خبرگزاری مهر، گروه استانها- حامد مصلحی*: این روزها بسیاری از افراد معتقدند که عدم احراز صلاحیت بعضی از افراد، مانع مشارکت خواهد بود. این حرف در میان سیاسیون و ذینفعان، سخنی است درست؛ اما در میانه مردم، معادلهای مشارکت، به نوع دیگری رقم میخورد. به خصوص که گزینههایی که تأیید صلاحیت نشدند، در حال حاضر پایگاه اجتماعی خاصی ندارند.
معادلهای مشارکت، یک معادله برای حل مساله است. بنابراین نیازمند «امید» به حل مساله است. وقتی افراد در زندگی شخصی با یک درد شخصی یا مشکل در ارتباط با همسر یا والدین خود مواجه باشند، در صورتی وارد حل مساله خواهند شد، که امیدوار به حل مساله باشند. اگر شرایط به گونهای باشد که امیدی برای تغییر احساس نکنند، وارد فرآیند حل مساله نخواهند شد. این مساله در سطح فردی، در جمعیت زیادی از افراد جامعه ما وجود دارد. اینها افرادی هستند که ترجیح میدهند با مسالهشان زندگی کنند تا مساله شأن را حل کنند.
حال اگر بخشی از مردم احساس کنند که آمدن و رفتن افراد در پستهای مدیریتی نقشی در حل مسائلشان ندارد، دلیلی برای حضور در پای صندوقهای رأی نخواهند داشت. این مهمترین حرفی است که در میانه مردم میشود شنید؛ پس مساله مردم رد و تأیید شورای محترم نگهبان نیست.
بر همین مبنا لازم است نامزدهای انتخاباتی علاوه بر مطالبات مردم، با هیجانات آنها نیز آشنا باشند و بتوانند نسبت به هیجانان آنها واکنش متناسبی بدهند. این چیزی است که احساس میشود در میان نامزدها کمتر دیده میشود. راه حل ایجاد امید، ممکن است در سرفصلهای زیر باشد و با خلاقیت بتوان به آن افزود؛
اولاً گزارش عینی از سوابق امیدآفرین نامزد مورد نظر باید ارائه شود. مثلاً کارگرانی که به کارخانه برگشتند صحبت کنند...
ثانیاً برنامه ملموس و عینی-و شاید کوتاه مدت- برای حل مشکلات ارائه شود. مثل یارانه چند برابری یا وام چندصد ملیونی جوانان که این روزها گفته شده است.
ثالثاً مشکلاتی که امروز در میانه زندگی مردم هست باید به گونهای تفسیر شود که ارتباط آن با تصمیمگیران قبلی به طور شفاف برای مردم روشن باشد. به خصوص اگر بتوانیم نشان دهیم که زمانی که دیگران بر این مسند بودند، چنین مشکلاتی وجود نداشته است. مثلاً اگر بتوانیم نشان بدهیم که افزایش قیمت مسکن، با تولید مسکن زیاد در دولتهای قبلی کنترل شده است و امروز به دلیل کمبود مسکن و کمکاری دولت در اجرای برنامه و قانون است، آنگاه میتوانیم مساله را به دولتها منتسب کنیم و امیدی به تغییر در مردم ایجاد نمائیم.
رابعاً همیشه برای تغییر بنیادین، شعارهای ساختارشکن نیاز است. اگر فردی بگوید که حاضر است ساختار مدیریت اداری دولتی را بشکند و یک ساختار علمی بر دولت حاکم کند، یا ساختار مدیریت تجربی را به مدیریت تخصصی تبدیل کند یا شعارهای ساختارشکن و به دور از هنجارهای تکراری دولتها، مؤلفه امید را تحریک خواهد کرد.
اگر نامزدهای امیدوار و توانمند که میتوانند مشکلات کشور را به سمت حل پیش ببرند، نتوانند امید کافی در مردم ایجاد کنند، طبیعتاً نامزدهای دیگری میتوانند از ترس و ارعاب استفاده کنند و مشارکت را از این طریق بیافزایند. افرادی که امید به تغییر ندارند، اگر از حضور یک نامزد بترسند و نگران شوند که شرایط بدتر خواهد شد، به کسانی رأی خواهند داد که ثبات همین شرایط بد را حفظ کنند. وقتی امید مؤثر نباشد، ترس مؤثر است. بسیاری از افراد برای فرار از وضعیت بدتر است که به «ثبات» رأی میدهند. آن گاه نباید مطمئن باشیم که ثبات رأی نمیآورد.
*مدرس و روانشناسی دانشگاه تهران و مشاور کمیسیون جمعیت مجلس شورای اسلامی