انتخابات 1400 در 28 خرداد سال جاری برگزار می شود.
به گزارش رکنا، روزنامه آرمان ملی نوشت: ثبت نام نامزدهای انتخابات سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری پایان یافت تا چهرههای حاضر در انتخابات 1400 مشخص شوند. هرچند که اصل موضوع از 5 خرداد و پس از اعلام تایید صلاحیتها مشخص خواهد شد و به عبارت دیگر آرایش نیروهای سیاسی حاضر در انتخابات آن زمان شکل خواهد گرفت. آنچه مسلم است در حال حاضر انتخابات بر محور 3 چهره پیش میرود. اسحاق جهانگیری که نمایندگی اصلاحطلبان را بر عهده دارد؛ علی لاریجانی که از سمت طیف مستقل و معتدل کاندیدای انتخابات شده و سید ابراهیم رئیسی که به رغم اینکه گفته مستقل آمده اما اصولگرایان را نمایندگی میکند.
با این حال هستند چهرههایی که هر کدام خود را صاحب صلاحیت برای تصاحب کرسی ریاست جمهوری میدانند، اما جملگی را میتوان از کاندیداهای پوششی نامزدهای نامبرده قلمداد کرد. چنانکه گفته میشود افرادی چون مسعود پزشکیان، محمد شریعتمداری و محسن هاشمی احتمالا کاندیدای پوششی جهانگیری خواهند بود و چهرههایی همچون سعید جلیلی ، عزتا... ضرغامی و علیرضا زاکانی نیز رئیسی را پوشش میدهند. آنچه مسلم است اظهارنظر قطعی در خصوص شرایط حاکم بر انتخابات 1400 را باید به بعد از مشخص شدن تایید صلاحیتها موکول کرد تا با کسب اطلاعات از چگونگی حضور چهرههای راه یافته به مناظرات تحلیل دقیقتری ارائه داد. برای بررسی کاندیداهای حاضر در انتخابات پیش رو، بحث کاندیدای پوششی و کنش سیاسی چهرههایی همچون اسحاق جهانگیری و علی لاریجانی در انتخابات «آرمان ملی» با داریوش قنبری فعال سیاسی اصلاحطلب و نماینده سابق مجلس به گفت و گو پرداخته است که میخوانید.
یکی از مسائلی که در کشور ما وجود دارد این است که چون انتخابات به صورت حزبی برگزار نمیشود و وقتی حزب در مجموعه وجود نداشته باشد افراد به اعتبار شخصیت خود کاندیدا میشوند. اما این شخصیت به عقبه سیاسی و تفکرات و اندیشههای سیاسی آنها بیربط نیست. آنچه که هست در کشورمان دو دیدگاه با هم رقابت میکنند؛ دیدگاه مبتنی بر اصولگرایی و دیدگاه مبتنی بر اصلاحطلبی و کاندیداهایی که با هم رقابت میکنند در قالب این دو دیدگاه میگنجند، البته یک دیدگاه سومی هم در سالهای اخیر تحت عنوان دیدگاه اعتدالی فعالیت میکند که خودش به نوعی مشی اصلاحطلبانه است و نمیتوان آن را یک جریان سوم در نظر گرفت.
بنابراین افراد به اعتبار اندیشهها و تفکرات سیاسی خود با یکدیگر رقابت میکنند و اتفاق میافتد که افراد همفکر کاندیدا میشوند که بعضا یا به نفع یکدیگر کنار بروند و یا اینکه به نوعی تا پایان باقی مانده و به عنوان کاندیدای پوششی عمل کنند و در نهایت کنار بروند. لذا برخی اوقات زمان کنار رفتنها بلافاصله بعد از تایید صلاحیتها و در برخی اوقات نیز در دقیقه نود قبل از انتخابات است، البته برخی نیز به این امید کاندیدا میشوند که جایگاه و پستی در دولت همفکر داشته باشند. با این منطق تعدد کاندیداهایی که همفکر هستند قابل توجیه است اما رقابت میان آنها به هیچ عنوان قابل توجیه نیست که بخواهند با هم رقابت کنند، چراکه معمولا رقابت باید بین تفکرات و اندیشههای متفاوت و بعضا متضاد باشد، بنابراین وقتی همه یک فکر و اندیشه دارند رقابت آنها معنا و مفهومی نخواهد داشت.
این موضوع در جریان اصولگرا مشاهده میشود که خیلیها فعالیت میکنند و کاندیدا هستند و به نوعی میشود گفت که در حد اینکه فقط ثبت نام کنند اعلام کاندیداتوری کردهاند و خودشان نیز باورشان نشده که کاندیدا هستند و آنطور که ما خبر میگیریم هنوز دفتر و دستکی راه نینداختهاند که در راستای کاندیداتوری اقداماتی را انجام دهند. مشخص است که بعضا اینها کاندیداهایی هستند که پوششی به حساب میآیند و به دنبال این هستند که از کاندیدای مورد نظر خودشان حمایت کنند. به هر حال باید ببینیم که چه تعداد از کاندیداهایی که اکنون ثبت نام کردند از فیلتر نظارت شورای نگهبان عبور خواهند کرد و آن موقع میشود قضاوت درستی در این خصوص که کدام کاندیداها اصلی و کدام کاندیداها پوششی هستند ارائه داد. فعلا تا نتیجه تایید صلاحیتها بیرون نیاید چیزی مشخص نیست چون آنچه هست کاندیداتوری افراد زمانی اعتبار پیدا میکند که تایید صلاحیت شورای نگهبان را به دنبال داشته باشد. باید منتظر روزهای آینده بود که نتیجه صلاحیتها مشخص شود و آن زمان آرایش انتخاباتی جریانهای سیاسی هم به صورت بهتر و کاملتری شکل خواهد گرفت.
همانطوری که اشاره کردید شاهد افزایش تعداد ثبتنامیها در میان سیاسیون مطرح و برجسته هستیم. کسانی که سابقه حداقل نمایندگی مجلس، وزارت و پستهای بالای سیاسی داشتند و جزء شخصیتهای مطرح هستند. اما از لحاظ استقبال مردمی به نسبت گذشته تعداد کاندیداها کمتر است. یعنی در گذشته افراد ناشناخته به نسبت بیشتر از این تعداد 590 نفری که الان حضور یافتند ثبت نام میکردند. هر چند که بسیاری از این ثبت نام کنندگان در قالب خاصی که شورای نگهبان معیار تعیین کرده میگنجند و باید منتظر ماند و دید که آیا همه اینها تایید صلاحیت میشوند یا خیر.
شورای نگهبان یک مصوبهای را که قانونی نیست دستورالعمل قرار داده است. حال اینکه شورای نگهبان شأن قانونگذاری ندارد و باید نظارت کند. شرایط داوطلبان در قانون اساسی یک شرایط حداقلی است مثل تابعیت ایرانی و سواد خواندن و نوشتن که روح دموکراسی را در قانون اساسی ما نشان میدهد. حال بگذریم که شورای نگهبان خود ضابطهای تعیین کرده که خلاف قانون اساسی است و نهادی که خودش باید حافظ قانون اساسی باشد نباید خلاف این قانون مصوبه داشته باشد. به هر حال با وجود همه اینها خود شورای نگهبان مصوبهای را گذرانده و شرایطی را تعیین کرده که الان شاید حدود 40 نفر از کاندیداها آنطور که مسئولان مربوطه در شورای نگهبان اعلام کردهاند این شرایط را دارند. باید دید تمام این 40 نفر تایید صلاحیت میشوند؟
به نظر میرسد اکثر قریب به اتفاق سیاسیونی که ثبت نام کردند افرادی هستند که بر اساس مصوبه شورای نگهبان در این چارچوب مصوبه میگنجند، باید ببینیم که شورای نگهبان به تصمیم خود پایبند خواهد بود یا خیر. هرچند که فعلا نمیشود قضاوت کرد و در کل با توجه به بعضی اظهارنظرهایی که از برخی اعضای شورای نگهبان میبینیم که کاندیداها را 7 یا 8 نفر اعلام کرده بودند از قبل مشخص نیست که بر اساس چه ضابطهای تعداد کاندیداها باید 7، 8 نفر باشد. آیا در ارزیابی صلاحیتها معیار نفر است یا آن ویژگیها و شرایطی که حتی خود شورا اعلام کرده است؟ به همین جهت است که هنوز نمیتوان اظهارنظری قطعی کرد. هرچند که شاید این اطمینان خاطر برای اصولگرایان وجود داشته باشد که کاندیداهای آنها کمتر رد صلاحیت میشوند، اما در ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری اینگونه نیست.
به نظر من انتخابات ریاست جمهوری همیشه یک حالت دو قطبی دارد و در ادامه مشخص خواهد شد که این دو قطب انتخابات چه کسانی خواهند بود. باید منتظر ماند که اول چه تعدادی از افراد از فیلتر شورای نگهبان رد میشوند و پس از آن آرایش جریانات سیاسی شکل خواهد گرفت و تا این اتفاق نیفتد نمیتوان در مورد آرایش سیاسی در انتخابات پیش رو اظهارنظر قطعی کرد.
قطعا برخی آمدهاند که از فرصت مناظرهها استفاده کنند. قالیباف تا آخر در حمایت و پوشش از رئیسی عمل کرد و در نهایت نیز به نفع او کنارهگیری کرد. به نظر نمیرسد اصولگرایانی که در انتخابات ثبت نام کردهاند قصد رقابت با آقای رئیسی را داشته باشند و در کل به نفع وی ثبت نام کردهاند که فرصتی را برای آقای رئیسی ایجاد کنند. جریان اصولگرا در این دوره متحد و منسجم پشت آقای رئیسی ایستاده و انتظار طیف تند و افراطی آنها نیز این است که مشارکت مردم نیز چندان وسیع و گسترده نباشد.
چون تجربه ثابت کرده در یک مشارکت وسیع و گسترده در مجموع اصولگراها شانسی برای موفقیت و پیروزی ندارند و دغدغه مشارکت مردم نیز برای طیف تند و افراطی یک دغدغه معقولی نبوده و نیست. البته باید این را هم بگویم که رقابتهای درون گروهی جریان اصولگرا را هم نباید از نظر دور داشت. گرچه اصولگرایان در ظاهر انسجام بالایی دارند اما رقابتهای قابل توجهی نیز در این جریان وجود دارد. چنانکه برخی از کاندیداها به این راحتی به نفع دیگری کنار نرفته یا از دیگری حمایت نمیکنند و عزم خود را جزم کردهاند که به صورت مستقل باقی بمانند. مثلا فردی مثل آقای محسن رضایی همیشه سعی کرده به عنوان شخصی مستقل وارد انتخابات شود. گرچه برخی از تحلیلگران وی را در جریان اصولگرا تعریف کنند اما آقای رضایی یک استقلالی هم از جریان اصولگرایی داشته و به آن معنا مثل برخی کاندیداها در بست در اختیار یک جریان سیاسی نبوده است.
بنابراین اصولگرایان هر چقدر هم که تلاش کنند تا وحدت خود را حفظ کنند باز هم به نظر نمیرسد که صرفا با یک کاندیدا ورود کنند و سایر کاندیداها نیز به صورت پوششی به نفع آقای رئیسی حاضر شوند. قطعا برخی از اینها باقی خواهند ماند، چراکه ادعا دارند و به این راحتی عرصه را خالی نخواهند کرد. در مورد فردی مثل آقای احمدینژاد نیز اگر تایید شود درست است که تلاش کرده خود را از جریان اصولگرایی جدا کند، اما همه میدانند که به هر حال احمدینژاد بخشی از هویت جریان اصولگرایی است و نمیشود او را در حوزه اصولگرایی نادیده گرفت. از طرف دیگر میدانیم کاندیداهای دیگری هستند که جزء تیم وی بودهاند و سوال اینجا است که در صورت عدم تایید صلاحیت آیا او به حمایت از یکی از این افراد نمیپردازد؟ گرچه خودش اعلام کرده که اگر تایید نشود دیگر توصیهای به شرکت نمیکند اما باید دید که نظرش تغییر خواهد کرد یا خیر. به هر صورت در حال حاضر شاهدیم که وحدت خاصی در جریان اصولگرا حاکم است اما اختلافات زیاد است گرچه برخی کاندیداها پوششی اند اما برخی نیز به راحتی زیر چتر کاندیدای دیگری نمیروند و خود را به عنوان من حساب میکنند و میخواهند در عرصه باقی بمانند.
آقای لاریجانی با توپ پربه عرصه آمده و در صحبت اولیه هم رقبا را افرادی تلقی کردند که از پادگان و دادگاه آمدند و یک مرز بندی شفافی کرد که مسائل این عرصه با دستور و تشر حل نمیشود و به افراد کاربلد نیاز دارد. در مجموع این واژگانی که آقای لاریجانی انتخاب کرده بود واژگانی با بار معنایی خاصی بود و تا حدود زیادی اعتبار خاصی را برای ورود آقای لاریجانی ایجاد کرد. حال اینکه چه اتفاقی بیفتد و وضعیت آقای لاریجانی در میان جریانات سیاسی چگونه باشد باید به اتفاقاتی که در آینده میافتد موکول کرد. قطعا و یقینا آقای لاریجانی نمیتواند به جریانهای سیاسی بیارتباط باشد و جریانهای سیاسی هم نمیتوانند نسبت به آقای لاریجانی بیتفاوت باشند.
من معتقدم نقطه قوت جهانگیری در مناظرههاست. آقای جهانگیری در همان سال 96 نیز اگر نبود شاید آن رای به راحتی برای آقای روحانی جمع نمیشد و بخش قابل توجهی از رای سال 96 آقای روحانی مدیون دفاعیاتی است که آقای جهانگیری از وی انجام داد. آقای جهانگیری هم فرد سخن وری است و هم صاحب اطلاعات بسیار زیادی است. به هر حال اطلاعات، تجربه و تخصص آقای جهانگیری دست وی را در مناظرهها قطعا پر خواهد کرد و باعث خواهد شد که با دست پر در مناظرهها حضور پیدا کند و بخشی از انتقاداتی هم که راجع به دولت است شاید با پاسخهای آقای جهانگیری فرو بنشیند و افکار عمومی به سمت نوعی اقناع پیش برود. آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.