معصومه حلیمی در گفتوگو با خبرنگار تسنیم در اصفهان با اشاره به کتاب ملکه بامیان اظهار داشت: ملکه بامیان داستانی است که بر اساس واقعیت نوشته شده و به جرات میتوانم بگویم اصلیترین دلیل نویسنده شدن من، نوشتن همین کتاب بوده است.
وی از تاثیر کتابهای آقای خالد حسینی در نوشته شدن رمان ملکه بامیان گفت و افزود: هسته اولیه کتاب ملکه بامیان را زمانی که مقطع راهنمایی بودم نوشته و مورد تشویق استادم قرار گرفتم، این هسته اولیه بود تا زمانی که من کتابهای بادبادک باز و خورشید تابان آقای خالد حسینی را مطالعه کردم و پس از آن با خود عهد کردم که کتاب ملکه بامیان را بنویسم.
این نویسنده افغانستانی ساکن اصفهان تصریح کرد: خالد حسینی اکنون ساکن آمریکا است و در کتابهای خود اغلب به توصیف کابل و هرات که منطقه زندگی خود اوست پرداخته در صورتی که بیشترین ظلم و ستم طالبان متوجه مناطق شیعهنشین مانند مزار شریف و بامیان بوده و هست ولی کمتر نویسندهای به ظلمی که در حق مردم این مناطق شده است پرداخته است.
وی با اشاره به تاثیر تجربیات شخصی نویسنده در رمان ملکه بامیان بیان کرد: طبیعتاً در همه جای این کتاب تجربیات درونی من تاثیر گذاشته است، تجربیاتی مانند جنگ، آوارگی و مهاجرت اجباری که در کودکی بر سر ما رفت و من تلاش کردم در نوشتن این کتاب از این تجربیات و نیز تجربیات نزدیکانم کمک بگیرم و حتی تلاش کردم سفری به بامیان داشته باشم و موفق شدم پس از نوشتن کتاب به بامیان مسافرت کنم و پس از این مسافرت، تغییراتی را در کتاب ایجاد کردم. در این سفر حس غربت را با تمام وجودم لمس کردم، حساسیتهای زیادی در آن مناطق وجود دارد و کسی اگر بخواهد درباره چنین مسائلی تحقیق کند و بنویسد برای خود و نزدیکانش از نظر امنیتی سخت خواهد بود.
حلیمی درباره تاثیرات متقابل زبانهای فارسی ایرانی و افغانستانی بر یکدیگر و نمود آن در کتاب ملکی بامیان بیان کرد: زبان و ادبیات همواره پویا و زنده است و طبیعتاً هم تاثیر میگیرد و هم تاثیر میگذارد و نیز در طول زمان دستخوش تغییرات میشود در کتاب ملکه بامیان من تلاش کردم به گویش مردم دهه 70 شمسی منطقه بامیان بنویسم در صورتی که این گویش به دلایل مختلفی مانند مهاجرت و نیز ورود آمریکاییها و انجیاوهای آمریکایی افغانستان در طول این مدت زمان تغییر کرده است.
وی ادامه داد: بیشتر فصلهای کتاب ملکه بامیان در افغانستان میگذرد و در فصلهای پایانی داستان به ایران کشیده میشود و هر چه از اول کتاب آخر کتاب پیش میرویم استفاده از اصطلاحات و گویش افغانستانی لهجه بامیانی کمتر میشود، خودم در ابتدا درباره استفاده از لهجه افغانستانی تردید داشتم و قصد داشتم که کتاب را به طور کامل به زبان و گویش فارسی ایرانی بنویسم اما با صحبتی که با آقای رضا امیرخانی و آقای دانشگر داشتم این دو مرا تشویق کردند که از اصطلاحات و گویش افغانستانی استفاده کنم، شاید برای هر دیالوگ در این کتاب ساعتها فکر کردم و بارها جمله را عوض کردم.
این نویسنده افغانستانی ساکن اصفهان خاطرنشان کرد: تلاش کردم از کلماتی استفاده کنم که جزء مشترکات هر 2 گویش فارسی ایرانی و افغانستانی باشد و نگران بودم که مبادا استفاده از اصطلاحات زبان فارسی افغانستانی در روان بودن کتاب خللی ایجاد کند و با اینکه خودم معتقدم بایستی پاورقیها کمتر میشد اما خوشبختانه بازخوردهایی که داشتم موردی مبنی بر روان نبودن، کژخوانی و یا ناخوانا بودن نبوده است.
انتهای پیام/163/ش