به گفته مازلو ، خودشکوفایی حالتی است که فرد میتواند از استعدادهای خود نهایت استفاده را ببرد در حالی که از محدودیتهای خود نیز آگاه است. افراد و فرهنگ های مختلف ممکن است در تعریف خود از خودشکوفایی متفاوت باشند. مازلو خودشکوفایی را به عنوان آخرین مرحله در نظریه سلسله مراتب نیازها شناخت. این نظریه پیشنهاد میکند که هفت مرحله در سلسله مراتب نیازها وجود دارد:
1.نیازهای اساسی فیزیولوژیکی شامل غذا، سرپناه و خواب.
2.نیازهای ایمنی شامل امنیت، ثبات و نظم.
3.نیازهای اجتماعی شامل عشق، تعلق و دوستی.
4.نیازهای عزتمندی شامل پذیرش دیگران، احساس موفقیت و استقلال.
5.نیازهای شناختی شامل عقلانیت و دانش.
6.نیازهای زیبایی شامل هماهنگی، تعادل و زیبایی.
7.خودشکوفایی که هدفاش رشد انسان است و زمانی اتفاق میافتد که فرد تمام توان خود را برآورده کردن خواستههایش به کار بگیرد.
مازلو اصطلاح "متا انگیزه (انگیزهای که افراد برای خودشکوفایی دارند)" را برای افراد خودشکوفا ابداع کرد. افراد خودشکوفا فراتر از محدوده نیازهای اساسی خود تلاش میکنند تا از پتانسیل کامل خود استفاده کنند. چنین افرادی شاد، همدل و بخشنده هستند. خود شکوفایی زمانی حاصل میشود که فرد به بلوغی برسد تا خود را با رضایت کامل بپذیرند، دقیقاً همانگونه که هستند.
افراد خود شکوفا خود را به روشی مثبت و واقع بینانه ارزیابی میکنند و به سمت دستیابی به اهداف خود حرکت میکنند. به اعتقاد برخی از متخصصان، افراد خود شکوفا بیشتر از اینکه به برآورده کردن نیازهایی مانند موفقیت، خوشبختی یا کمال تمایل داشته باشند، تمایل به دستیابی به آرمانهایی مانند رشد و سلامت و تکامل دارند.
خود شکوفایی میتواند فرایندی طولانی و مداوم باشد. برای خودشکوفایی ، شخص نیاز دارد:
*واقعیتها یا حقایق را بپذیرد.
* فردی خودانگیخته باشد.
* تعصب یا پیش داوری را کنار بگذارد.
* قادر به حل مشکلات باشد.
*به سمت اخلاقیات گرایش داشته باشد.
*خلاق باشد.
این نیازها پیش نیازهای دستیابی به خودشکوفایی است. هنگامی که فرد به خودشکوفایی دست یافت، این توانایی را خواهد داشت که به هر آنچه ممکن است برسد.
خودشکوفایی میتواند پس از تأمین نیازهای اساسی، مانند غذا و سرپناه حاصل شود. در زمینههای مختلفی افراد میتوانند به خودشکوفایی برسند. با این حال، آنها دارای ویژگی های خاصی هستند.
افراد خودشکوفا از محدودیتهای خود شرمنده نیستند. آنها خطاهای خود را اصلاح میکنند و شکستهایشان را با کمال میل میپذیرند. شخصی که خودشکوفا است در لحظه حال زندگی میکند و از آن نهایت استفاده را میبرد. آنها نه در گذشته درنگ میکنند و نه احساس نگرانی از آینده دارند.
خودشکوفایی: تئوری جدید روانشناسی مثبت گرا
مارتین سلیگمن پدر روانشناسی مثبت گرا است. سلیگمن با پرداختن به تئوری خودشکوفایی بنیان و هدف روانشناسی مثبت گرا را توصیف میکند. به زبان سادهتر، هدف روانشناسی مثبت نگر کمک به شکوفایی افراد در زندگی، جوامع و جهان است. خودشکوفایی به معنای تحقق بخشیدن اهداف در زندگیمان، انجام وظایف معنادار و ارزشمند، و برقراری ارتباط با دیگران در سطح عمیقتر است.
در همین رابطه دوره شکوفایی در 80 ساعت به صورت غیرحضوری توسط علی میرصادقی ساخته شده است که میتوانید ازآن استفاده نمایید. تمامی مولفههای این دوره مبتنی بر علم روانشناسی مثبت گرا آقای مارتین سلیگمن میباشد.
مولفهی مهم برای خودشکوفایی :
1.هیجانات مثبت: از جمله شادی و رضایت در زندگی، احساس خوب، لذت، شکرگذاری، عشق، شادی، آرامش، خشنودی. هیجانات مثبت بیشتر از یک لبخند را به لب آوردن است. هیجانات مثبت به ما کمک میکند تا در کار و مطالعه عملکرد بهتری داشته باشیم. هیجانات مثبت تخیل ما را درگیر میکند و به ما کمک میکند تا در مقابل چالشها استقامت داشته باشیم و احساسات منفی را کاهش دهیم.
2.درگیر شدن: به معنای درگیر شدن با زندگی و مجذوبیت است. وقتی خودآگاهی خود را از دست میدهید و زمان برای شما متوقف می شود به مرحلهی مجذوب شدن در کار و زندگی رسیدهاید. مجذوبیت به طور طبیعی زمانی صورت میگیرد که عاشق فعالیتی باشید یا در آن مهارت داشته باشید.
3.روابط مثبت: به عنوان موجودات اجتماعی، روابط مثبت برای سلامتی و رفاه ضروری است. کسانی که در زندگی خود روابط مثبتی دارند، به طور محسوسی از افراد فاقد روابط مثبت خوشحالترند. احساس حمایت، آشنایی و امنیت همراه با روابط مثبت همه با افزایش سطح سلامتی و رفاه مرتبط هستند. حتی روابط ایجاد شده در شبکههای اجتماعی نیز میتواند باعث افزایش بهزیستی و رفاه شود.
4.معنا: معنا به احساس تعلق و خدمت به چیزی بزرگتر از خود اطلاق میشود. تحقیقات نشان دادهاند که ثروت و داراییهای مادی به تنهایی نمیتوانند باعث افزایش رفاه و بهزیستی شوند. معنا رفاه را افزایش میدهد زیرا به شما احساس داشتن هدفی در زندگی میدهد
5.دستاورد: داشتن هدف، بدون توجه به اندازهی آن و تلاش برای تحقق هدف برای رفاه و بهزیستی شما ضروری است. صرف تلاش برای رسیدن به اهداف خود، رضایت از زندگی افزایش مییابد.
خود شکوفایی چه تاثیری در زندگی ما خواهد داشت
خلاقیت از نتایج خودشکوفایی در زندگی است. هم خلاقیت و هم خودشکوفایی نشان دهنده سلامت روانشناختی فرد هستند. این امکان وجود دارد که خودشکوفایی به فرد اجازه خلاقیت بدهد، یا گرایش خلاق از خود شکوفایی پشتیبانی کند.
همچنین ممکن است هر دو نتیجه یک متغیر سوم باشند. این متغیر سوم ممکن است توانایی کنار آمدن با مشکلات، سازگاری یا هوش درون فردی باشد. در اینجا به یاد بیاورید که راجرز در نقل قولی گفت، خود شکوفایی و خلاقیت هر دو یک نیروی انگیزشی اساسی را منعکس میکنند.
خود شکوفایی همچنین بر روی انگیزه درونی افراد تاثیر میگذارد. خودشکوفایی به این ایده اشاره دارد که فرد انگیزه درونی برای توسعه کامل پتانسیل خود را دارد. بنابراین روند توسعه بخشی انگیزه مهمی برای رفتار هدف گرا تلقی میشود. خود شکوفایی به این معنا نیست که هر شخص باید برای یک هدف عینی مانند کسب درآمد تلاش کند، بلکه باید همه افراد در همه ابعاد با توجه به پتانسیل خود رشد کنند پتانسیلی که ممکن است به سمت خلاقیت، روشنگری معنوی، دستیابی به دانش برود.
"این مطلب تبلیغاتی است"
انتهای پیام/