محسن مهرعلیزاده ۶۵ ساله یکی از سیاستمدارانی است که پا به عرصه کاندیداتوری ریاستجمهوری گذاشته است؛ عرصهای که با آن غریبه نیست و ۱۶ سال پیش برای نخستین بار آن را تجربه کرده است؛ در آن سال صلاحیت او به تائید شورای نگهبان نرسید، اما رهبر انقلاب با صدور حکمی به شورای نگهبان دستور تجدید نظر در مورد بررسی صلاحیت مهرعلیزاده و یکی دیگر از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ دادند و به این ترتیب بود که او پا به عرصه رقابت انتخاباتی گذاشت.
مهرعلیزاده که در تنها تجربه حضور خود در رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری با کسب حدود یک میلیون و 300 هزار رای، در رقابت با 6 رقیب خود، نفر هفتم شد و از راهیابی به پاستور بازماند، مجدداً سودای رئیس جمهور شدن را در سر پرورانده است؛ او دولت خود را «تحول و عدالت» نامگذاری کرده و معتقد است که با برنامهای تحت عنوان «زندگی برازنده ایرانی، سرافرازی جامعه ایرانی»، میتواند سکان مدیریت اجرایی کشور را در دست بگیرد.
او در گفتوگو با ایسنا از برنامههای خود برای اداره کشور گفته است؛ تحلیل و بررسی انتخابات سال 1384 و همچنین پیشبینی از عملکرد اصلاح طلبان در انتخابات پیش رو از دیگر محورهای این گفتو گوست که در ادامه میخوانید:
- نظر جنابعالی درباره کارآمدی یا ناکارآمدی دولتهایی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی روی کار آمده اند، چیست؟
به نظر من نه میتوان اینگونه قضاوت کرد که دولتهای ناکارآمدی بوده اند و نه میتوان گفت تماماً کارآمد بوده اند. مسئله کارآمدی مانند یک کارنامه است؛ یک نفر در کارنامه خود میتواند در دروس گوناگون نمرات متفاوت اخذ کند، در مجموع نیز میانگینی به دست میآید. بطور کلی میتوان گفت که توقعات و مطالبات مردم، وضعیت معیشتی آنان، میزان بهرهوری کشور، میزان باور مردم به توانایی مدیریتی مسئولین، اعتماد مردم به توانایی مدیران و مسئولین، میزان امیدواری مردم درباره آینده و همه این شاخصها نشان میدهد، کارآمدی مورد نظر ما خصوصاً در ابعاد اقتصادی و مسائل جاری زندگی مردم مشکلاتی دارد.
نمیتوانیم بگوییم کارآمدی یا ناکارآمدی وجود داشته است؛ بلکه باید بگوییم مجموعه نظام در بخشهایی از مدیریت کشور کارآمدی نشان دادهاند و در ابعادی نیز موفق نبوده اند. به عنوان مثال ما در مسائل علمی دستاوردهای بسیار خوبی داشتهایم. همچنین در حوزه سرمایهگذاریهای صنعتی، خصوصاً در دولت دهه ۶۰، به رغم محدودیتهای بسیار زیاد درآمدی کشور، میزان سرمایهگذاری عمرانی و صنعتی به نسبت دولتهای بعدی بهتر بوده است. آمارها نشان میدهد، در دهه ۶۰ نسبت بودجه عمرانی به بودجه جاری، حدود ۷۰ به ۳۰ بود، یعنی ۷۰ درصد بودجه عمرانی و ۳۰ درصد بودجه جاری کشور بود. میگویند دولت را سبک کنید اما میبینیم، شرایط کاملا معکوس شده و ۳۰ درصد بودجه عمرانی در نظر گرفته میشود. به یاد دارم، در یکی از جلسات دهه ۶۰، بودجه عمرانی کشور را حدود ۶۵ یا ۶۶ درصد نوشته بودند و نخست وزیر اعتراض کرد که بودجه را برگردانید و نباید این مبلغ زیر ۷۰ درصد باشد. الان حتی این بودجه به زیر ۳۰ درصد رسیده است و عملاً میبینیم، آن ۳۰ درصد نیز پرداخت نمیشود، چون در بودجههای جاری نیز کسری وجود دارد و سرمایه در آن نقاط دیگر هزینه میشود؛ بودجه عمرانی ما نزدیک به صفر است.
از سوی دیگر میزان سرمایهگذاری مردم در بخش خصوصی، در دهه ۶۰ با وجود شرایط جنگ بسیار مطلوب بود؛ متاسفانه پس از جنگ روحیه مصرفگرایی توسعه پیدا کرده و با افزایش درآمدهای ارزی توام شد. به عبارتی همان بیماری که در پیش از انقلاب نیز گریبانگیر اقتصاد بود، دوباره بازگشت تا مصرف کنیم و به دنبال شیک پوشیدن و شیک خوردن باشیم. در نتیجه میزان وابستگی به درآمدهای نفتی، نه برای توسعه و عمران، بلکه برای هزینههای جاری بیشتر شد. این وضعیت در ادامه نیز کم و بیش امتداد داشت؛ البته در دوران اصلاحات، کم و بیش اگر به خاطر داشته باشید، دولت با بدهی سنگین حدود ۳۰ میلیارد دلاری تحویل گرفته شد و تورم بالای ۳۷ درصد وجود داشت. انضباط مالی، انضباط اقتصادی و برنامهریزیها در آن دوره به گونهای صورت گرفت که درآمد ارزی در سال دوم دولت اصلاحات محدود شد. در سال ۷۷ من استاندار خوزستان بودم، نگرانیهای ما در آن دوره محقق شد و قیمت هر بشکه نفت از نزدیک حدود ۲۰ دلار در ازای هر بشکه نفت به کمتر از ۱۰ دلار رسید. درآمد دولت کاهش پیدا کرد اما برنامههای اقتصادی دولت به گونهای بود که قیمت دلار از ابتدا در نرخ حدود ۸۰۰ تومان باقی ماند، تورم کنترل شده و در مقطعی به زیر ۱۰ درصد کاهش یافت. بنابراین در مقاطع مختلف میتوان به دولتها نمرات متفاوتی داد.
در مجموع به عنوان فردی که هم در زمینههای اقتصادی کار کرده و ۴۲ سال تجربه در بنگاهداریهای بزرگ و مسائل توسعهای دارم، میتوانم بگویم آنچه ظرفیت کشور در زمینههای آبی، معادن، نیروی انسانی جوان و ظرفیتهای بازار در کشورهای همسایه بوده است را استفاده نکرده ایم. اکنون که عمده مردم از شرایط ناراضی بوده و در رنج هستند، باید عمده تلاشها را با برنامهریزی دقیق در جهت رفاه عمومی مردم انجام دهیم.
- به نظر شما به عنوان فردی که ۴۲ سال سابقه کار اجرایی و فعالیت خرد و کلان در نظام اقتصادی موجود دارید، چه راهکارهای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدتی را میتوان برای کارآمدی نظام در دستور کار قرار داد؟
در شکل کلان، ابتدا باید یک برنامه مشخص رفع بحران اقتصادی و توسعه پایدار اقتصادی، نه به قیمت له شدن مردم، بلکه در کنار تامین منافع مردم را داشته باشیم. در الگوهای توسعه اقتصادی دنیا، اگر ما برخی از روشهای توسعه لیبرال یا اقتصاد آزاد را به کار بگیریم و صرفا بدان جهت حرکت کنیم، چه بسا موجب له شدن اقشار ضعیف در جامعه میشویم.
- جنابعالی معتقدید کارآمدی نظام در گرو بهبود شرایط و وضعیت اقتصادی است؟
نمیتوانم بگویم کارآمدی مخصوص این کار است، اما میتوانم بگویم چون امروز اولویت کشور ما این است، باید برنامهای توسعهای، مشخص و پایدار داشته باشیم و ذیل آن برنامه توسعههای مختلف اجتماعی، سیاسی و غیره را محقق کنیم؛ تجربه نشان داده است که عمده بخشهای این توسعه، توسعه اقتصادی است. من به توسعه اقتصاد محور و اقتصاد اجتماعی اعتقاد دارم. این در دنیا یک دیدگاه است و اکنون در آلمان اجرایی میشود؛ آلمان کشوری با سرمایهگذاری آزاد است که در هر زمینهای از جمله مهندسی، کشاورزی، معادن و سایر حوزهها دست سرمایهگذار در آن باز است؛ در این شرایط آیا با رشد این افراد، کارگران له میشوند؟ خیر! زیرا در کنار این موضوع به مسائل اجتماعی و حداقلهای زندگی مردم مانند بیمه، تامین اجتماعی، بازنشستگی و خدمات بهداشتی نیز توجه میشود؛ این رویه حمکرانی در دنیا تحت عنوان social market economy شناخته میشود و اقتصاد بازاری است که معطوف به مسئله اجتماعی بوده و مسئله اجتماعی برای آن اولویت است. من اسم این سیاست در ایران را اقتصاد اجتماعی گذاشتهام و معتقدم اتفاقاًً اقتصاد اجتماعی با شرایط بومی، فرهنگ و توقعات تاریخی مردم انطباق کامل دارد؛ حتی این روش با دیدگاههای اسلامی ما نیز نسبت بسیاری دارد. نمیتوان گفت این همان اقتصاد اسلامی قابل تعریف است، زیرا چنین امری تعریف نشده است.
آنچه برای آزادی عمل در سرمایهگذاری و برای له نشدن و بلکه تحقق اومانیسم و انسان محور بودنی که در اسلام بر آن تاکید شده، لازم داریم، در این مدل وجود دارد. ما در اسلام جایگاهی برای انسان قائل هستیم که میگوییم خلیفه خدا روی زمین است؛ بر این اساس نمیتوانیم نظام توسعه اقتصادی را بگذاریم اما در آنجا مردم له شوند؛ در این صورت شما انسان را از انسان بودن انداختهاید. در مقطعی شما میگویید برای اینکه انسان را له نکنم، به او یارانه نقدی میدهم تا خرج کند؛ کمک به آنان نیز بد نیست اما اگر با این روش رشد طبیعی و واقعی از انسان گرفته شود، نوعی تحقیر جایگاه او خواهد بود.
این بدان معنا نیست که اگر دولت من تشکیل شود، یارانه را قطع میکنم. قبلاً نیز اعلام کرده ام، الان میزان فقر و تنگدستی به حدی بالا رفته است که ما در مقطعی از زمان باید برای دهکهای جامعه، حداقل ۵ دهک پایین، ۳ تا ۵ برابر به همین میزان یارانه نقدی کنونی اضافه کنیم، زیرا مردم بسیار پایینتر از خط فقر قرار گرفتهاند. اکنون حدود ۴۵ هزار تومان یارانه برای مردم در نظر گرفته میشود، رسیدن این رقم به حدود ۲۳۰ هزار تومان، باز هم در مقایسه با افزایش قیمتها جبران هزینه زندگی مردم را نخواهد کرد؛ با این حال اگر به این سمت حرکت کنیم که همواره سوبسید بده باشیم و نگذاریم مردم خودشان رشد کنند، سودی ندارد. باید راه را باز کنیم تا مردم خودشان فعالیت و تولید کنند. یک راهکار همین برنامه مشخص توسعه اقتصادی است که باید به مسائل اجتماعی نیز توجه داشته باشد.
- برنامه کوتاه مدت جنابعالی برای تحقق کارآمدی دولت چیست؟
یکی از دغدغههای مردم اشتغال است؛ در این زمینه من برنامههای مشخصی را ایجاد کردهام که مطابق آن بتوانیم سالانه یک میلیون فرصت شغلی داشته باشیم، اما نه از آن نوعی که عدهای میگویند. برای مثال دولتی میآید و میگوید وام خود اشتغالی به مبلغ ۱۰ یا ۲۰ میلیون پرداخت میکنیم؛ درحالی که با انجام این کار وامها نیز هدر رفته است؛ بارها گفته ام، شما این پول را به جوانی سالم اما بیکار میدهید، اما چون راه برای او باز نیست تا به عرصه تولید وارد شود، این پول را دریافت کرده و پس از خرج کردن آن به جوان بیکار و بدهکار تبدیل میشود. در ادامه نیز به جوان بیکارِ بدهکارِ بزهکار تبدیل میشود. در حالی که باید فرصتهای شغلی را به نحوی باز کنیم که در این جامعه فرصتهای شغلی پایدار به دست بیاورد. این فرصتهای شغلی پایدار، تنها و تنها در صورتی موفق خواهند بود که بر اساس فرمولی اقتصادی پیش بروند.
تولید اینگونه نیست که من ادعا کنم، میخواهم دفترچه درست کنم، بگویم اگر ۱۰۰ میلیون وام در اختیار من قرار دهید، کاغذ خریده، منگنه میزنم و دفترچه درست میکنم؛ این خوب است اما از خلال آن تولید و اشتغال پایدار به دست نمیآید. بیش از ۷۰ یا ۸۰ درصد محصولاتی که ما استفاده میکنیم، تولید داخل هستند و در واحدهای کوچکی تولید میشوند، که با مشکل نقدینگی مواجهند. نقدینگی از مسیر دریافت وام رفع میشود، اما واحدهای تولیدی وام نمیگیرند، زیرا پول گران است. پول ظاهراً ۱۸ درصد و در عمل ۳۰ درصد قیمت دارد؛ به همین دلیل نیز از بانکها وام نگرفته و کارخانه را تعطیل میکنند. بنابراین اولین کاری که باید انجام شود، آن است که بهره بانکی کنترل شود. وضعیت فعلی نظام بانکی ما نتیجه نداشتن انضباط مشخص پولی و بانکی است؛ امروز بانکهای خصوصی ما بسیار بوده و برای باقی ماندن در رقابت، سودهای کلان میدهند اما پولی که به ازای آن ۲۰ درصد سود به شما داده شود، به دلالی ملک میرود؛ در واقع عملاً شما پول را به بانک میدهید، سود ۲۰ درصد دریافت میکنید، اما بانک پول شما را به حوزه تولید نبرده است تا اشغال ایجاد شود، بلکه آن را به حوزه املاک برده است، در حالی که بانک چنین وظیفهای ندارد.
- راه حل شما برای این مشکل چیست؟
ما باید نظامات بانکی خود را تصحیح کنیم و اجازه فعالیت غیر بانکی به بانک ندهیم؛ در این مرحله ۲ حالت پیش میآید؛ اول اینکه بانکها تنها به فعالیت بانکی محدود میشوند و این کار برای آنان صرفه اقتصادی نخواهد داشت و در نهایت نیز تعطیل میشوند؛ چراکه دلیلی ندارد که کشوری دهها بانک خصوصی داشته باشد که هر کدام صدها شعبه دارند و از صبح تا شب پولها را انبار کرده و خود عامل احتکار و خلق پول شوند. بانکها نقدینگی را بالا میبرند؛ زمانی که شما ۱۰۰ میلیون تومان پول را در بانک قرار میدهید و میگوید با سود ۲۰ درصد، سالی ۲۰ میلیون تومان سود به شما خواهد داد، این پول ظاهراً پس از یک سال ۱۲۰ میلیون شده است، اما چون تولیدی انجام نشده، شما با پولی که نیست به بازار رفته، خرید میکنید، نقدینگی را بالا میبرید و نقدینگی زیاد نیز به معنای تورم است.
از سوی دیگر ثابت بودن پول در بانک نیز رکود به همراه دارد و در نتیجه رکود تورمی به وجود خواهد آمد؛ بدترین حالت اقتصادی همین است. باید به بانکها گفت اگر میتوانید، بدون این اقدامات کار کنید و شما اجازه ساخت و ساز ندارید؛ چراکه بانک تنها باید کار بانکی انجام دهد. بانک میگوید آقای فلانی شما ۱۰ میلیون تومان پس انداز دارید و با این رقم نیز نمیتوانید کاری انجام دهید. فرد دیگری نیز همین میزان پس انداز دارد. شعبهای در این ناحیه تاسیس کرده، از ۱۰۰ نفر ۱۰ میلیون تومان دریافت میکنم و با آن ۱ میلیارد تومان کاری میکنم که ۱۰ نفر مشغول به کار شوند. بانک مجموعه پولها را به فردی کارآفرین و خلاق میدهد و او نیز فعالیتی تولیدی را دایر کرده و چند نفر را مشغول به کار میکند؛ این خاصیت بانک است و اگر بانک جز این عمل کرد و خود به خریدار ملک و سکه تبدیل شد، موجب افزایش قیمت خواهد شد.
یکی از مشکلات کنونی دولت کسری بودجه است؛ دولت کسری بودجه را با چاپ اسکناس حل میکند. شاید ما در سال ۱۴۰۰ چیزی در حدود ۵۰۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه داشته باشیم. بودجه ما نیز یک هزار و ۲۰۰ و ۸۰ هزار میلیارد تومان است و گفته میشود نیمی از این مبلغ، کسری است. خود مجلس اعلام کرده که ۳۶ درصد این مبلغ کسری است و حتی با فرض صحت این مدعا نیز رقمی حدود ۳۷۰ تا ۴۰۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه خواهیم داشت. این کسری باید چگونه تامین شود؟ یا باید اسکناس چاپ کنند که به همان میزان تورم خواهیم داشت یا باید آینده فروشی انجام شود که یعنی اوراق مشارکت داده شود و خلق پول انجام بگیرد. این اوراق تا سال ۱۴۰۴ دست مردم است.
یکی از منابع مالی که همواره از آن چشم پوشی شده است، منابعی است که صرف سوبسید پنهان میشود؛ امروز دولت در حوزههای مختلف خصوصاً در حوزه انرژی در حال پرداخت سوبسید است. طرحی که مورد نظر من است به معنای افزایش قیمتها نیست؛ چراکه همین حالا نیز قیمتها به اندازه کافی برای مردم بالا است و در ماجرای افزایش قیمت بنزین دیدیم که مردم عصبانی بودند. ما در صنایع سنگین و بزرگ، انرژی را تقریبا مجانی عرضه میکنیم، گاز را نزدیک به صفر، برق را بسیار ارزان، گازوئیل را بسیار ارزان و آب را در بحران آب به قیمت مفت عرضه میکنیم. آب با شرایطی که امروز داریم، به قیمت ۲ و نیم تا ۳ یورو به ازای هر متر مکعب تمام میشود. ۲ و نیم ضرب در ۳۰ هزار تومان قیمت یورو، میشود ۷۵ هزار تومان اما آب را تنها به قیمت ۷۰۰ تومان به صنایع میدهیم؛ به عبارتی ما پول و دارایی مردم و اقشاری مانند کشاورزان را حراج میکنیم. اگر چنین سرمایهگذاری در بخش کشاورزی کشور انجام میشد، میتوانستیم چندین برابر ارزش ریالی و دلاری آن صنایع برای کشور خلق درآمد کنیم. خاک باید فرسوده شود، کشاورز بیکار شود و کشاورزی تضعیف شود اما ما آب را رایگان در اختیار صنایع قرار میدهیم. میگویند اگر آب را گرانتر به صنایع بدهیم، او نیز محصولات را گرانتر به مردم عرضه خواهد کرد اما در پاسخ باید گفت او اکنون هم محصول را گرانتر به مردم عرضه میکند.
شما محصولات صنایع سنگین را در این کشور عملا به قیمت جهانی خریداری میکنید. شما فولاد و انواع محصولات پتروشیمی را به قیمت جهانی خریداری میکنید. پس تولیدکننده حداکثر قیمت ممکن را برای فروش به شما عرضه میکند اما قیمت تمام شده با نرخ فاصله زیادی دارد. اگر شما محصول را به قیمت طبیعی عرضه کنید، قیمت تمام شده بالا میرود و تازه سود آن طبیعی خواهد شد. در این کارخانهها دستمزد کارگران نیز حداقلی است. در چین که نیروی کار بسیار ارزان است، کارگر با درآمدی کمتر از ۴۰۰ دلار وجود ندارد. کارگر در ایران چه درآمدی دارد؟ با تمامی مزایا رقمی حدود ۱۵۰ یورو درآمد کارگر ایرانی است. کارگر ما بسیار ارزان است؛ بنابراین بهترین زمان است که در کشور سرمایهگذاری، تولید و صادرات انجام شود، حتی روی دست چین خواهیم زد، زیرا هزینه تولید کمتر است. صنایع ما از آب، برق و امکانات ارزان استفاده میکنند، بعد محصول را به قیمت جهانی میفروشیم، در حالی که قیمت تمام شده کمتر از این مقدار است. فاصله میان قیمت تمام شده و قیمت طبیعی سود، یارانههایی است که از مال مردم داده شده است؛ من این را بر میدارم. این پول را از آن نقطه بیرون بکشید و در اقتصاد تزریق کنید، اوضاع حل خواهد شد. سود همین یارانهها ۲ هزار و ۳۰۰ هزار میلیارد تومان، یعنی تقریبا ۲ برابر بودجه سالیانه است.
- به عنوان فردی که وارد کارزار کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری شده است، لطفاً رئوس برنامههای خود را اعلام کنید.
برنامه بلند مدت من برنامه عدالت محور سیاسی اجتماعی است که درباره آن توضیح دادم. برنامههای کوتاه مدت میان مدت من نیز تامین معیشت مطلوب برای مردم، رفع موانع و رونق سریع تولید و صادرات، مهار تورم، جلوگیری از گرانی و ایجاد ارزانی، ایجاد حداقل یک میلیون شغل در سال، افزایش ۳ تا ۵ برابری یارانه نقدی برای دهکهای پایین درآمدی، افزایش خدمات درمانی، پزشکی و تامین اجتماعی با نگاه ویژه به بازنشستگان و کارگران، مبارزه با فساد از طریق حذف رانت و ایجاد شفافیت، افزایش ارزش پول ملی، اصلاح نظام مالیاتی، حمایت ویژه از استارتآپها و کارآفرینان جوان، جذب سرمایههای ایرانیان خارج از کشور و خارجیها و توسعه سریع راهها، بنادر و فرودگاهها و تبدیل ایران به چهارراه اصلی منطقه هستند.
معتقدم اگر ما جریان توسعه را به جای اینکه از پایتخت دنبال کنیم، در بنادر و مرزها پیگیری کنیم، از بعد صنعت و تولید چند سر و گردن از همه کشورها جلوتر خواهیم بود، زیرا در تمام دنیا توسعه از مرزها آغاز میشود. ما میتوانیم بازاری ۳۰۰ میلیونی را در اطراف خود مشاهده و روی آنها کار کنیم؛ بنابراین باید توسعه را در مناطق مرزی و خصوصا بنادر دید که با دنیا اتصال دارد. اگر ما بنادر، فرودگاهها و مرزهای خود را تقویت کنیم، عملاً میتوانیم ایران را به چهارراه اصلی منطقه تبدیل کنیم؛ به نظر من یا دولت باید در این زمینهها سرمایهگذاری کند یا اینکه مانند هر کشور دیگری از سرمایهگذاری ایرانیان خارج از کشور یا خارجیها به شکل BOT استفاده کند. زمانی که این سرمایهگذاری انجام شده و به عنوان مثال فرودگاه موجود را به فرودگاه بینالمللی تبدیل میکنیم، شرکتی که آن را ساخته نمیتواند آن را کول کرده و ببرد. این زیرساخت در کشور باقی میماند. در هر صورت آن شرکت است که با هر التماسی هواپیما را به پرواز در خواهد آورد تا هزینه خود را به سود تبدیل کند. اینجا دیگر مسئله تحریم نیز اثری ندارد، زیرا من نیستم که مرا تحریم کنند، یکی از جنس خودشان سرمایهگذاری کرده است. این سرمایهگذاریها امنیت میآورد؛ این سیاستهای اقتصادی میتواند از فردا آغاز شود، اما بعضاً در سالهای آینده به سودآوری میرسد، بعضی نیز از ۲ یا ۳ ماه بعد سود میآورد. ما همین حالا سالی ۴۲ هزار میلیارد تومان یارانه میدهیم. اگر یارانه دهکهای بالا حذف شود، دهکهای ۴ و ۵ درآمدی ۳ برابر یارانه بیشتر بگیرند، امکان این پرداخت وجود دارد.
- منابع این تغییرات در پرداختها از کجا تامین میشود؟
از هر جا که میخواهیم آن ۵۰۰ هزار میلیارد کسری بودجه را تامین کنیم، باید این مبلغ را نیز بپردازیم. اگر کسی آنقدر جرئت دارد که کشوری را در دست بگیرد که از همین حالا ۵۰۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد، میتواند ۱۵۰ هزار میلیارد را نیز به این مبلغ اضافه کرده و بگوید ۶۵۰ هزار میلیارد را تامین میکنم. همین یارانه پنهان و اتلافهایی که گفته شد راه جبران کسری بودجه است. عدهای چون با این اعداد و ارقام آشنایی ندارند، هرچه میخواهند، میگوید و حساب و کتابی نیز ندارد؛ اما من به شما میگویم، یارانهای که تقریبا برای ۸۰ میلیون نفر است، حدود ۴۲ هزار میلیارد در سال یارانه پرداخت میشود. اگر ۲ دهک از بالا حذف شوند، به صورت خودکار ۲ دهک پایین میتوانند ۲ برابر یارانه دریافت کنند. تامین مبالغ یارانه بیشتر، جدا از حذف یارانه دهکهای بالاتر، منابع دیگری نیز دارد.
- در ابتدای اجرای هدفمندی یارانهها، بنا بر این بود تا سوبسید پرداختی به حاملهای انرژی حذف شود و این حاملها به قیمت آزاد به فروش برسد و مابهالتفاوت سوبسید پرداختی دولت، به مردم پرداخت شود؛ با توجه به اینکه بر اساس گفته جنابعالی دولت همچنان درحال پرداخت یارانههای پنهان در بخش انرژی است، به نظر شما اصلاً چرا باید همچنان یارانه پرداخت شود؟ بر چه اساسی از لزوم چند برابر شدن یارانهای که ماهانه به حساب سرپرستان خانوار پرداخت میشود، حرف میزنید؟
الان دیگر بر مبنایی که گذشته وجود داشت نیست؛ اکنون عملا در بودجه کشور ۴۲ هزار میلیارد تومان را برای یارانه نقدی تخصیص میدهند. به عبارتی هدف از پرداخت یارانه نقدی تغییر کرده است. ابتدا بنا بود، سوبسید آب، برق و گاز برداشته شود و هدفمندی یارانه انجام شود؛ آن زمان میگفتیم ما سوبسیدها را بر میداریم، یک سوم آن را بر میداریم تا به مردم بدهیم و افزایش قیمتها جبران شود، دو سوم نیز باقی میماند برای یارانه صنعت، توسعه خیابانها و... که آن سیاست از بین رفت. اگر درآمدی از محل آب، برق و گازی وجود دارد، به خزانه دولت ریخته شده و سالانه ۴۲ هزار میلیارد از خزانه دولت پرداخت میشود؛ بنابراین یارانه به یکی از هزینههای جاری دولتها تبدیل شده است. حالا چرا باید این را پرداخت کنیم؟ گفته میشود که ۷ دهک زیر خط فقر قرار دارند. ۵۰ تا ۷۰ درصد مردم زیر خط فقر قرار دارند. اگر وضعیت بدین گونه است، باید کمکی به افراد شود. دیدهام که افراد نمیتوانند در هر ۶ ماه نیز نیم کیلو گوشت برای خانواده تامین کند. گوشت از مایحتاج زندگی است.
- با فرض ۱۰ برابر شدن یارانه نقدی و رسیدن آن به رقم ۴۵۰ هزار تومان، به نظر شما در شرایطی که خط فقر عددی بالاتر از ۷ میلیون تومان ارزیابی شده است، این رقم چه تاثیری میتواند بر وضعیت دهکهای پایین جامعه داشته باشد؟ فکر نمیکنید صحبت از افزایش یارانه نقدی آن هم در ایام انتخابات اندکی عوام فریبانه باشد؟
تاثیر بسیار حداقلی دارد، اما وقتی که فرد گرسنه بوده و چیزی برای خوردن ندارد، ۴۵ هزار تومان برای او ارزش دارد. فکر این را بکنید که فرد با همین قیمتهای کنترلی نیز پس از ۲ ساعت در صف ایستادن نمیتواند نیم کیلو مرغ بخرد و به آشغال گوشت راضی میشود. این آدم شأن دارد و اگر ۳ برابر یارانه فعلی را به او بدهی، حداقلی را برای زندگی دارد تا حداقل نان را قسطی نخرد. کارت یارانه را پیش نانوا میگذارند تا آخر ماه که یارانه پرداخت شد، فرد پول خود را بردارد. کار در بعضی نقاط به این مرحله رسیده است.
- به نظر شما راه حل این وضعیت تنها افزایش یارانه نقدی است؟
راه حل همان بود که در ابتدا عرض شد؛ یک راه حل دقیق اقتصادی وجود داشته باشد، راه تولید و صادرات را باز کنیم، مردم کار کنند، وضعیت معاش آنان درست شود و نیازی به این پول نداشته باشند. تا آن زمان نمیتوان گفت ما کمکی به تو نمیکنیم، صبر کن تا اوضاع درست شود، زیرا فرد از گرسنگی و نبود بهداشت میمیرد. تا آن زمان باید به فرد کمک شود.
- شما عنوان دولت خود را دولت «تحول و عدالت» انتخاب کردهاید؛ لطفاً درباره این عنوان توضیح دهید و بگویید که چرا مجدداً پا به عرصه انتخابات ریاست جمهوری گذاشتهاید؟ به دنبال چه چیزی هستید و آیا تا پایان مسیر خواهید ایستاد یا به دنبال هدف دیگری هستید؟
مسئله تحول و عدالت یک شعار نیست و از برنامه من نشات میگیرد. من برنامه بسیار منظمی را تحت عنوان الگوی حکمرانی اقتصاد اجتماعی به صورت پیش نویس آماده کردهام؛ این برنامه تحت عنوان «زندگی برازنده ایرانی، سرافرازی جامعه ایرانی» است؛ این الگو هم تحول در وضعیت اقتصادی کشور را به دنبال دارد و هم به مسئله عدالت اجتماعی توجه کرده است. در نتیجه نام این برنامه را تحول و عدالت قرار دادم، زیرا تحولی توام با رعایت حقوق انسانها اعم از تامین معیشت و حداقل زندگی است. نام دولت، شعار نبوده و منطبق با طرز تفکر این برنامه است.
این که چرا به انتخابات وارده شدهام، به این دلیل بود که در چند دوره گذشته همواره در انتخاباتهای مختلف، مسائل گروهی سیاسی و جناحی، رنگ غالب بوده است؛ یک بار چپ، یک بار راست، یک بار اصلاحطلب و بار دیگر اصولگرا برای ریاست جمهوری جلو میآیند. زمانی که عمیق میشدیم، میدیدیم تمام تلاشها عمدتاً معطوف به مسائل سیاسی است تا مسائل اقتصادی نیز دخیل باشد. یکی از دلایلی که ما اکنون به این وضع رسیدهایم و نارضایتی بخش اعظمی از جامعه را مشاهده میکنیم، این است که برنامه اقتصادی محور قرار داده نشد. چه کسی میتواند برنامه اقتصادی را محور قرار دهد؟ کسی که مسائل اقتصادی را در عمل، اجرا و تحصیلات ملاک قرار داده باشد. میبینیم افرادی که نامزد میشوند، بیشتر وجاهت سیاسی داشته و رای مردم را جلب میکند اما در عمل میبینیم در انتخاب، اداره و هدایت کابینه، چون هیچ شناختی از مسئله اقتصادی ندارد، نمیتواند به درستی عمل کند. فکر میکنید امروز اعضای اقتصادی دولت نمیخواهند مسائل را حل کنند؟ میخواهند اما نمیتوانند؛ به این دلیل که یا خود آقای وزیر یا تیم او اشراف کامل بر مسئله ندارند و انسجام کافی میان تیم اقتصادی دولت نیست یا اینکه چون شخص رئیس جمهور شناخت دقیق، عینی و واقعی از مسائل اقتصادی اعم از توسعه و تولید را به شکل عملیاتی ندارد، نمیتوان به شکل دقیق بر مجموعه اقتصادی خود نظارت کند. شاید نیز همه اینها در کنار یکدیگر دخیل هستند.
- در واقع شما معتقدید فردی که تصدی دولت بعدی را بر عهده میگیرد باید یک اقتصاددان باشد؟
- نه لزوماً یک اقتصاددان، بلکه یک فرد با سابقه اقتصادی که در زمینههای تولید، صنعت، تجارت، واردات و صادرات درک درستی دارد؛ تا به فرد میگوییم در گمرک مشکل داریم، بداند از چه چیزی صحبت میکنیم؛ زمانی که به او میگوییم در گمرک بندر عباس کالا دپو شده است، نگوید دستور میدهیم گمرک را تا فردا خالی کنید! باید بداند کدام قوانین، مقررات و رویهها سبب پر شدن گمرک شده است. اقتصاددان نه به معنای کسی که مدرک دانشگاهی اقتصاد دارد، زیرا شاید او عملاً نتواند مشکل را رفع کند، فرد باید مسائل تولیدی، صنعتی، توسعه اقتصادی و حتی عمرانی را در عمل با گوشت و پوست احساس کرده باشد. آن فرد باید در عین حال مسائل سیاست داخلی، سیاست خارجی، فرهنگی و دیگر مسائل کشور را نیز درک کرده باشد تا بتواند از عهده این کار بر بیاید.
- به نظر شما چه تعداد از نامزدهایی که اعلام کاندیداتوری کردهاند، این ویژگیها را دارند؟
سوابق این افراد قابل بررسی است؛ من ۴۲ سال کار کردهام و از کف کارخانه کار را آغاز کرده ام. در ۲۵ سالگی در شرکت سایپا مدیر تولید شدم. مهندس مکانیک با مدرک لیسانس بودم. پس از آن مدیر کارخانه، عضو هیات مدیره، قائم مقام و مدیر عامل بودهام. پس از این مدیر صنعتی و بهرهبرداری و در زمینه صنایع سنگین شدم. در ۲۹ سالگی معاون وزیر صمت شدم. با تمام کارخانهها و ظرفیتهای آن آشنا هستم. از آنجا به ایجاد مناطق آزاد رسیدم و فعالیت من ایجاد، احداث و حاضر کردن بخش خصوصی برای ایجاد تجارت آزاد در کیش بود که ایجاد کردم. هواپیمایی کیش ایر را ایجاد کردم. سپس معاون امور نیروگاههای سازمان انرژی اتمی شدم، زیرا نیروگاه اتمی بوشهر رها شده بود؛ تا سال ۷۱ این نیروگاه رها شده بود و اقدام کردم تا آن را راه اندازی کنم. این اقدام نیز به مذاکره با خارجیها دارد. از همین رو من ۲ سال با خارجیها مذاکره کردم. پس کار عمرانی را بلدم، مذاکره خارجی را بلدم و کار صنعت را بلدم. از آنجا کار خود را برای احداث هولدینگ برای فرزندان شهدا بردم. استاندار خراسان بزرگ در آن زمان شدم؛ افزون بر آن کارهای اقتصادی و عمرانی، سابقه فعالیت امنیتی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را نیز دارم، زیرا استانی بزرگ و دارای مسائل متعدد را اداره کردم. پس از آن نیز معاون رئیس جمهور شدم و بر مسائل کلان دولت مانند ارتباط میان قوا و چالشهای کلان مدیریتی اشراف پیدا کردم؛ موارد دیگری نیز وجود دارد. بنابراین من کلکسیونی از تجربیاتی هستم که میتوانم مسئله حوزه وزرایم را نیز متوجه شوم. اینکه دیگران تا چه حد با این مسائل آشنا هستند، باید به رزومه آنان بازگشت.
- دولت تحول و عدالت چه ویژگیهایی خواهد داشت؟
یکی از مشکلات کشور ما دعواهای سیاسی است. اگر اخبار کشورهایی مانند کره جنوبی را ببینید، چند درصد آن دعوای سیاسی داخلی و چند درصد درباره توسعه، خرید، فروش و صادرات است؟ ۹۰ درصد همین مسائل اقتصادی است. دلم میخواهد کشور را به آن نقطه برسانم؛ دلم میخواهد وقتی مردم تلویزیون را روشن میکنند، نگویند، دیدی عجب حرفی زد و حال فلان شخصیت دیگر را گرفت؟ این بسیار زشت است و مردم را از مسیر اصلی منحرف خواهد کرد. برای همین ویژگیهایی را برای دولت خود تعریف کردهام؛ تامین معیشت حداقلی مردم، رفع موانع تولید و صادرات موارد اصلی است که باید از فردای استقرار دولت انجام دهیم. ریز اقدامات نیز مشخص است.
از ویژگیهای دولت من تحولخواهی و تغییر گرایی است. توسعه باید متوازن باشد اما در آن توسعه نیز، توسعه اقتصادی را اولویت میدانم. تعامل با همه کسانی که بتوانند در حوزه عملکرد حکمرانی عمومی به دولت کمک کنند نیز اولویت دوم است. مسئله سوم هم برقراری وحدت ملی است.
- چه کسانی در کابینهی دولت جنابعالی حضور خواهند داشت؟
من برای تعیین کابینه چند شاخص را در نظر گفتهام؛ یکی اینکه دولت باید جوان و پر انرژی باشد. نمیخواهم شعار بدهم و در استان خراسان نیز این اقدامات را اجرایی کردهام. کابینه من کابینهای جوان خواهد بود؛ علت نیز آن است که من خود محصول اعتماد به جوانان هستم و زمانی که ۲۵ سال داشتم، مدیر تولید یک شرکت شدهام. در مورد حضور و فعالیت بانوان در کابینه نیز به تبعیض مثبت در این مقطع باور دارم، زیرا در خصوص این قشر به صورت تاریخی تبعیض منفی ایجاد شده است. اگر همت نکنیم و اقدامی فوقالعاده انجام ندهیم، نمیتوانیم بخشی از انرژی استفاده نشده و مغفول نماینده جامعه زنان را به بهرهبرداری برسانیم. با این تبعیض مثبت میتوان نیمی از جامعه را امیدوار کرد.
- آیا بر باقی ماندن در رقابتهای انتخاباتی و تشکیل دولت خود اصرار دارید؟
بله.
- فکر میکنید که صلاحیت شما توسط شورای نگهبان تائید شود؟
دلیلی برای عدم تایید صلاحیت خود نمیبینم، اما نهایتاً تصمیم آن بر عهده من نیست.
- در صورت تایید صلاحیت آیا به نفع شخص دیگری کنار خواهید رفت؟
فکر نمیکنم چنین اتفاقی رخ بدهد.
- آیا خود را در چهارچوب اصلاحطلبی تعریف میکنید؟
بله، اما سیبی را که به هوا میاندزیم، تا به زمین برسد صد چرخ میخورد؛ باید دید تا آن زمان چه اتفاقی رخ خواهد داد. نهاد اجماعساز اصلاحات ایجاد شده تا وضعیت اصلاحطلبان را سامان ببخشد و ماجرای تفرق سال ۸۴ پیش نیاید. امیدواریم که این نهاد همچنان بتواند مسائل را به خوبی سبک و سنگین کند.
- شما پایبند به نظر نهایی این نهاد هستید؟
من نباید تکروی کنم.
- در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ یکی از انتقاداتی که درباره جنابعالی مطرح شد، این بود که حضور شما و عدم کنارهگیری از رقابت در این انتخاب باعث شکست اصلاحات شد؛ نظرتان در این باره چیست؟
خب میتوان گفت که اگر من کاندیدای A هستم، یکی هم کاندیدای B و دیگری کاندیدای C بود؛ چگونه است که در این شرایط تنها من عامل شکست بودم؟
- شاید بتوان گفت که روحیه تکروی که در اصلاحطلبان در جریان انتخابات سال ۱۳۸۴ وجود داشت، تبدیل به عاملی برای شکست آنها در این انتخابات شد، نظر جنابعالی در این زمینه چیست؟
روحیه تک روی در انتخابات آن سال در گروههای اصلاحطلب مشاهده میکردیم، بسیار وحشتناک بود و در مقایسه با بندهای که آن زمان زانوی ادب زدم و در مقابل بزرگترها که آقایان هاشمی و کروبی و دوستان دیگری که به عنوان گروه دوم خرداد پر قدرت مطرح بودند، صحبت کردیم، قابل قیاس نیست؛ من گفتم احساس خطر میکنم و ظاهراً من از همه شما کوچکتر هستم؛ شما دسته دارید و میتوانید جریان راه بیاندازید اما اگر اینگونه پیش برویم، قطعاً شکست خواهیم خورد. با این حال محاسبات دوستان این بود که بعضیها هیچ وزنی ندارند. مثلا آقای کروبی را نیز وزنی حساب نمیکردند. غیر از من، دو گروه دیگری که باقی میماندند نیز یکدیگر را به حساب نمیآوردند.
در قرآن آیه مبارکهای داریم که میفرماید: «کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ» همه حزبها به آنچه دارند مباهات کرده و شاد هستند. این دوستان به قول جوانان فکر کردند که اند(END) کار هستند. در نتیجه گفتند، فلانی که عددی نیستند؛ ما مکرراً گفتیم عددی نیست معنایی ندارد، بالاخره همه این اعداد برای چیزی شدن با یکدیگر جمع میشود؛ شما به شمار بیاورید؛ مثلاً آقای کروبی جلو آمدند، اما گفته شد این که رقمی نیست. این مسائل آنقدر مطرح شد که آقایان آن نتیجه را گرفتند. آن شبها در اردیبهشت یا اوایل خرداد سال ۸۴، یکبار از هیئت دولت بیرون آمدیم و آقای موسوی لاری آن زمان وزیر کشور بود. آقای لاری خودشان نیز اخیراً این موضوع را بازگو کردند که شبی از ساختمان دولت بیرون آمدند و گفتند آقای مهرعلیزاده شرایط به این صورت است و بالاخره اعتقاد دارید که باید این موضوع را حل و فصل کنید؟ من نیز گفتم بله، ۳ بار به آقایان گفتهام «بیایید بنشینیم و صحبت کنیم»؛ من چیزی نمیخواهم، تنها نگران هستم که این رویه منجر به شکست شود و الان نیز حاضر به گفتوگو هستم. آقای لاری نیز برای صحبت رفته بودند، اما اینبار نیز جواب همراهی دریافت نکردند. وقتی گروهی فکر کند، همه چیز برای او است، این روحیه کار را خراب خواهد کرد. میخواهم بگویم جز من مظلوم و آقای کروبی همه خودشان را فردی مطرح میدانستند و من و آقای کروبی را هیچ میدانستند.
- به نظر شما این روحیه تکروی در انتخابات پیشرو نیز تکرار خواهد شد؟
امیدوارم که در این انتخابات، با توجه به ایجاد نهاد اجماعساز، آن مشکلات ایجاد نشود. اتفاقات آن سال، این نگرانی را ایجاد کرده است که نهادی ایجاد شود تا نگذارد آن اتفاقات رقم بخورد.
- آیا جنابعالی از ایجاد اجماع در جریان اصلاحات در انتخابات ماه جاری استقبال خواهید کرد؟
قطعاً؛ البته یک نکته را نیز باید بگویم؛ من هرگز برای خودم چیزی نخواستم؛ اگر در حرفهای کنونی من دقت کرده باشید نیز چیزی برای خود نخواستهام و اگر احساس نمیکردم، وضع مردم اینگونه است و باید بدون کشمکشهای حزبی و دلسوزانه مشکلات مردم را حل کنیم، اصلاً به مسئله انتخابات وارد نمیشدم.
- در سال ۸۴ با توجه به تعداد افراد واجد شرایط برای رای دادن، حدود ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار رای داشتهاید؛ فکر میکنید، پایگاه رای شما در این دوره از انتخابات چه کسانی هستند و این رقم چه تغییری خواهد کرد؟
متاسفانه الان نمیتوانم عنوان کنم.
- برخی میگویند شما با تکیه یک رای قومیتی جلو آمدهاید.
- نه؛ اینگونه نیست. من در خراسان کار کردهام و بسیار نیز خوشحال هستم که به لطف خدا انجام وظیفه کرده اما هنوز هم صنعتگران خراسان تماس میگیرند و ابراز محبت میکنند. قطعاً از آن زمان تا کنون کارهای بسیار خوبی انجام گرفته است، اما هنوز میگویند، سنگ بناهایی که شما گذاشتهاید، هنوز برای صنایع خراسان کار میکند. اکنون سالهای زیادی گذشته و شاید بسیاری از جوانان مرا نشناسند اما در ذهن جامعه باقی مانده است. کیش را نیز از نزدیک به صفر به جایگاه خوبی رساندم. نظامی جامع و ۲۰ ساله نیز در حوزه ورزش طراحی کردم. در استان اصفهان نیز استاندار بودم و اقدامات خوبی انجام دادهام.
- تصور میکنید، سبد رای شما در مقایسه با انتخابات سال ۱۳۸۴ چه تغییری کرده است؟
نمیدانم. اجازه بدهید موضوع کمی روشنتر بشود.
- فکر میکنید، گزینه نهایی نهاد اجماعساز اصلاحات فردی اصلاحطلب خواهد بود؟
با روندی که من میبینم، اصلاحطلبان به گزینه اجماعی نمیرسند.
- یعنی تجربه سال ۸۴ تکرار خواهد شد؟
خیر؛ الان گزینه اجماعی نخواهند داشت، زیرا افرادی که باقی میمانند، همگی دارای رای هستند، اما بر اساس آنچه اطلاع دارم، از هر تعداد از اصلاحطلبان که به رقابت نهایی رسیدند، فردی که مطابق نظرسنجی که در هفته آخر انجام میشود، از سایرین وضعیت بهتری داشته باشد، نامزد اصلی بوده و سایرین از او حمایت میکنند.
- آیا جنابعالی شما خود را بخشی از این سازماندهی میدانید؟
من اعتقاد دارم، مردم ایران ذاتاً اصلاحطلب هستند؛ مردم ایران با قصد اصلاح، نهضت تنباکو را پایهگذاری کرده اند و مشروطیت را ساختند؛ مردم ایران هیچ گاه هدفشان از انقلاب، تخریب و به هم ریختن اوضاع نبوده و حتی در جریان پیروزی انقلاب اسلامی نیز نیامدند که اوضاع کشور را به هم بزنند، بلکه امامت و راهبریهای داهیانه حضرت امام باعث شد که با اندک به هم ریختگی، انقلاب در ۲۲ بهمن پیروز شود. بنابراین مردم همیشه به دنبال اصلاح بوده اند؛ با این توصیف و تعریف، همه اصلاحطلب هستیم اما به این معنا که افراد جریانهای اصلاحطلب یا اصولگرا نتوانند یکدیگر را تحمل کنند، این دستهبندیها را اصلا مناسب نمیدانم. نتیجه این رویکرد، کشمکش داخلی و عدم انسجام داخلی خواهد بود.
- در صورتی که روی فرد دیگری بجز جنابعالی اجماع شود، آیا تبعیت خواهید کرد؟
بله، من از تصمیم نهاد اجماعساز تبعیت میکنم.
- برخی از اصلاحطلبان گفتهاند که تاکید نهاد اجماعساز بر اجماع بر شخصیتی الزاماً اصلاحطلب است؛ با این وجود و علیرغم اینکه آقای علی لاریجانی در هنگام ثبتنام در وزارت کشور و اعلام کاندیداتوری در انتخابات تاکید کردند که «به صورت مستقل در انتخابات شرکت کردهام»، بسیاری او را گزینه نهایی مورد حمایت جریان اصلاحات میدانند؛ به نظر شما تکلیف آقای لاریجانی و رابطه او با جریان اصلاحات چه میشود؟
اگر روالی که بنده مطرح کردم را مورد نظر قرار دهید، پس پشت پردهای برای گزینه نهایی وجود ندارد، زیرا آنان که میآیند، برای خود محاسباتی کردهاند و میزان رای آوری، اقبال و دیدگاه خود را دارند؛ بنابراین هر کسی فرصت بیشتری از نظر رای آوری داشته باشد، حمایت خواهد شد. با این دیدگاه که در پشت پرده توافق شده تا آقای فلانی بیاید و نامزد اجماعی باشد، مخالف هستم. شاید ۱ یا ۲ نفر برای خود این فکر را کرده باشند یا بیایند با بنده و یا شخص دیگری صحبت کرده باشند که جلو بیا و نظر ما بر تو است، اما این در جریان فکری معنا ندارد.
- فکر میکنید جریان اصلاحات به نقطهای برسد که از آقای لاریجانی حمایت کند؟
باید منتظر بمانیم تا ببینیم اتفاقات چگونه رقم میخورند.
- آیا احتمال دارد جریان اصلاحات همان کاری را انجام دهند که در سال ۱۳۹۲ انجام شد و به نفع فرد دیگری کنار بروند؟
نمیدانم.
- آیا این اتفاق را مطلوب میدانید؟
چون خودم نامزد انتخابات هستم، نمیتوانم در این زمینه اظهار نظر کنم اما به عنوان فردی که مطلع سیاسی است، نمیدانم چنین اتفاقی بیافتد یا خیر.