جنگ پدیدهای هولناک است و عموم سیاستمداران خود را مخالف آن نشان میدهند، اما اگر زمینههایش فراهم باشد، یک اتفاق کوچک آن را شعلهور میکند.
مردم عادی هیچگاه از جنگ سود نمیبرند. در واقع سیاستمداران برای حفظ و توسعۀ قدرت و نفوذِ شخصی یا حزبی خود، زمینههای آن را فراهم میآورند و همین که شعله کشید آن را به حساب حمایت از مردم خود میگذارند.
بنیامین نتانیاهو رهبر حزب لیکود، مدتهاست درگیر سه پروندۀ فساد است. تمام همّ و غمّ او در مقام نخست وزیری اسرائیل، رها شدن از پیگرد قضاییِ در این رابطه است. او از دو سال و نیم پیش تاکنون نتوانسته دولت باثباتی تشکیل دهد و با کسب مصونیت قضایی از دام پروندههای فساد خلاص شود، اما در عین حال، او با حیلهگری و مهارت تمام، مانع تشکیل دولت توسط رقبای سیاسی خود شده است، اتفاقی که اگر رخ دهد، راه محاکمۀ او را تسهیل میکند و به حیات سیاسیاش پایان میدهد.
از این رو، نتانیاهو به بهای تعلیق و بیثباتی دولت، طی دو سال و نیم گذشته باعث برگزاری چهار انتخابات پارلمانی شده است بدون آنکه حزب متبوع او و احزاب راستگرا و مذهبی متحدش، امکان کسب اکثریت کرسیهای پارلمان را پیدا کنند.
یکی از شگردهای نتانیاهو برای کسب کرسی بیشتر در پارلمان، دامن زدن به نفرت علیه اعراب ساکن اسرائیل به قصد بسیج یهودیان فوق افراطی به نفع خود بوده است. او بارها جمعیت عربِ اسرائیل را مدافع "تروریسم" معرفی کرده و برای تصویب قانونی تحت عنوان "هویت یهودی کشور اسرائیل" که عملاً سبب تبعیض بین جمعیت یهودی و غیریهودی اسرائیل میشود، از هر کوششی دریغ نکرده است.
نتانیاهو در آخرین انتخابات پارلمانی اسرائیل حتی برخی گروههای کوچک ملیگرای مذهبی را تحت فشار گذاشت تا با حزب "عظما یهودی" که ریشه در آموزههای خاخام تروریستی به نام کاهانا دارد، ائتلاف کند تا بلکه بدین وسیله منحطترین نیروهای فاشیستی جامعۀ اسرائیل نیز پای صندوق رأی حاضر شوند و بلوک راستگرا به رهبری حزب لیکود را تقویت کنند.
این اتفاق رخ داد و ائتلافی تحت عنوان "صهیونیست مذهبی" شکل گرفت که موفق به کسب 6 کرسی در پارلمان اسرائیل شد. این حزب افراطی اما به جای آنکه به تشکیل دولتی به رهبری نتانیاهو کمک کند، در عمل سبب ناکامی آن شد زیرا افراطیون این حزب حاضر به ائتلاف با حزب عربی - اسلامی "راعم" به رهبری منصور عباس نشدند. در پی ناکامی نتانیاهو در تشکیل دولت، یائیر لپید رهبر حزب میانهرو و شدیداً سکولار "یش آتید" مأمور تشکیل کابینه شد.
لپید برای تشکیل دولت با طیفی از احزای چپ و راست و میانه و عرب وارد مذاکره شد و ظاهراً شرایط به نفع او در حال پیشرفت بود که ناگهان فیلمی حاکی از تحقیر یک یهودی توسط عربهای بیتالمقدس در شبکههای اجتماعی دست به دست شد و متعاقب آن جمعی از جوانان فاشیست و ارتدوکس مذهبیِ غرب بیتالمقدس به سمت شرق شهر حملهور شدند تا در برابر فلسطینیهای ساکن این بخش از شهر، مانور قدرت دهند.
همزمان بحث اخراج چند خانوار عرب از منازلشان در محلۀ شیخ جراح بیتالمقدس بالا گرفت و اعتراضات فلسطینیها به مسجدالاقصی هم کشیده شد. پلیس اسرائیل در مقابل اعتراض فلسطینیها شدت عمل نشان داد و دهها نمازگزار را در صحن حرم شریف زخمی کرد و عملاً حرمت آن را زیر پا گذاشت.
بدین ترتیب تنش به طور بیسابقهای بالا گرفت. در این میان گروه اسلامگرای حماس که در رقابت با دولت خودگردان به رهبری محمود عباس میکوشد خود را نماینده و حامی اصلی مردم فلسطین معرفی کند با اعلام ضربالاجل به دولت اسرائیل برای لغو حکم تخلیۀ منازل فلسطینیان در محلۀ شیخ جراح و خروج از اطراف مسجدالاقصی تهدید به موشک باران اسرائیل کرد. از آنجا که روشن بود اسرائیل این ضربالاجل را نادیده میگیرد، شلیک موشک از نوار غزه به شهرکهای اسرائیلی آغاز شد و برای نخستین بار شهرهای مرکزی از جمله بیتالمقدس غربی و تلآویو نیز هدف قرار گرفت.
نتانیاهو که ظاهراً منتظر این اقدام بود، دستور حملات بسیار سنگینی علیه اهداف زیربنایی حماس در نوارغزه را صادر کرد و عملاً جنگی ویرانگر شعلهور شد.
همزمان با این تحرکات، برخی از شهرهای اسرائیلی که جمعیتشان ترکیبی از عرب و یهودی است دستخوش ناآرامی شدند و بخصوص یهودیان متعصب و افراطیِ حامیِ صهیونیستهای مذهبی با حرکات خشونتآمیز و فاشیستی با جوانان عرب به زد و خورد خیابانی پرداختند. عربها نیز که در طول سالهای گذشته بر اثر سیاستهای تبعیضآمیز و تحریکات شخص نتانیاهو سرشار از خشم بودندبه میدان آمدند و به برخی کنیسهها و اموال دولتی آسیب رساندند.
در این بین، نفتالی بنت رهبر حزب "راست جدید" که در حال مذاکره با لائیر لپید برای تشکیل دولت بود، با مشاهدۀ درگیریهای داخلی، به این مذاکرات پایان داد و اعلام کرد که او فقط میتواند بخشی از یک دولت راستگرا باشد!
بدین ترتیب، آنچه نتانیاهو برای آن تلاش میکرد، محقق شد! قاعدتاً پس از آنکه جنگ غزه فرو بنشیند، نتانیاهو یا آمادۀ برگزاری انتخابات پنجم و یا مدیریت طرحی برای انتخاب مستقیم نخست وزیر خواهد شد که هر دو به نفع او تمام خواهد شد.
در هر صورت، اوضاع در خاورمیانه پس از جنگ در غزه ممکن است به دو راه متفاوت برود؛
راه اول، تشکیل دولتی راستگرا که خواهان تنبیه عربهای ساکن اسرائیل به دلیل "شورشگری" و تشدید سیاست خود در برابر سرنوشت بیتالمقدس و کرانۀ باختری باشد که در آن صورت اوضاع بینهایت دشوار و بیثبات خواهد شد.
راه دوم هم این است که شورای امنیت سازمان ملل با استناد به خطرِ دائمی بروز جنگ در منطقه، طرح صلح تازه و متوازنی را به تصویب برساند و طرفهای درگیر بخصوص اسرائیل را به پذیرش آن مجبور سازد تا خاورمیانه ثبات و توازن تازهای را تجربه کند.
این مسیر هم هموار و بدون مشکل نیست اما اگر ارادهای جهانی برای تحقق آن شکل گیرد، تمرد در برابر آن آسان نخواهد بود.