بیشتر ما، کارآفرینان موفق را ستایش میکنیم. اغلب مردم، صاحبان کسب و کارهای معروف را آدمهایی شجاع، جسور و اهل ریسک کردن میدانند. در تصویر ذهنی ای که از کارآفرین میسازیم (یا برای ما ساختهاند)، کارآفرین، بیشباهت به قمارباز نیست؛ او کسی است که هست و نیست خود را به امید موفقیت یک ایده، روی میز میگذارد اما این تصویر کودکانه، واقعیت ندارد. کارآفرین معروف آمریکایی، بن لی فورت در مقاله خود تصویر واقعبینانهای از این موضوع ارائه کرده است. با گسترشنیوز همراه باشید.
به خود میگوئیم که اگر به اندازه فلان کارآفرین، جسارت داشتیم زندگی و جایگاه مالی بهتری را برای خود رقم میزدیم. نگران نباشید شما از کمبود ژن شهامت رنج نمیبرید. بیشتر کارآفرینان شخصیتهایی شجاع نیستند؛ برگ برنده و خصوصیت مشترک اکثر آنها ثروتمند بودن است. اگر استثناها را نادیده بگیریم بیشتر کارآفرینان اسطورهای، به خانوادههای متمول، تعلق دارند. قصه «کارآفرین نترس» واقعیت ندارد. واقعیت مثل همیشه پیچیدهتر از آن چیزی است که به ما القا شده است. در این مقاله به بررسی این موضوع میپردازم که پول زیاد چطور کاری میکند که آدمها، شجاع به نظر آیند.
رکود اقتصادی سالهای ۲۰۰۸ ترسناک بود. در آن برهه تنها دارایی من، مدرک لیسانس اقتصاد بود و تامین هزینههای زندگی به کاری شاق و روزمره تبدیل شده بود. سرمایهگذاری و دایر کردن کسب و کار ابداً به ذهنم خطور نمیکرد چون در شرایط بدی به سر میبردم.
بحران سال ۲۰۲۰ به مراتب بدتر است زیرا رکود اقتصادی با کرونا و انزوای اجتماعی همراه شده است. در این جو هراسآلود بسیاری از مردم جرئت خارج شدن از خانه را ندارند. در دورهای که بیثباتی و ابهام به اوج رسیده است قاعدتاً من باید محافظهکارتر از سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ باشم. جالب اینجاست که این گونه نیست. در واقع هیچ وقت تا به این حد اعتماد به نفس اقتصادی نداشتهام. چه چیز تغییر کرده است؟ آیا ذهنیت کارآفرینانه را اقتباس کردهام و به سبک کارآفرینان، جسور شدهام؟ تنها تغییر رخ داده، آن است که به ثروت و دارایی من افزوده شده و دغدغه بزرگ زندگیام، ایجاد تعادل میان دخل و خرج نیست. به همین سادگی! تامین هزینههای روزمره دیگر شببه حل کردن یک معادله چند مجهولی، پیچیده نیست. آرامش زندگی بر شجاعتم افزوده است؟ این احتمال هم منتفی است. ثروت باعث شده است که شجاع، جلوه کنم. مطمئن باشید اگر موجوی بانکیام به اندازه چند سال قبل بود مثل آن دوران، شبها فقط یک ساعت خواب داشتم.
در فیلم قمارباز یکی از شخصیتها جان گادمن) در دیالوگی تاثیرگذار، نکته مدنظر من را به زیبایی بیان میکند: «الان در موقعیت برو به جهنم هستم». وقتی پشتوانه مالی به حدی رسید که در صورت لزوم بتوان از جمله برو به جهنم استفاده کرد به آن معناست که بر دغدغه معیشت، غلبه کردهاید و دیگر نگران آن نیستید که اگر شغل خود را از دست بدهید دیگر نمیتوانید فلان صورتحساب را پرداخت کنید.
رسانه ها به ما باوراندهاند که کارآفرینان چنان غرق و شیفته ایدههای متهورانه خود هستند که همهچیز را به خاطر آن به خطر میاندازند. شاید اما نکته مهمتر آن است که آنها بنیه مالی برای اشتباه کردن، شکست خوردن و شروع دوباره را دارند. اگر آمریکایی باشید و موجودی حسابتان فقط ۵ هزار دلار باشد، دو فرزند خردسال داشته باشید و از عمو و دایی ثروتمند، خبری نباشد تقریباً محال است بتوانید دل به دریا بزنید، دنبال رویاهای خود بروید و ایدههایی که به موفقیت آنها ایمان دارید را کلید بزنید. آمار و یافتههای پژوهشی نشان میدهد که بیشتر افراد چنین کاری نمیکنند. دارایی اندک، شما را منطقی میکند نه ترسو.
اگر میخواهید بدون استعفا دادن به اقیانوس کارآفرینی وارد شوید بهتر است دنبال کار دوم یا راه انداختن کسب و کاری باشید که در میان مدت به اندازه شغل ثابت و اصلی، درآمدزا شود. اگر ایده را محک زدید و درآمدتان افزایش یافت خود را متعهد کنید که از آن منبع جدید صرفاً برای توسعه کسبوکار استفاده کنید. اگر درآمد کاری که به آن عشق میورزید با فیش حقوقی شما برابری کرد به دنیای کارآفرینی وارد میشوید و شجاعتی که همه از آن صحبت میکنند را در خود احساس خواهید کرد. و اگر به آن نقطه رسیدید و دیگران راه و چاه خواستند به آنها نگویید همین امروز کارت را رها کن و دنبال رویاهایت برو! به آنها یادآور شوید که برای خود برنامهای تدارک دیدید و اراده کردید به جایی برسید که توان مالی لازم برای ریسک کردن را داشته باشید. لازم نیست جسور باشید؛ کافی است بیشتر و هوشمندانهتر کار کنید و البته کمی خوششانس باشید.