به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، این روزها مقامات کشورهای غربی به صورت متعدد از عبارت "نظم جهانی لیبرال" صحبت می کنند و از این عبارت به عنوان ابزاری برای تقابل با چین و سیاستهای این کشور استفاده میکنند. نکته ای که باید به آن توجه کرد شدت گرفتن ترویج "نظم جهانی" پس از پایان جنگ سرد در دهه 90 و دوره تعصب بر ایده های جهان غرب بود؛ دوره ای که جرج اچ دبلیو بوش درباره نظم نوین جهانی صحبت کرد و پس از آن بیل کلینتون به سخنرانی درباره این موضوع می پرداخت. قدرت این نگرش به حدی بود که ارزش های دمکراتیک لیبرال در سطح جهان درحال جولان بود و هر فردی درصورت مخالفت با آن ، برچسب عقب افتاده نصیبش می شد.
چالش ساختاری نظم لیبرال
با اینحال «کیشور محبوبانی»، دیپلمات سابق سنگاپوری معتقد است که این طرز تفکر "اسیب های جدی مغزی برای افکار غربی" به همراه داشت. او معتقد است که دهه 90 پایان سلطه کشورهای غربی و ظهور آسیا، بخصوص چین را نمایان ساخت. حتی «جوزف نای»، استاد برجسته دانشگاه هاروارد نیز این موضوع را یاداوری کرده که سلطه آمریکا هرگز به بزرگی آن چیزی نبوده که بسیاری تصور داشتند.
کشورهای قدرتمند غربی پس از جنگ جهانی اقدام به تشکیل نهادهای مورد نظر خود کردند و دموکراسی های لیبرال غربی در داخل کشورهای خود شعار آزادی سر میدادند اما درصورتی که منافع آنها ایجاب می کرد در خارج از مرزهای خود، از استبداد و ستم حمایت می کردند و طبق گفته «مایکل بارنت»، دانشمند علوم سیاسی این به هیچ وجه یک نظم جهانی لیبرال نبود بلکه نظمی جهانی بود که برای کشورهای لیبرال ایجاد شد. جوزف نای معتقد است که نیازی به بازبینی نظم جهانی نیست بلکه باید آن را جایگزین کرد. این امر نیازمند ایجاد اتحادهای قویتر با کشورهایی مانند چین و روسیه است و طبق گفته بارنت " داشتن نظم جهانی در قرن 21 به معنای سلطه نظم آمریکایی نیست."
قدرت نمایی از هنگ کنگ تا جاده ابریشم
چین دیگر یک قدرت نوظهور به شمار نمی رود بلکه یک رقیب جدی برای آمریکاست و درحالی که واشنگتن درگیر قطبی گرایی سیاسی در داخل و جنگ های خارجی است، پکن به جاه طلبی های خود ادامه می دهد. یکی از تقابل های طرفین همواره در موضوع هنگ کنگ بوده و اتفاقات اخیر در این جزیره نشان داد که در ناآرامی های اخیر هنگ کنگ آمریکا ترجیح داد به این میدان وارد نشده و از حاشیه نظاره گر تحولات باشد. این انفعال تنها محدود به هنگ کنگ نبوده و چین با ایجاد ائتلاف های راهبردی مانند سازمان همکاری های شانگهای، بانک سرمایه گزاری زیرساختهای آسیایی و ابتکار یک کمربند-یک جاده برگ تازه ای در دفتر امور بین الملل رقم زده است. از سوی دیگر مقامات دولت چین به صورت غیرعلنی برای اجرایی شدن پروژه یک کمربند یک جاده تلاش می کنند و باوجود اینکه پکن انتظار از دست دادن 80 درصد از سرمایه گذاری خود در پاکستان، 50 درصد در میانمار و 30 درصد در آسیای مرکزی را دارد مسلما با انگیزه ای فراتر از منفعت اقتصادی حاضر به انجام این هزینه شده است. چین از این طریق مدیریت شبکه ای از ماهواره های جهانی را در اختیار خواهد گرفت که کشورهای عضو از لحاظ اقتصادی به آن نیاز خواهند داشت.
قدرت ساختاری از کانال هوآوی
عرصه دیگری که چین با تمام قدرت به دنبال حضور در آن است، مربوط به حوزه ای است که درحال حاضر در اختیار آمریکا قرار دارد و آن "قدرت ساختاری" است. جنگ تجاری اخیر و برنامه های جاه طلبانه هوآوی برای توسعه فناوری 5G در اروپا یکی از نگرانی های اصلی غرب به شمار می رود. یکی از اهداف اصلی چین تبدیل شدن به قدرت اول دنیا در عرصه فناوری تا سال 2030 است. در 20 جولای 2017 شورای دولتی چین سندی با نام "طرح توسعه هوش مصنوعی نسل جدید" منتشر کرد که طبق آن بر توسعه در این بخش به عنوان یکی از اولویتهای این کشور تاکید شد. تصور کنید صرفا کشورهای عضو پروژه کمربند-جاده از فناوری جدید 5G استفاده کنند. بدین ترتیب بخشی از هاب های اقتصادی در نقاط مختلف دنیا با سیستمی جدید فعالیت خواهند کرد که آمریکا کنترلی بر آن نخواهد داشت.
فعال در پروژه های سازمان ملل
شی جین پینگ، رئیس جمهوری چین در سال 2018 بر "لزوم نقش فعال و پیشرو چین در سیستم مدیریت و اصلاح جهانی" تاکید کرد. همکاری با سازمان ملل به عنوان نهادی که دارای مشروعیت بالایی است یکی از اولویتهای پکن به شمار می رود. وی پیشتر در سال 2015 از کمک یک میلیارد دلاری چین به صندوق توسعه و صلح چین-سازمان ملل در قالب طرح 10 ساله خبر داده بود. پیوستن این کشور به سیستم جدید حافظ صلح سازمان ملل با 8000 نیرو و اعطای 100 میلیون دلار به اتحادیه اروپا در قالب طرح 5 ساله و حمایت از ایجاد نیروی آماده به کار آفریقا و واحد واکنش سریع به بحران آفریقا از جمله اقدامات چین برای حضور فعال در عرصه بین الملل از کانال سازمان ملل بوده است.
اژدها در صحرا
منطقه منا (خاورمیانه و شمال آفریقا) به عنوان شریان اصلی تامین انرژی دنیا از اهمیت زیادی برخوردار است. در سالهای اخیر به واسطه عدم مقبولیت آمریکا در بین افکار عمومی این منطقه و حتی شمال آفریقا، چین از این فرصت به نفع خود استفاده کرده و حضور خود در این منطقه را پررنگ تر کرده است. پکن برخلاف آمریکا تمایلی (حداقل تاکنون) به حضور نظامی در این منطقه نداشته و سعی داشته با استفاده از اهرم جذاب اقتصاد نظر دولتهای این منطقه را به خود جلب کند. چین هم اکنون بزرگترین سرمایهگذار خارجی در خاورمیانه و بزرگترین سرمایه گذار در بخش زیرساختهای آفریقا به شمار می رود. در سال 2018 چین متعهد به پرداخت 20 میلیارد دلار وام برای بازسازی جهان عرب و همچنین 3 میلیارد دلار به سیستم بانکی شد.
در بخش فناوری نیز چین توانسته گوی رقابت را از آمریکا ربوده و به گفته کوبوس ون استادن، پژوهشگر موسسه امور بین الملل شرکت هوآوی 70 درصد از شبکه های نسل چهارم منطقه را به خود اختصاص داده و به دنبال تامین اولین شبکه 5G در جنوب آفریقا باشد. این شرکت همچنین قراردادهایی را برای توسعه این شبکه در کشورهای عربستان، امارات و بحرین منعقد کرده است. سیاستهای داخلی آمریکا که نگرشی تبیض آمیز نسبت به برخی از کشورهای منا داشته باعث چرخش بسیاری از سرمایه گذاران منطقه ای و تلاش آنها برای یافتن مقصدی به جز آمریکا شده است.
فتح حیات خلوت رقیب
آمریکای لاتین از دوره جنگ سرد به عنوان حیات خلوت آمریکا شناخته شده و واشنگتن همواره سعی داشته این منطقه تاحد امکان در اختیار رقبا و دشمنانش قرار نگیرد. با اینحال گزارشات حاکی از آن است که در دوره ترامپ چین توانسته به شکل قابل ملاحظه ای در منطقه آمریکای لاتین نفوذ خود را گسترش دهد. از سال 2018 به بعد چین جای آمریکا به عنوان بزرگترین شریک تجاری در آمریکای لاتین را گرفت. چین با سرمایه گذاری و وام های کم بهره و حمایت از پروژه های انرژی و زیرساختهای حمل و نقل حضور پررنگی در کشورهای این منطقه داشته است.
خورخه گویروگا، رئیس جمهوری سابق بولیوی در توضیح اهمیت نقش شرکای تجاری این کشور گفته بود: مردم از من میپرسند که آمریکا را ترجیح میدهی یا اروپا را؟ من می گویم برزیل. رتبه بعدی به کدام کشور تعلق دارد؟ من می گویم چین. این واقعیت آمریکای جنوبی است. حتی یک مقام دولتی آرژانتین با اشاره به بی میلی دولت آمریکا در دوره ترامپ به این منطقه گفته: به نظرم چین علاقه بیشتری به آرژانتین به نسبت آمریکا دارد. و این موضوع تفاوتها را رقم می زند. ترامپ هیچ علاقه ای نشان نداد. بیایید امیدوار باشیم بایدن این کار را انجام دهد.
بایدن باتوجه به همین نگرانی ها در ماه مارس در گفتگو با نشریه Americas Quarterly گفته بود: آنها باید به این مسئله توجه کنند که بی کفایتی ترامپ در آمریکای لاتین و منطقه کاراییب در اولین روز حضور من در دولت پایان خواهد یافت.
بررسی موارد فوق حاکی از آن است که چین به عنوان رقیب اصلی آمریکا در سالهای اخیر توانسته به اندازه ای عملکرد مثبتی داشته باشد که رویکرد واشنگتن در دوره ریاست جمهوری ترامپ و سیاستهای نامتعارف او نیز فرصت مناسبی را برای نزدیک شدن پکن به کشورهای مختلف فراهم ساخت. شکست ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز بیانگر ناتوانی او در رقابت با چین بود و باوجود روی کار آمدن بایدن و تلاش او برای بازگرداندن نفوذ آمریکا در عرصه بین الملل، به نظر رقیب کنونی از قدرتی بالا برخوردار است.
انتهای پیام/