نبرد شاهان؛ ظهور ساسانیان (فیلم)

عصر ایران شنبه 22 خرداد 1400 - 00:20
نقش‌برجسته بزرگ تاریخ ایران در تنگاب فیروزآباد، حکایت یک نبرد است؛ نبرد بزرگی که سلسله اشکانی را به اتمام رساند.

کیفیت پایین:

کیفیت خوب:

عصر ایران؛ محسن ظهوری – «اردشیرخوره» شهری بود که به دست «اردشیر بابکان» ساخته شد. همان‌جایی که امروز آن را «فیروزآباد» می‌شناسیم. در حوالی این شهر در «تنگاب»، نقش‌برجسته‌ای وجود دارد که روایت یک جنگ را به تصویر کشیده؛ نبردی میان اردشیر و اردوان؛ پایان یک سلسله و آغاز یک دوره جدید. داستان این نقش‌برجسته را در این قسمت از «ایران به روایت آثار» ببینید.

«ایران به روایت آثار» مجموعه‌ گزارشی ویدئویی است که هر هفته شنبه‌ها در عصر ایران منتشر می‌شود. قسمت پنجاهم این مجموعه را می‌توانید روز شنبه ۲۹ خرداد ببینید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در قسمت قبل منتشر شد:

ایران به روایت آثار؛ قسمت چهل‌وهشتم: چگاسفلی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نبرد، نبرد آخر است.

«میان دو لشکر دو پرتاب ماند / به خاک اندرون مار بی‌تاب ماند

خروشان سپاه و درفشان درفش / سرافشان دل از تیغ‌های بنفش» / شاهنامه

نبرد آخر است، اما نه برای اردشیر، برای اردوان.

«بیامد ز قلب سپاه اردشیر / چکاچاک برخاست و باران تیر

گرفتار شد در میان اردوان / بداد از پی تاج شیرین روان» / شاهنامه

اردیبهشت‌روزی است در ۱۸۰۰ سال پیش؛ ۲۲۴ میلادی. اردشیر بابکان با سپاه خود رودرروی سپاه آخرین شاه اشکانی ایستاده؛ اردوان پنجم که در تقسیم‌بندی جدید شاهان اشکانی او را اردوان چهارم نامیده‌اند.

جنگ در قصه‌ها روزها و روزها طول کشیده اما در واقعیت کار یک‌روزه تمام شده.

«جنگی سخت درگرفت، و شاپور داد بنداد، دبیر اردوان را به دست خود کشت. اردشیر هم به سوی اردوان تاخت و او را کشت.» / تاریخ طبری

این، تمام قصه‌ای است که قرار است در این فیلم تعریف شود. داستانی که نقش‌اش در تنگاب فیروزآباد بر دل کوه حک شده. بزرگ‌ترین سنگ‌نگاره بازمانده از تاریخ ایران. نقشی با شش سوار؛ سه پیروز و سه شکست‌خورده. نبرد سواران، راوی داستانی که در هرمزدگان رخ داد.

هرمزدگان، آوردگاه اردشیر ساسانی و اردوان اشکانی بود. محلش کجا بوده؟ دقیق نمی‌دانیم. عده‌ای آن را در رامهرمز دانسته و برخی هم در گلپایگان که گویا این یکی به واقعیت نزدیک‌تر است. وقتی فرماندهان اردوان در جنگ‌های پیاپی با اردشیر یکی یکی شکست خوردند و سپاه اردشیر، ایالت‌های پارس، کرمان، اصفهان و بخش‌هایی از خوزستان را تحت سلطه خود درآورد، شاه اشکانی تصمیم گرفت خود شخصا در جنگ حاضر شود. که پایان کارش رقم خورد.

نقش‌برجسته تنگاب این لحظه را تصویر کرده؛ لحظه‌ای است که اردشیر با نیزه خود اردوان اشکانی را از اسب به زیر می‌کشد. موی بافته شده اردشیر در باد رهاست، به زیبایی بر دل سنگ حک شده. اردشیر نواری بر پیشانی بر بسته که دو روبان انتهایی‌اش را باد به عقب رانده. چشمانش به دشمن خیره شده و ریش کوتاهی دارد که آن را بافته. لباس رزمی بر تن دارد و نیزه‌ای به دست، سوار بر اسبی با برگستوانی بر تن؛ همان زره اسبان. روی اسب نشان‌هایی می‌بینید که پژوهشگران آن را نشان شاه ساسانی دانسته‌اند.

پشت او سوار پیروز دیگری است با نشان‌هایی متفاوت روی اسب که آن را نشان ولیعهدی می‌دانند. پس این سوار را هم شاپور اول پسر اردشیر تشخیص داده‌اند. دومین شاه سلسله ساسانی که پدر پیش از مرگ حکومت را به او سپرد و خود احتمالا به آتشکده‌اش در فیروزآباد رفت. جایی در شهر اردشیرخوره که حالا آن را به فیروزآباد می‌شناسیم؛ شهری که زمانی به دستور اردشیر ساخته شد که هنوز شاه ایران اردوان اشکانی بود و بنا کردن شهر هم از کارهای پادشاهان. می‌گویند همین کار اردشیر خشم اردوان را صدچندان کرده بود.

برگردیم به نقش تنگاب فیروزآباد.

پس سوار دوم شاپور است که در نبرد هرمزدگان، آخرین نبرد شاه اشکانی با اردشیر، موفق شد دبیر او را از پای درآورد. یعنی این فرد را که داد بنداد نام داشت و اینجا در حال سرنگونی از اسب است. نیزه شاپور در شکم او فرو رفته. نیزه‌ای که ولیعهد اردشیر آن را محکم با دو دست گرفته. چشمانش خیره شده؛ انگار کمی ابروها را پایین آورده و مصمم جلوه می‌کند. ریش او از پدرش بلندتر است اما مثل او آن را بافته. تاجی بر سر دارد که انتهای آن به عقابی منتهی می‌شده ولی در نقش از بین رفته. موهای مجعدش از زیر تاج بیرون زده و دو روبان وصل شده به تاج هم در باد رها شده.

حالا به سوار پیروز سوم برسیم. مردی که دشمن را روی اسب خود گیر انداخته. موهایش همچون اردشیر و شاپور مجعد است، اما به جای تاج کلاهی بر سر گذاشته و ریشی هم بر صورت ندارد. عده‌ای او را «ابرسام اردشیرفر» فرمانده توانای اردشیر ساسانی می‌دانند. برخی هم او را «تَنسَر» دانسته‌اند؛ موبد قدرتمند آن زمان که اوستا را جمع‌آوری کرد. پژوهشگرانی هم هستند این سوار را نماینده‌ یکی از خاندان‌های اشکانی مثلا قارن دانسته‌اند. اما نظر والتر هینس پذیرفتنی‌تر به نظر می‌آید. او می‌گوید روی کلاه این سوار نشانی است شبیه گل لاله نشکفته که در این نقاشی از اوژن فلاندن مشخص‌تر است. این نشان را در نقش‌برجسته هرمزد دوم ساسانی در محوطه نقش‌رستم هم می‌بینم. روی کلاه دشمن او که واژگون شده. احتمال داده‌ایم که این دشمن «بیدخش بابک» است که از مخالفان سلطنت هرمزد دوم بوده و شاه او را کشته. اگر این فرد بیدخش آن دوره یعنی یکی از بالاترین سمت‌های زمان ساسانی بوده و این نشان را داشته، پس این فرد یعنی سوار سوم نقش تنگاب هم می‌تواند بیدخش اردشیر باشد و همتای خود در سپاه اشکانی را در هرمزدگان سیر کرده.

در نبردی که پایان یک سلسله حدود ۵۰۰ ساله را رقم زد و ساسانیان بر سر کار آمدند تا بیش از ۴۰۰ سال بر فلات ایران حکم برانند.

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.