راه طولانی ایران برای رسیدن به "دولت مدرن" ؛ عنوان نوشتاری است از جعفر محمدی که در تاریخ 15 تیر 1385 در عصر ایران منتشر شده بود.
این مطلب، پنجاه و نهمین پستی بود که در عصر ایران منتشر شده و اینک به لطف خدا و همراهی شما عزیزان فرهیخته، پست شماره 787072 منتشر می شود. از این که کنارتان هستیم، خدا را شاکریم.
***
"دولت مدرن"، تعبیری که از قرن هفدهم میلادی وارد ادبیات سیاسی جهان شده ، توانسته است موتور محرکه بسیاری از ملل جهان شود و آنها را شایسته وصف "پیشرفته" نماید.
تا پیش از پیدایش دولت مدرن، حکومت ها ـ که عمدتا پادشاهی و پیش از آن امپراتوری بودند ـ صرفاً به حکم راندن شناخته می شدند که وظیفه ای جز برقراری نظم ،سرکوب یاغیان و حراست عامه از جان و مال مردم نداشتند. البته آنان در کنار این وظایف، مسوولیت پذیری نداشتند و آنچه حاکمان را به انجام این رویکردها وامی داشت، چیزی جز "تمایلات" و "اقتضائات" نبود.
حکومت های دیرین، نه وظیفه ای در پیشبرد علم داشتند، نه خود را به گسترش صناعت و تجارت موظف می دانستند و نه حوزه هایی مثل تامین اجتماعی، آموزش عمومی و مانند اینها در مخیله شان وجود داشت.
اندک اندک با زوال امپراتوری های اروپایی و تشکیل واحدهایی به نام "کشور" و در سايه تحولاتي مثل انقلاب كبير فرانسه ، دولت هايي ابتدا در اروپا شكل گرفتند كه دايره مسؤوليت آنها به مراتب گسترده تر از اسلاف شان بود. اينان، خود را درباره همه شئون جامعه از فرهنگ تا تجارت و از صنعت تا زراعت صاحب راي و قدرت مي دانستند و براي اولين بار وظايف حكومتگري را در قالب وزرارتخانه هايي كمابيش شبيه تشكيلات كنوني تفكيك كردند.
در ايران معاصر نيز در عهد ناصرالدين شاه، براي اولين بار نهاد وزارت به معني كنوني اش شكل گرفت.
اين دايره گسترده مسؤوليت، كه در برابر بی مسؤوليتي حكومت هاي پيشين به وجود آمده بود تا پاسخگوي خلأهاي تاريخي و مطالبات انباشته شده مردمان باشد، نوع ديگري از حكومت مطلقه را شكل داد چه آنكه "دولت" هاي جديد ، با سيطره محض بر همه امور و شئون ، جايي براي نفس كشيدن نهادهاي مدني باقي نگذاشتند و حتي حزب و رسانه و اپوزيسيون هم فقط هنگامي شكل مي گرفت كه دولتمردان اراده مي كردند!
ديري نپاييد كه انديشمندان و فيلسوفان دريافتند كه راه روشنايي از دل اين مطلق گرايي دولتي نمي گذرد. بنابر اين پروسه "محدودسازي دولت" در دستور كار قرار گرفت، اما اين بار بنابر آن نبود كه مانند عهد پادشاهي، حكومت هاي بي مسؤوليت بر سر كار آيند بلكه دولت در تعريف جديد و مدرنش، به جاي آنكه مثلا براي مردم ،مباشرتاً، درشكه و لباس تهيه كند، بايد زمينه اين توليدات را فراهم مي كرد و به جاي آنكه حزب بسازد، خود زاييده يك يا چند حزب بود :"دولت دموكراتيك پاسخگوي كوچك" و يا همان "دولت مدرن".
به نظر مي رسد، مفهوم حکومت در ايران، به معناي آن پيش از عصر "دولت مدرن" نزديك تر است و هر چند رگه هايي از مدرن بودن در آن وجود دارد ولي هنوز تا رسيدن به "دولت مدرن" فاصله زيادي وجود دارد و اين فاصله طي نخواهد شد مگر با چشم پوشي حکومت از بخش هاي مهمي از قدرت و اختياراتش و واگذاري آنها به نهادهاي مدني و بخش خصوصي .
چنين پروسه اي، البته نيازمند زمان، بردباري و البته درايت و زمان فهمي حكمرانان و مطالبه گری بی پایان مردم است.
* لینک به مطلب 15 سال پیش