به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، در آغاز هفته جاری، (شنبه ۲۲ آذر)، «دیوید فیشر» سفیر آمریکا در مغرب اعلام کرد که واشنگتن نقشه رسمی جدید مغرب که شامل منطقه صحرای غربی است را پذیرفته است.
«دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا پنجشنبه پیش با اعلام خبر توافق عادیسازی روابط میان رباط و تلآویو طی پستی در توئیتر نوشت: «مغرب در سال ۱۷۷۷ ایالات متحده آمریکا را به رسمیت شناخت و بهتر است که ما حاکمیت مغرب بر صحرای غربی را به رسمیت بشناسیم».
روزنامه «القدس العربی» در یادداشتی به قلم « حسین مجدوبی» به بررسی پیامدهای اقدام واشنگتن در به رسمیت شناختن حاکمیت مغرب بر منطقه صحرای غربی پرداخت و نوشت که این اقدام «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا، دیپلماسی اروپا به ویژه اسپانیا و فرانسه را در موقعیتی بسیاری حساس به دلیل سیاستهایشان در قبال منطقه مغرب عربی - آمازیغی قرار داد و موجب شد که یافتن سازوکارهایی مناسب برای آشتی میان مغرب و الجزایر دشوارتر شود.
ترامپ و زلزله در منازعهای تاریخی به قدمت نیم قرن
بنا بر این یادداشت، پس از آنکه ترامپ، هفته پیش حاکمیت مغرب بر صحرای غربی را به رسمیت شناخت، زلزلهای واقعی در تاریخ یک منازعه که ریشههای آن به بیش از نیم قرن باز میگردد، ایجاد شد. با وجود آنکه این امر، بخش زیادی از سیاست غرب را به خود مشغول نکرده و تا به امروز چالشی برای آن، به شمار نمیرفته، اما به نظر میرسد که این چالش در حال پررنگشدن باشد و احتمال دارد که جنگ سردی میان ابرقدرتها درباره منطقه مغرب عربی - آمازیغی آغاز شود. در مقابل حمایت آمریکا از مغرب، روسیه از نیروهای الجزائر و جبهه پولیساریو حمایت میکند.
موضع اتحادیه اروپا در قبال تصمیم واشنگتن
نویسنده معتقد است: «اساسا، تحولات گویای آن است که نباید منتظر موضعی مترقی و پیشرو از سوی اتحادیه اروپا به معنای تایید موضع آمریکا در به رسمیت شناختن حاکمیت مغرب بر منطقه صحرای غربی بود. اتحادیه اروپا نمیتواند موضعی واحد در اینباره بگیرد لذا به حمایت از تلاشهای سازمان ملل و میانجیگری در این منازعه ادامه خواهد داد به ویژه که در میان اعضای این اتحادیه شکاف و دو دستگی آشکاری درباره این امر وجود دارد.»
چند دستگی میان اعضای اتحادیه اروپا درقبال منازعه صحرای غربی
به اعتقاد این نویسنده، از یک سو، کشورهای شمالی و در رأس آنها سوئد از تعیین سرنوشت حمایت میکنند و به همین دلیل از نزدیک به سه سال پیش، کشور اعلامی از سوی جبهه پولیساریو تحت عنوان «جمهوری عربی دموکراتیک صحرا» را به رسمیت میشناسند. از دیگر سو، فرانسه که از حکومت خودمختار چه در اروپا و چه در سایر مناطق حمایت میکند قرار دارد. در این میان کشورهایی مانند آلمان نیز هستند که اهمیت چندانی به این منازعه نمیدهد و بیطرف ماندهاند. لذا به نظر میرسد این امر به فرانسه و اسپانیا به دلیل تاریخ مشترکی که با مغرب عربی به واسطه مستعمره کردن منطقه صحرا داشتند، تفویض شده است.
در ادامه این یادداشت آمده است: «فرانسه کشوری است که بیش از هر طرفی از حکومت خودمختاری که مغرب آن را پیشنهاد میدهد، حمایت میکند و در سایه خطرات تشکیل دولتی در منطقه ای به مساحت بالغ بر ۲۷۰ هزار مترمربع با کمتر از یک میلیون جمعیت، آن را بهترین راهکار برای این منازعه میداند. لذا پس از این تصمیم آمریکا، فرانسه خود را در گرفتار در میانه دو وضعیت میبیند. از یک سو این موضع آمریکا به آن کمک میکند که از حکومت خودگردان در این منطقه حمایت کند و از دیگر سو نمیتواند مستقیما حاکمیت مغرب بر صحرا را به رسمیت بشناسد. شاید موضع کشورهای شمال اروپا مانع این امر میشود و پاریس نمیتواند اجماع اروپایی را نقض کند. ضمن اینکه نگران واکنش الجزائر نیز هست زیرا الجزائر میتواند شرکتهای فرانسوی را از فعالیت در بازارهای خود محروم کند و در مقابل رقیبان قدرتمند آن یعنی چین، بریتانیا و ترکیه را جایگزین کند.»
نگارنده درباره موضع اسپانیا نیز به یادداشت منتشر شده در نشریه ABC این کشور که نوشته بود چگونه واشنگتن، مادرید را به حاشیه راند و آن را در جریان تصمیمش برای به رسمیت شناختن حاکمیت مغرب بر صحرا قرار نداد، استناد میکند.
بنا بر این یادداشت، مادرید موضعی غیردوستانه درقبال این تصمیم آمریکا گرفت و طی روزهای گذشته این نارضایتی خود را نشان داد. به عنوان مثال، دوشنبه پیش، «آرانچا گونزالس لایا» وزیر خارجه اسپانیا در سخنانی گفت: حل منازعه صحرای غربی تنها به یک دولت مربوط نیست. هرچه قدر که آن دولت دارای وزنه قویای باشد. بلکه به تلاشهای سازمان ملل مربوط است.
اسپانیا اهمیتی به موضع آمریکا در قبال صحرای غربی نمیدهد
بر اساس این گزارش، وی با کماهمیت جلوه دادن این موضع آمریکا افزود: ایالات متحده مواضعی در قبال منازعه فلسطینی - اسرائیلی اتخاذ کرده اما این منازعه همچنان در جریان است بدون اینکه راهحلی حقیقی برای آن ایجاد شده باشد. پرونده فلسطین - اسرائیل و پرونده صحرای غربی در دستان سازمان ملل قرار دارند و نیازمند اجماعی بینالمللی هستند تا راهکاری پایدار و مورد قبول همه طرفها برای آن ایجاد شود.
جمهوری عربی صحرا از دو بخش اصلی «وادی الذهب» (جنوب) و «ساقیة الحمراء» (شمال) تشکیل شده است. جبهه پولیساریو یک سازمان سیاسی نظامی در صحرای غربی است که در سال ۱۹۷۳ به عنوان یک گروه مقاومت علیه تسلط استعمار اسپانیا بر صحرای غربی و با هدف استقلال این منطقه ایجاد شد. پولیساریو پس از خروج اسپانیا در سال ۱۹۷۶، این کشور صحرای غربی را میان دو کشور شمالی و جنوبی یعنی مغرب و موریتانی تقسیم کرد.
اما نیروهای پولیساریو با اعلام تأسیس جمهوری دموکراتیک عربی صحرا در سال ۱۹۷۶ از مغرب و موریتانی خواست که اراضی تقسیم شده را پس بدهند. موریتانی در سال ۱۹۷۹ با یک توافق صلح به این خواسته پاسخ مثبت داد و بدین ترتیب بخش جنوبی جمهوری صحرا (به نام وادی الذهب) به این جمهوری بازگشت اما پادشاهی مغرب تمام منطقه شمالی صحرای غربی را که الساقیة الحمراء نامیده میشود، در اشغال خود نگاه داشت و ضمیمه خاک خود کرد. از آن پس جبهه پولیساریو بر روی مقاومت علیه مغرب متمرکز شد.
مغرب خواهان حکومت خودگردان وابسته به خود در صحرای غربی و وجود دولت و پارلمان محلی تحت حاکمیت خود در این منطقه است و میگوید اگر قرار به برگزاری همهپرسی باشد باید در خصوص خودمختاری این منطقه و نه برای جدایی از مغرب باشد. اما جبهه پولیساریو مخالف این طرح است و خواهان برگزاری همهپرسی تعیین سرنوشت برای صحرای غربی است.
مجمع عمومی سازمان ملل یک بار در سال ۱۹۶۶ و بار دیگر در سال ۱۹۷۹ حق ساکنین صحرای غربی برای تعیین سرنوشت خود را به رسمیت شناخت. در سال ۱۹۷۹ سازمان ملل همچنین جبهه پولیساریو را نماینده مردم صحرای غربی معرفی کرد و در سال ۱۹۹۰ مأمور به برگزاری همهپرسی در این منطقه شد، اما تاکنون دولت مغرب و برخی کشورهای دیگر مانع برگزاری این همهپرسی شدهاند.
انتهای پیام/م