به گزارش خبرگزاری تسنیم از کرمانشاه ، جلوههای مهر و ایثار معلمان این مرز و بوم کم نبوده و نیست، جهادگرانی که با مجاهدت و مهرورزی، روزنههای روشنایی را در هر شرایطی در ذهن و جان دانشآموزان گشودهاند و این عشق و انگیزه در شرایط شیوع کرونا بیش از پیش خودنمایی میکند.
شنیدهها از وضعیت و روحیات متفاوت معلمان عشایر و روستایی بسیار است اما موضوع زمانی متفاوتتر میشود که جوانی از نسل دهه هفتاد از همان روزهای اول شروع به کار با وجود اینکه میتوانست آسایش تدریس در شهر را انتخاب کند اما تدریس در مناطق عشایری و روستایی محروم را ترجیح داد.
آرش داییچی جوان 25 ساله، تنها پسر و فرزند ارشد خانواده است که سال 93 وارد دانشگاه فرهنگیان شد و از 97 تاکنون مشغول به تدریس دانشآموزان عشایر و روستایی شده است.
این جوان کرمانشاهی تا قبل از شیوع کرونا همه روزه چندین کیلومتر مسافت را با خودروی شخصی طی میکرد تا در شرایطی بسیار سخت دانشآموزان روستایی و مناطق محروم را از نعمت تعلیم و تربیت بهرهمند سازد.
قصه مشق عشق این معلم جوان به گفته خودش از سال 97 زمانی که معلم دانشآموزان قوم عشایری زوله بود آغاز شد. داییچی که در فصل سرما همراه با قوم عشایر به خوزستان کوچ میکرد خاطرات تلخ و شیرین بسیاری از جمله سیل، انفجار مینهای به جا مانده از جنگ تحمیلی و خطرات جاده را در ذهن خود دارد.
«داییچی» سال 97 را همراه با عشایر کوچرو گذراند و محل زندگی و تدریس او یک چادر عشایری بود که گاهی سیل و باد او و دانشآموزانش را مجبور به تدریس در فضای آزاد میکرد اما عشق و علاقه به مردم عشایر نهتنها ذرهای از انگیزه او را کم نکرد بلکه مشتاق تر هم میکرد، اما سال 98 طور دیگری برای او رقم خورد و این معلم جوان با دانشآموزان روستایی محروم همراه شد که باید سال تحصیلی خود را با وجود کمترین امکانات و در یک کانکس میگذراندند.
این روزها با شیوع کرونا کار «داییچی» تعطیل نشده زیرا روستای محل کار او به شبکه اینترنت متصل نیست و این معلم جوان دو روز در هفته کلاسها را به صورت حضوری برگزار میکند؛ با این وجود بزرگترین آرزویش ریشهکن شدن کرونا و بازگشایی مدارس است که هر روز را با دانشآموزانش بگذراند.
در ادامه گفتگوی خواندنی با «آرش داییچی» آورده شده که در آن از خاطرات تلخ و شیرین، عشق و علاقه همراهی با دانشآموزان ساده و مهربان عشایری و روستایی و کمبود امکانات در این مناطق میگوید.
آرش داییچی با اشاره به اینکه سال 97 همراه با عشایر از کرمانشاه به سمت اهواز کوچ میکردم عنوان کرد: این ایل عشایری از اهواز به سمت دشت فتحالمبین حرکت میکردند؛ در آنجا شبها پالایشگاههای عراق قابل مشاهده بودند.
داییچی با بیان اینکه در آن سال 10 دانشآموز در پایههای مختلف داشتم گفت: این قوم عشایر در فصل سردسیر به اهواز کوچ میکردند و از آبان تا فروردین سال بعد در آنجا سکونت داشتند و من هر ماه سه هفته در اهواز و یک هفته در کرمانشاه بودم.
این معلم کرمانشاهی افزود: سال 98 در روستاهای حاشیه کرمانشاه تدریس کردم و امسال نیز در روستای بانریون در 50 کیلومتری کرمانشاه تدریس میکنم که البته این روستا نیز جزو عشایر ثابت هستند.
وی گفت: در این روستا 19 دانشآموز در پنج پایه دارم و چون دسترسی به اینترنت ندارند دو روز در هفته به روستا میروم و به صورت حضوری تدریس میکنم.
داییچی بیان کرد: سال 97 که با عشایر کوچرو بودم در همان چادر که حکم مدرسه داشت زندگی هم میکردم اما امسال در کانکس تدریس میکنم.
این معلم کرمانشاهی گفت: در کنار کانکس یک مدرسه وجود دارد که بعد از زلزله گفته شده امنیت لازم را ندارد و نمیتوان از آن استفاده کرد و به جای آن یک کانکس اهدایی برای مدرسه در نظر گرفتند که این کانکس در زمستانها شبیه یخچال و در تابستان شبیه سونا است و کابل برق و در سرویس بهداشتی آن به سرقت رفته است.
داییچی با بیان اینکه مدرسه روستا تنها نیازمند تعمیر است عنوان کرد: اگر همین کانکس را بفروشند بخش عمدهای از هزینه تعمیر مدرسه تأمین میشود زیرا درس خواندن در شرایط کانکس برای دانشآموزان بسیار سخت است.
وی افزود: از همه مهمتر این روستا اینترنت ندارد در حالی که چنانچه یک سایت اینترنت آنجا راهاندازی میشد مشکل چند روستا رفع شده بود؛ هر چند از طریق فرمانداری و آموزش و پرورش بسیار پیگیر این موضوع شدم اما به من گفتند هزینه این کار بسیار بالا است و مخابرات انجام نمیدهد.
وی با بیان اینکه قبل از شیوع کرونا هر روز این مسیر را با خودروی شخصی رفت و آمد میکردم که رفت و برگشت حدود چهار ساعت زمان میبرد گفت: عشق و علاقه به این کار سبب شده من سختی رفت و آمد و تدریس در مناطق محروم را به جان بخرم و برخلاف تصور برخی هیچ هزینهای بابت رفت و آمد یا حقوق بیشتر دریافت نمیکنم.
وی با بیان اینکه سادگی بچههای روستا و عشایر من را به تدریس در این مناطق ترغیب میکند افزود: هرچند کمبود امکانات در بسیاری از نقاط شهری کرمانشاه هم قابل مشاهده است اما این ضعف در مناطق روستایی و عشایری محسوستر است و دوست دارم حداقل کمکی به آنها کرده باشم.
داییچی عنوان کرد: من از دانشگاه فرهنگیان فارغالتحصیل شدم و استخدام رسمی هستم بنابراین هیچ اجباری برای تدریس در مناطق روستایی و عشایری نیست آنچنانکه بسیاری از دوستان من در مناطق شهری تدریس میکنند.
وی گفت: چون تنها پسر و فرزند ارشد خانواده هستم خانواده به ویژه مادرم برای رفتن به مناطق عشایری و دوری راه رضایت نداشتند اما وقتی اصرار کردم راضی شدند.
داییچی درباره برنامه آینده خود و تصمیم به ادامه تدریس در مناطق روستایی یا شهری گفت: من بچههای روستایی و عشایری را دوست دارم؛ مثلاً در زمان تعطیلی دو هفتهای لحظهشماری میکردم که زودتر بچهها را ببینم و الان هم سعی میکنم حداقل دو روز در هفته به مدرسه بروم.
وی عنوان کرد: برخی از دانشآموزان برای دسترسی به اینترنت به منزل اقوام و آشنایان در شهر آمدهاند و برای آنها در شبکه شاد آموزش میدهم اما برخی دیگر در روستا هستند و هفتهای دو روز حضوری برای آنها تدریس میکنم.
داییچی گفت: سال گذشته در مساجد به دانشآموزان چرتکه هم آموزش میدادم اما به دلیل شیوع کرونا امسال وقفه ایجاد شد. البته شهریه بسیار ناچیزی دریافت میشد که بخشی از آن برای مسجد و بخش دیگر برای خرید وسایل و امکانات مورد نیاز دانشآموزان هزینه میشد.
وی با اشاره به مشکل رفت و آمد برای معلمان مدارس روستایی عنوان کرد: برخی روستاها در یک مسیر قرار دارند و آموزش و پرورش میتواند یک سرویس برای رفتوآمد معلمان این روستاها در نظر بگیرد که معلمان دغدغه رفت و آمد نداشته باشند.
داییچی افزود: بسیاری از همکاران وسیلهای برای رفت و آمد ندارند و این مشکل برای همکاران خانم خیلی محسوستر است زیرا یا باید وسیله نقلیه شخصی رفت و آمد کنند که امنیت کافی را ندارند و از طرفی نیازمند هزینه بالایی است و این در حالی است که حق روستای دریافتی معلمان 150 هزار تومان در ماه است.
وی با بیان اینکه من وسیله نقلیه دارم و با چند نفر از همکاران رفت و آمد میکنیم عنوان کرد: همان روزهای اول با آموزش و پرورش درباره رفت و آمد صحبت کردیم اما به ما گفتند بودجه نیست و چند نفری با هم رفت و آمد کنید.
داییچی گفت: سال 97 که معلم دانشآموزان عشایری بودم وقتی با خودروی خود به سمت اهواز میرفتم مردم عشایر به من میگفتند اگر کسی را در مسیر دیدی توقف نکن چون احتمال اینکه راهزن باشد، وجود دارد.
وی افزود: فتحالمبین چون در زمان دفاع مقدس بسیار درگیر و زمانی دست بعثیها بوده مینهای عمل نکرده عراقیها هنوز در منطقه وجود دارد به طوری که یکبار صدای وحشتناکی به گوش رسید که گفتند مربوط به انفجار مین بوده است. وقتی که باران شدید میبارید مینها بیرون میافتادند و این برای مردم به ویژه بچهها بسیار خطرناک بود.
وی افزود: سال گذشته خیلی دوست داشتم باز هم با دانشآموزان عشایری همراه باشم اما متأسفانه امتیاز یکی از همکاران بیشتر از من بود و امکان رفتن من وجود نداشت.
داییچی بیان کرد: سالهای گذشته کمتر معلمی حاضر به تدریس در مناطق عشایری یا محروم بود و یک معلم پایه ثابت وجود داشت و مابقی بیشتر از یکسال دوام نمیآوردند اما من بعد از حضور بین آنها طوری برای همکارها تعریف میکردم که مشتاق شدند این کار را انجام دهند و البته افرادی هم بودند که سختی زندگی عشایری با امکانات حداقلی را تحمل نکردند.
وی افزود: من در واقع فرزند نازپرورده خانواده بودم که یک لیوان آب هم خانواده دست من میدادند اما عشق و علاقه به دانشآموزان عشایری سبب شد زندگی عشایری و چادرنشینی برایم لذتبخش باشد.
داییچی گفت: سال 97 سیل شدیدی در آن منطقه اتفاق افتاد. من هم که برای خوردن شام به چادر مردم عشایر رفته بودم زمانی که به چادر خودم برگشتم تمام وسایل داخل چادر خیس شده و باد هم چادر را از جا کنده بود و تا صبح با لباسهای خیس نشستم و منتظر روشن شدن هوا بودم.
وی افزود: صبح آن روز با بچهها فرش و وسایل را جلوی آفتاب گذاشتیم و تخته را در فضای باز قرار دادیم و به تدریس ادامه دادم.
این معلم کرمانشاهی با اشاره به اینکه مردم عشایری بسیار خونگرم و دانشآموزان بسیار ساده هستند گفت: دانشآموزان عشایر با دفتر یا یک مداد ساده خوشحال میشوند.
داییچی افزود: آموزش و پرورش سالهای گذشته از نظر لوازم التحریر به دانشآموزان عشایر کمک میکرد اما هر سال به دلیل کمبود بودجه کمکها کاهش پیدا میکند.
وی با اشاره به اینکه تنها درخواست من از مردم این است که شغل معلمی را زیر سؤال نبرند گفت: شیوع کرونا و آموزش مجازی سبب شد خیلی از والدین معلمها را بیشتر درک کنند به طوری که گاهی والدین از آموزش و همراهی یک فرزند خود خسته میشوند و این در حالی است که یک معلم روزانه با چندین دانشآموز سر و کار دارد.
داییچی افزود: دانشآموزان از هر خانوادهای که باشند فقیر یا پولدار، شلوغ یا آرام برای من فرقی ندارند و به همه به یک شکل و اندازه آموزش میدهم و در واقع برای معلم تمام دانشآموزان به یک میزان مهم هستند.
وی با بیان اینکه جامعه آنچنان که باید برای شغل معلمی ارزش قائل نیست گفت: بیشتر کشورها توسعه و تقویت سیستم آموزشی را در اولویت قرار دادهاند و احترام و شأن اجتماعی معلمی بیش از شغلهای دیگر از جمله پزشکی است و ورود به آن هم بسیار سخت است.
داییچی افزود: چنانچه معلمی انگیزه کافی را ندارد یا به دنبال شغل دوم است به دلیل کم بودن حقوق این شغل است که تنها برای زنده ماندن کافی است و اگر حقوق تمام شغلها همچون معلمی، کارمند بانک یا کارگر شهرداری یکسانسازی میشد و تفاوتی وجود نداشت انگیزه و رغبت بیشتری بین معلمها وجود داشت.
این معلم کرمانشاهی گفت: معلمی را میشناسم که با 29 سال سابقه کار هنوز مستأجر است.
وی عنوان کرد: بیشتر معلمها بیش از 20 سال سابقه کار دارند و هیچ آموزشی در زمینه تولید محتوا ندیدهاند و طبیعی است برای استفاده از شبکه شاد و فضای مجازی با مشکل مواجه شوند؛ بنابراین برگزاری یک دوره آموزشی برای تدریس آنلاین و تولید محتوا ضروری است.
شرط تداوم این فداکاریها و از خودگذشتگیها، ارج نهادن کل جامعه از جمله مسئولان به معلمان است. توجه ویژه به منزلت اجتماعی و گرهگشایی از کلاف پر پیچ و خم مشکلات و دغدغههای معلمان که بیتردید در استمرار منظومه توانایی و تعلیم و تربیت آینده سازان کشور مؤثر است از آحاد جامعه و مسئولان انتظار میرود.
انتهای پیام/832/ی