به گزارش وب گردی خبرگزاری صداوسیما؛ در این مطلب وب گردی قصد داریم، خطبه شماره ۱۳۷ از کتاب ارزشمند نهج البلاغه با ترجمه محمد دشتی را مرور نماییم، ضمنا صوت خوانش خطبه و ترجمه آن ضمیمه شده است:
حضرت علي عليه السلام در اين خطبه در باره طلحه و زبیر در سال ۳۶. هجرى در آستانه جنگ فرمودند:
۱. شناسایى طلحه و زبیر:
به خدا سوگند (طلحه و زبیر) و پیروانشان، نه منکرى در کارهاى من سراغ دارند که برابر آن بایستند و نه میان من و خودشان راه انصاف پیمودند. آنها حقّى را مى طلبند که خود ترک کرده اند و انتقام خونى را مى خواهند که خود ریخته اند. اگر من در ریختن این خون شریکشان بودم آنها نیز از آن سهمى دارند و اگر خودشان تنها این خون را ریخته اند، باید از خود انتقام بگیرند. اولین مرحله عدالت آن که خود را محکوم کنند، همانا آگاهى و حقیقت بینى، با من همراه است، نه حق را از خود پوشیده داشته ام و نه بر من پوشیده بود، همانا ناکثین (اصحاب جمل) گروهى سرکش و ستمگرند، خشم و کینه و زهر عقرب و شبهاتى، چون شب ظلمانى در دلهایشان وجود دارد. در حالى که حقیقت پدیدار و باطل ریشه کن شده
و زبانش از حرکت بر ضد حق فرومانده است. به خدا سوگند، حوضى برایشان پر از آب نمایم که تنها خود بتوانم آبش را بیرون کشم، به گونه اى که از آب آن سیراب برنگردند و پس از آن از هیچ گودالى آب ننوشند (یعنى نقشه اى براى آنان طرح کنم که راه فرار نداشته باشند)
۲. وصف بیعت بى همانند
(شما مردم) براى بیعت کردن، به سوى من روى آوردید، همانند مادران تازه زاییده که به طرف بچّه هاى خود مى شتابند و پیاپى فریاد کشیدید، بیعت بیعت من دستان خویش فروبستم، اما شما به اصرار آن را گشودید، من از دست دراز کردن، سرباز زدم، و شما دستم را کشیدید.
۳. شِکوه از طلحه و زبیر
خدایا طلحه و زبیر پیوند مرا گسستند، بر من ستم کرده و بیعت مرا شکستند و مردم را براى جنگ با من شوراندند، خدایا آنچه را بستند تو بگشا، و آنچه را محکم رشته اند پایدار مفرما و آرزوهایى که براى آن تلاش مى کنند بر باد ده من پیش از جنگ از آنها خواستم تا باز گردند و تا هنگام آغاز نبرد انتظارشان را مى کشیدم، لکن آنها به نعمت پشت پا زدند و بر سینه عافیت دست رد گذاردند.
۱۳۷- و من کلام له (علیه السلام) فی شأن طلحة و الزبیر و فی البیعة له:
طلحة و الزبیر
وَ اللَّهِ مَا أَنْکَرُوا عَلَیَّ مُنْکَراً وَ لَا جَعَلُوا بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ نِصْفاً وَ إِنَّهُمْ لَیَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَکُوهُ وَ دَماً هُمْ سَفَکُوهُ فَإِنْ کُنْتُ شَرِیکَهُمْ فِیهِ فَإِنَّ لَهُمْ نَصِیبَهُمْ مِنْهُ وَ إِنْ کَانُوا وَلُوهُ دُونِی فَمَا الطَّلِبَةُ إِلَّا قِبَلَهُمْ وَ إِنَّ أَوَّلَ عَدْلِهِمْ لَلْحُکْمُ عَلَى أَنْفُسِهِمْ. إِنَّ مَعِی لَبَصِیرَتِی مَا لَبَسْتُ وَ لَا لُبِسَ عَلَیَّ وَ إِنَّهَا لَلْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ فِیهَا الْحَمَأُ وَ الْحُمَّةُ وَ الشُّبْهَةُ الْمُغْدِفَةُ وَ إِنَّ الْأَمْرَ لَوَاضِحٌ وَ قَدْ زَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ نِصَابِهِ وَ انْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ شَغْبِهِ وَ ایْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ لَا یَصْدُرُونَ عَنْهُ بِرِیٍّ وَ لَا یَعُبُّونَ بَعْدَهُ فِی حَسْیٍ.
أمر البیعة
منه: فَأَقْبَلْتُمْ إِلَیَّ إِقْبَالَ الْعُوذِ الْمَطَافِیلِ عَلَى أَوْلَادِهَا تَقُولُونَ الْبَیْعَةَ الْبَیْعَةَ قَبَضْتُ کَفِّی فَبَسَطْتُمُوهَا وَ نَازَعَتْکُمْ یَدِی فَجَاذَبْتُمُوهَا اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا قَطَعَانِی وَ ظَلَمَانِی وَ نَکَثَا بَیْعَتِی وَ أَلَّبَا النَّاسَ عَلَیَّ فَاحْلُلْ مَا عَقَدَا وَ لَا تُحْکِمْ لَهُمَا مَا أَبْرَمَا وَ أَرِهِمَا الْمَسَاءَةَ فِیمَا أَمَّلَا وَ عَمِلَا وَ لَقَدِ اسْتَثَبْتُهُمَا قَبْلَ الْقِتَالِ وَ اسْتَأْنَیْتُ بِهِمَا أَمَامَ الْوِقَاعِ فَغَمَطَا النِّعْمَةَ وَ رَدَّا الْعَافِیَةَ.