جلیل کریمی در وبینار تخصصی مرز مناسبات اجتماعی و توسعه فرهنگی که با همت جهاد دانشگاهی کردستان برگزار شد اظهار کرد: در متون پهلوی واژه "کیش" به معنای مرز و "ور" به معنای دارندگی آمده است که در مفهوم مرز به کار برده میشود.
وی عنوان کرد: در ابتدا مفهوم کنونی مرز به عنوان یک خط فرضی وجود نداشت و از دیدگاه صاحب نظران جغرافیای سیاسی دنیای مدرن "مرز" مفهومی جدید است که در اروپای پس از انقلاب صنعتی که نیاز به تعیین دقیق و نقاط تماس میان کشورها در قرن 19 احساس میشد؛ پدیدار گشت.
کریمی تصریح کرد: تفاوت ساختار مرزها، در واقع ناشی از سیاست تفاوت مرزها و باعث این همانی، ابزار قدرت، سیاست و ایجاد دوگانگی خواهد شد.
وی تاکید کرد: به گفته مارکس مرز ناشی از محدود بودن فضا برای اعمال قدرت است و همین سبب شکلگیری انواع مرزهای عینی شده است اما همه اینها با هدف قلمرو سازی و داشتن سرزمینی که بتوان در آن فرمانروایی کرد به وجود آمده است.
کریمی اذعان کرد: این مفهوم مرز ادامه داشت تا اینکه در دهههای اخیر مفهومی ضد مفهوم مرز تحت عنوان قلمرو گریزی در مقوله جهانی شدن ظهور کرد.
وی تصریح کرد: طبق نظریه دیوید هاروی "جهانی شدن" عبارت است از فشردگی زمان و مکان و یا به گفته توماس ال فریدمن جهان مسطح جهانی است بدون مرز که همه این نظریهها بر برداشتن قلمروهای مرزی دلالت دارند.
جلیل کریمی بیان کرد: به هر حال مسئله مرز تنها محدود به قلمرو سیاسی و اعمال قدرت در آن نیست بلکه مرز واقعیتی در زندگی روزمره انسان است همانند مرز جدایی یا اختلالات مرزی که یک اختلال شخصیتی و مفهومی جدی در روانشناسی است؛ بنابراین میتوان گفت در همهجا مرز وجود دارد.
وی از دیدگاه پدیدار شناختی به مسئله مرز پرداخت و افزود: پدیدار شناختی در واقع نوعی پژوهش و تحقیق در تجربههای انسانی است و پدیدار شناختی به هر آن چیزی که از تجربهها کسب و دریافت میکنیم، میگویند.
کریمی در حوزه پدیدار شناختی توجه به 3 ساختار اساسی در مرز را مهم شمرد و اظهار کرد: اولین ساختار، جزء و کل، ساختار دوم اینهمانی در حین چندگانگی و ساختار سوم، ساختار حضور و غیاب است و دریدا در خصوص متافیزیک نیز درباره همین واقعیت سخن میگوید.
وی عنوان کرد: این 3 ساختار در مورد پدیدەهای مختلف و سوژەهای مختلف هنری، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است که درباره هرکدام از این سوژهها صورت مختلفی به خود میگیرد.
جلیل کریمی یادآور شد: همانگونە کە گفتە شد پدیدارشناسی بیشتر از هرچیزی بە تجربە میپردازد، همانگونه که هایدگر به آن اشاره میکند هر نوع فضا و هرنوع مکانی که حضور در آن بوجود بیاید اولین تجربەهای بشر در خانەگزیدن و مسکن گزیدنو همین حضور و بودن در یک مکان به خودی خود یک نوع مرز ایجاد میکند و ما با اولین مفهوم از بود و هست و حضور خود به مفهوم مرز وجودین بخشیدیم.
وی تاکید کرد: ما به وسیله همین تجربهها ساختارهای دیگری از مفهوم خام و پخته، هست و نیست، درون و برون را ایجاد کردهایم.
کریمی به منظر دیگری از مفهوم مرز گریزی زد و گفت: داشتن دیدگاه مرز به عنوان یک فرم نگاه متفاوتی است که میگوید از نظر رفتاری و بودن، هستی ما بین دو مرز قرار داد و در اصل مرز خود یک فرم است و هر محتوایی بین حدی بالاتر و پایینتر و هر اندیشهای بین دیدگاه ابلهانه و عقلانی بودن و هر ثروتی بین کمتر و بیشتر قرار دارد.
وی بیان کرد: حتی هنگام استفاده از مفاهیم انتزاعی همچون بالا و پایین، راست و چپ، کمتر و بیشتر ما از مفهوم مرز بهره میگیریم و مرز در اصل افسار ما برای یافتن جهت در جهانهای مختلف است و حتی پیشبینی میشود که خود ما یک نوع مرز هستیم که این مرز خصلت، چندگانگی، این همانی و تعین دارد.
کریمی با تاکید بر این مسئله که مرز برای گذشتن است نه برای ماندن خاطرنشان کرد: مرزها بیش از آنکه برای ثبات و تعین باشد، بیان تزلزل و رفتن است و این بیثباتی زمانی حاصل میشود که ما از بیرون به آن نگاه کنیم و میتوان گفت که ما به طور همزمان هم در درون مرز قرار داریم و هم بیرون از مرز.
وی در پایان یادآور شد: این یکی خصلتهای انسان است که همواره دوست دارد مرزها را بگذارد و از آنها عبور کند و این گذر از مرز تنها با آگاهی صورت میگیرد.
انتهای پیام