به گزارش خبرنگار جنایی رکنا، 30 مهرماه سال 97 پیکر نیمه جان پسر ۱۷ ساله ای به نام سامیار به بیمارستان بعثت منتقل شد .اما وقتی که به خاطر چاقو خوردگی دچار خونریزی شدید بود ساعتی بعد روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شد و رسیدگی به پرونده قتل پسر نوجوان در دستور کار پلیس قرار گرفت .
پلیس برای افشای راز جنایت به تکاپو افتاده بود که ساعت ۲ بامداد یکم آبان ماه پسر نوجوانی به نام بهروز به همراه پدرش به پلیس آگاهی رفت و خودش را به عنوان عامل قتل سامیار معرفی کرد .
وی در بازجویی ها گفت : من و سامیار هم مدرسه بودیم. او همیشه با قلدری به همه زور می گفت. ما یک گروه تلگرامی داشتیم که بارها در آن گروه مرا تهدید و کرده و به من فحاشی کرده بود .
وی ادامه داد:او آخرین بار در گروه تلگرامی به من فحاشی کرد و از من خواست تا در افسریه با او قرار بگذارم. چوناو از من قوی هیکل تر بود از ترسم با خودم چاقو بردم. آنجا با هم درگیر شدیم و من چند ضربه چاقو به او زدم و از ترس به پارک سرخه حصار فرار کردم. اما شب وقتی پدرم در جریان قرار گرفت از من خواست تا خودم را تسلیم کنم.
به دنبال اظهارات پسر نوجوان وی به پزشکی قانونی معرفی شد و کارشناسان در گزارشی اعلام کردند بهروز به رشد عقلی نرسیده و ماهیت جرم و حرمت آن را درک نکرده است.
با این اظهارنظر برای پسرنوجوان کیفرخواست شد و وی در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد .
در ابتدای جلسه اولیا ی دم برای وی حکم قصاص خواستند .
سپس بهروز به دفاع پرداخت و در تشریح جزییات ماجرا گفت: من و سامیار در کلاس دهم با هم همکلاسی بودیم .اما سال بعد در یک کلاس نبودیم و فقط او را در مدرسه می دیدم. اما چون از کلاس دهم یک گروه تلگرامی تشکیل داده بودیم در آن گروه با هم صحبت می کردیم.
وی ادامه داد :سامیار پسر قلدری بود و از بچهها به زور پول میگرفت .او در گروه تلگرامی بارها به من توهین و فحاشی کرده بود و من علت این کار را نمی دانستم. مدتی بود از او خبر نداشتم تا اینکه آخرین بار بار دیگر در گروه تلگرامی به من فحش داد. او سپس با من تماس گرفت وتهدیدم کرد اگر مرا ببیند به درخت آویزانم می کند .او از من خواست تا با او قرار بگذارم.
وی گفت: او از من درشت هیکل تر بود و به همین خاطر من از ترسم چاقو همراه برداشتم .من آن روز همراه دو نفر از دوستانم به محل قرار رفتم.
سامیار به محض دیدن من به سمتم حمله کرد و با هم گلاویز شدیم .او مرا کتک زد .من هم از ترسم چاقو را به شکمش زدم. او خودش چاقو را از شکمش بیرون درآورد و فرار کرد و به سمت چمن های فضای باز رفت و روی زمین افتاد. من گوشی او را برداشتم و فرار کردم.
وی در حالی که اشک می ریخت گفت: باور کنید من قصد کشتن او را نداشتم و از ترسم چاقو کشیدم. او دست از سرم بر نمی داشت.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و مطابق ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی و با توجه به نظریه پزشکی قانونی که صراحتا اعلام کرده بودوی به هنگام ارتکاب جرم کمال عقل نداشته بهروز را از قصاص معاف دانسته و وی را به پرداخت دیه و 5سال نگهداری در کانون اصلاح و تربیت محکوم کردند. با اعتراض اولیای دم به حکم صادره ،پرونده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی موشکافانه قرار گرفت و این حکم در شعبه 9 دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.