ سرستونش به‌جا مانده، با پلکانی میسر می‌شده که مشخص است راهی عمومی بوده نه مختص سربازان و درباریان.

سال ۱۳۷۶، «نصرت‌الله معتمدی» به جرم دزدیدن و آب کردن لوح طلای داریوش هخامنشی بازداشت می‌شود؛ قصه غم‌انگیزی که شرح آن را در قسمت بیست‌ویکم این مجموعه دیدید. با رفتن معتمدی، «سیمین لک‌پور» کار را ادامه می‌دهد و پس از آن کاوش‌ها به «کامیار عبدی» سپرده می شود.

در تمام این سال‌ها، هنوز زیویه نتوانسته همه رازهای خود را بر ما آشکار کند. غارت اشیاء و کلنگ کارگرانی که گوشه گوشه‌اش را نابود کرد، باعث شده تا آثار تاریخی این بنا به شدت آسیب ببیند. اما همین که به ما رسیده، نشان از تمدنی قدیمی و پربار دارد که توانسته سه هزار سال پیش خود را به این سطح از هنر و فرهنگ برساند.

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.