به گزارش خبرگزاری تسنیم از شیراز ، در تاریخ هر انقلابی روزهای سرنوشتسازی است که حفظ و نگهداشت آنها ماندگاری انقلاب را بیشتر میکند؛ در انقلاب اسلامی ایران نیز روزهای سرنوشتساز زیادی وجود دارد که از آن جمله میتوان به 12 بهمنماه 57 اشاره کرد و اگر 15 سال به عقب بازگردیم به روز 15 خردادماه 1342 میرسیم که به گفته اغلب کارشناسان نقطه عطف و خیزش نهضت انقلاب اسلامی بوده است.
استان فارس در بیشتر نهضتها و تحولات سیاسی معاصر ایران نقش بهسزایی داشته است که از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد، قیام سید علیاکبر فالاسیری و مردم شیراز در سال 1270 شمسی در اعتراض به انعقاد قرارداد انحصار تنباکو و رساندن نامه معروف سید جمالالدین اسدآبادی و ابلاغ پیام اعتراض مردم و علما به میرزای شیرازی که در نهایت منجر به صدور فتوای تحریم تنباکو شد.
صدور حکم جهاد از سوی آیتالله شیخ جعفرمحلاتی در برابر اشغال جنوب توسط انگلستان در سال 1293 شمسی، قیام انقلابی و تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی توسط آیتالله سید عبدالحسین لاری در سال 1299 شمسی و نهضت پانزده خرداد 1342 به رهبری امام خمینی(ره) که منجر به انقلاب اسلامی ایران شد.
براساس اسناد و روایات موجود تاریخ وقتی خبر دستگیری امام خمینی (ره)در صبح 15 خرداد 1342 به گوش علمای شیراز رسید. ابتدا یک حالت بهت و سکوت در بین همه حاکم بود و تصمیم مهمی اتخاذ نشد اما پس از انتشار خبر قیام مردم تهران از رادیو، آیتالله محلاتی اعلام کرد که روز 16 خرداد در شیراز تعطیل عمومی است و از عموم علما، روحانیون و مردم درخواست کرد در مسجد نو اجتماع کنند تا حقایقی به اطلاع آنان برسد.
در این زمینه در کتاب «انقلاب اسلامی در شیراز» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده آمده است: مقامات حکومتی نیز به منظور جلوگیری از حرکت مردم و آمدن آنان به خیابانها دست بهکار شدند. از یک سو با ارسال پیغام به علما و روحانیون اعلام کردند در صورت عدم حمایت هر یک از آنان از آیتالله خمینی (ره)، مورد توجه ویژه مقامات حکومتی قرار خواهند گرفت.
از دیگر سو در کمیسیونی که مرکب از سپهبد ورهرام استاندار، سپهبد آریانا فرماندهی نیروهای جنوب و فرماندهان لشکر و ژاندارمری، رئیس شهربانی که در ساواک شیراز تشکیل شد و تا ساعاتی از شب نیز ادامه یافت، تصمیم گرفته شد که به منظور جلوگیری از اقدامات مخالفان عدهای از علما و روحانیون مؤثر در حرکت مردم دستگیر شوند، لذا فرمان دستگیری آیتالله بهاءالدین محلاتی، فرزند وی حجتالاسلام مجدالدین محلاتی، آیتالله دستغیب، سید هاشم دستغیب، مجدالدین مصباحی و جلالالدین آیتاللهزاده صادر شد.
از این رو حجتالاسلام مصباحی در شب 15 خرداد 1342 در مسجد نو به منبر رفته و ضمن اعلام خبر دستگیری آیتالله خمینی (ره) به مردم اظهار داشت از سوی آیتالله محلاتی روز پنجشنبه 16 خرداد 1342 بازارها و مغازهها تعطیل اعلام شد و از آنان خواست تا از اوایل صبح روز بعد برای استماع سخنان آیتالله محلاتی در مسجد نو حضور پیدا کنند. البته وی در ضمن سخنان خود افزود که این احتمال وجود دارد که وی و سایر علمای مخالف توسط مأموران دولتی بازداشت شوند. به محض پایان سخنرانی و ترک جلسه مسجد، حجتالاسلام مصباحی در منزل بازداشت شد.
او درباره نحوه دستگیری خود چنین میگوید: «حدود پنجاه شصت نفر [از مردم] آمدند در منزل ما. وقتی وارد شدیم، دیدم روی پشت بام و دو طرف منزل را محاصره کردهاند. افسران محترم شیراز آمدند و گفتند: ما میخواهیم جانت را حفظ کنیم، اگر تسلیم نشوی رنجرها مأمورند که با گلوله بزنند. بالاخره ما را گرفتند و به فرودگاه آوردند. معلوم بود من نخستین نفری هستم که دستگیر شدم. از آنجایی که دستگیری علما پیشبینی میشد، عدهای از مردم در آن شب در منزل آیتالله محلاتی و دستغیب اجتماع کرده بودند تا مانع از دستگیری آنان شوند، از این رو مأموران مدتی از شب گذشته و در نیمهشب مبادرت به دستگیری او نمودند.
حجتالاسلام محلاتی درباره چگونگی بازداشت آیتالله محلاتی روایت میکند: «به اتفاق تعدادی از دوستان تا ساعت دو بعد از نیمهشب مشغول دعا خواندن بودیم، تا اینکه صدایی در فضای کوچه پیچید. عرض کوچه که حدوداً چهار متر بود پر از سربازان گاردی شد که اهل شیراز نبودند و با صدای خاصی شروع کردند به لگد زدن به در چوبی خانه؛ در را شکستند و به درون منزل هجوم آوردند. حدوداً پنجاه سرباز با یک افسر که از تهران آمده بودند به اتفاق سرهنگی از شهربانی شیراز به داخل حیاط ریختند. افسر گارد پدرم را صدا کرد که حضرت آیتالله بلند شوید که باید برویم.»
پس از دستگیری آیتالله محلاتی و حجتالاسلام مجدالدین مصباحی و برادرشان جلالالدین آیتاللهزاده را نیز دستگیر کرده و با جیپ ارتشی و با حمایت یک کامیون سرباز به فرودگاه منتقل کردند. اما از آنجایی که احتمال دستگیری آیتالله دستغیب بیش از سایرین بود، عدهای از مردم تصمیم گرفتند با شبزندهداری در جلوی منزل وی و اجتماع در مقابل مسجد گنج که جوار منزلشان بود، مانع از دستگیری او شوند. لذا آنان تمام کوچه اطراف را فرش کرده و در آنجا نشستند. البته تعدادی چوب و چاقو تهیه شده بود که در صورت حمله به آنان از خود دفاع نمایند.
در حدود ساعت 3 نیمهشب عده زیادی از کماندوها وارد کوچه شدند، اما با صدای «حسین حسین و حیدر حیدر» و تکبیر مردم به مقابله با آنان پرداختند و با آنان درگیر شدند. مأموران هم با تیراندازی هوایی و ضرب و شتم افراد داخل کوچه خود را به درب منزل آیتالله دستغیب رساندند و پس از شکستن در وارد منزل شدند. اما در مدتی که مأموران با افراد داخل کوچه درگیر شده بودند، فرصتی فراهم شده بود که آیتالله دستغیب را از طریق پشتبام به منزل یکی از همسایگان به نام علیاکبر سبحانی منتقل کنند. از آنجایی که مأموران نتوانسته بودند آیتالله دستغیب را دستگیر کنند، به ضرب و شتم اطرافیان پرداختند.
سید هاشم دستغیب فرزند آیتالله درباره این واقعه چنین میگوید: «بعد از لحظاتی دیدم رنجرها در را شکستند و با ستون دو نفری به حالت قدمرو وارد منزل شدند. مثل اینکه یک دژی را مثلاً میخواهند فتح بکنند، یک قلعهای را گرفتهاند. گفتند دستها بالا، دستها بالا ما دستهایمان را بالا بردیم. معالوصف معطل نشدند و یک نفر از آنها لگدی به کمر من زد که تا الآن هم آثارش هست. و لگد دیگری هم به صورتم زد. به قدری بیرحم بود که با اینکه بنده هیچ مقاومتی نکردم، سه دندان جلویم جابهجا توی دهنم افتاد. خون زیادی از سر و صورتم روی لباس و بدنم ریخت. بدون اینکه بگذارند ما لباس بپوشیم، بنده و عمویم آقای حاج سید مهدی دستغیب و برادرم سید احمدعلی دستغیب را بردند.»
علاوه بر این، عدهای از افرادی که با مأموران درگیر شده بودند، از جمله محمد سودبخش و محمدرضا ابوالاحراری و علی حسینی به شدت مجروح شدند. از این رو آیتالله بهاءالدین محلاتی، مجدالدین محلاتی، جلالالدین آیتاللهزاده و سید هاشم دستغیب را که به فرودگاه منتقل شده بودند، در اوایل صبح 16 خرداد با یک فروند هواپیمای داکوتا به فرودگاه قلعهمرغی تهران منتقل و از آنجا به شهربانی و سپس به عشرتآباد منتقل و هر کدام را در یک سلول زندانی کردند. علاوه بر دستگیری اشخاص مزبور همان شب مأموران مدرسه علمیه خان را که در پشت منزل آیتالله دستغیب واقع شده بود مورد حمله قرار داده و عدهای از طلاب را از حجرهها بیرون کشیده و پس از ضرب و شتم آنان، سوار بر خودروی نظامی کرده و به شهربانی بردند.
انتهای پیام/424/ح