به گزارش ورزش سه تقریبا عادت کردهایم که هر روز خبری از این دو برادر فوتبالی در رسانهها ببینیم یا بخوانیم. یکی خوش صحبت در جلوی دوربین و دیگری فعال در استوریهای اینستاگرامی. این مسیری است که این دو برادر انتخاب کردهاند و ظاهرا مشتریهای خود را هم دارند. از تلاش رسانهها برای مصاحبه گرفتن از آنها میشود این را فهمید.
مرتضی و مهدی فنونیزاده از نسل بازیکنانی هستند که در دوران بازی خود چندان قدر ندیدند. نه دوربینها به اندازه امروز دور و برشان بود نه پولی که امروز در فوتبال خرج میشود در زمان آنها نصیب فوتبال میشد. آنچه از فوتبال برای آنها مانده هم نه نیمکتهای مربیگری است و نه صندلیهای مشاوره. ولی تا دلتان بخواهد در جلوی دوربین برای آنها جا است و آنها هم این تعارف را پس نزدند و حالا هم که کارشان گرفته ول کن آن نیستند! اخیرا هم که دعوای آنها با یحیی گلمحمدی سوژه شده و کار به جایی رسیده که بخشی از وقت زامبیهای فضای مجازی صرف پاسخگویی به این دو برادر یا حمایت از آنها شده. یحیی گلمحمدی بدون نام بردن از مهدی، او را شاخ اینستاگرامی خواند و مرتضی به دفاع از برادرش آمد و موضوعی فوتبالی را خانوادگی کرد تا پیه انتقادات هواداران پرسپولیس به تن او نیز بخورد.
مهدی فنونیزاده که بهترین بازیهای عمرش را برای تیم ملی در زمان مربیگری علی پروین انجام داده و حدود چهار سال بازیکن استقلال بوده، حالا در نقش یک سوپر هوادار استقلال هر روز با استوریهای آتشین خود در اینستاگرام دل از هواداران این تیم که اکثر آنها اصلا در زمان بازیاش در استقلال متولد نشده بودند ربوده و هر روز به آنها خوراک کریخوانی میدهد. اما سوال از او این است که آنچه او در اینستاگرامش مینویسد و اغلب آغشته به توهین و فحاشی نیز است چه اعتباری برای او آورده؟ آیا او دیده شدن را به هر قیمتی میخواهد و اینکه از این دیده شدن چه عاید او میشود؟
آیا او حواسش است که با این کار و تبدیل شدن به یک سلبریتی اینستاگرامی همه آنچه او از لحاظ فنی در دوران بازیاش کاشته را به باد میسپارد؟ مگر نه اینکه او یکی از بهترین هافبکهای دفاعی تاریخ فوتبال ایران بوده و در عصری طلایی و در میان انبوهی بازیکن درجه یک پیراهن تیم ملی را به تن کرده؟ آیا این همه اعتبار برای او کافی نیست تا به عامیانهترین و غیر رسمیترین شکل ممکن در فضای مجازی خودش را به حراج بگذارد و اعتباری که نصیب هر کس نمیشود را در مقابل چشمان کسانی که او را فقط برای همین درشتگوییهایش میخواهند به باد نمیدهد؟
آن طرف مرتضی که انگار آفریده شده تا یک خاطره را بارها با چند ویرایش متفاوت بیان کند، حواسش نیست که بازیچهی دست برنامههای تلویزیونی شده که برای جلب مخاطب هر بار او را وادار میکنند تا خاطرهای را با آب و تاب اضافه تعریف کند و اعتبار حرفهایش را زیر سوال میبرند؟ حواسش هست که با این همه مصاحبه رنگارنگ آنچه زیر سوال رفته اعتبار حرفهایش است؟ فهمیده که کسی دیگر برای اظهارنظرهای فنی او ارزش و اعتباری قائل نیست از بس که اظهارنظر اشتباه کرده و حرفهایش به غرضورزی آلوده شده؟
دو برادری که از نظر فنی از بهترینهای زمان خود بودهاند حالا چه جایگاهی در این فوتبال دارند؟ بهای بیشتر دیده شدن برای آنها چه بوده؟ چرا باید به اینجا برسند که وقتی نام آنها در گوگل جستجو میشود به جای تمجیدها از عملکرد آنها در دوران بازی انبوهی از مصاحبهها و اظهارنظرهای غیرمعتبر به روی خط بیاید؟
وقتی آنها ترجیح میدهند که با این سبک رفتاری خود را به فوتبالیها معرفی کنند دیگر گلایهشان از برخورد مشابه دیگران با آنها چیست؟ وقتی مهدی به صریحترین شکل موج انتقادات و بعضا توهینهای خود را نصیب دیگران میکند دیگر آزرده شدن مرتضی از انتقادات دیگران نسبت به برادرش چه صیغهای است؟ دیگر تهدید کردن سرمربی پرسپولیس به خاطر شاخ اینستاگرامی خواندن برادرش چه معنایی دارد؟ شده یک بار مرتضی به برادر خود هشدار بدهد که برخی از توهینهایش در فضای مجازی به دیگران میتواند برای او از لحاظ حقوقی دردسرساز شود و اگر کسی تا کنون اقدامی در این راستا نکرده حرمت بازیهای او در تیم ملی را کرده است؟
رسانههای ورزشی در ایران و در رأس آن تلویزیون بیش از حد آلوده به مصاحبه گرفتن از بازیکنان قدیمی فوتبال شدهاند تا شاید خبری جنجالی از آنها روی خط ببرند. انگار که قحطی خبر آمده و باید در مورد هر مسئله جزیی هم نظر فلان بازیکن قدیمی که روزی روزگاری چند بازی هم با پیراهن یکی از این دو تیم محبوب انجام داده را پرسید. بازیکنانی که باید به نوعی در جهت دهی افکار هواداران تیمشان و در متحد کردن آنها بر سر مسائل مثبت سرآمد باشند خود افتادهاند به ورطه لایک گرفتن از هواداران احساسی تیمها و به ساز آنها رقصیدن. کسانی که باید در شأن واژه پیشکسوت رفتار کنند گاه با ادبیاتی زننده و منطقی الکن و رفتاری متعصبانه برای دیده شدن به آنچه برای آنها اعتبار آورده پشت پا میزنند.
کسانی که میتوانند با ارائه نظرات منطقی و فنی برای خود وجههی بهتری خلق کنند و خود را به عنوان کسانی که میتوان به آنها نیمکت یک تیم را سپرد بشناسانند در ورطهای افتادهاند که کسی حاضر نیست حتی یک مدرسه فوتبال ساده در سطح محلات را هم به آنها بسپارد. کسانی که میتوانند در نقش مربی بازیکنساز ظاهر شوند و تجربیات فنی خود را به نسلهای بعدی و نوجوانان انتقال دهند کاری کردهاند که کسی اصلا آنها را در این جایگاه نمیبیند و این نکته تاسف برانگیزی است که بازیکن سابق تیم ملی یا باشگاههای محبوب برای دیده شدن همان راهی را میروند که بیهنرها رفتهاند و میروند تا چند صباحی دیده شوند. دیده شدنی به قیمت از دست دادن اعتبار.
چه بهتر که برادران فنونیزاده و یا سایر پیشکسوتانی که عقبهای درخشان در فوتبال دارند از این دیدهشدن خود توسط رسانهها استفاده مثبت کنند و برای خود وجههای جدید خلق کنند و در متن این فوتبال بمانند نه در حاشیه آن.
حجت شفیعی